eitaa logo
حجت الاسلام دکتر هدایی تبریزی
1.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
152 فایل
استاد حوزه و دانشگاه محقق وپژوهشگر وکیل و نماینده مراجع عظام تقلید دارای اجازات علمی از مراجع تقلید دارای دو مدرک دکترای phdدانشگاهی کارشناس عالی مشاوره وراهنمایی کارشناس اخلاق و تربیت کارشناس طب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌹حکایتی بسیار ناراحت کننده درباره شهادت یکی از اسرای ایرانی بنام شهید رضایی🌹* توصیه میکنم بخونید تا بفهمید چگونه این نظام و انقلاب توسط خون پاک شهیدان حفظ شده و چه مسئولیت سنگینی بر عهده ماست!!!! 🌷تعدادی از خشن ترین بعثی که شاخص ترینشون جاسم پلنگ و عدنان بودند رضایی رو بردن داخل راهروی حموم ، قبلش حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود. پیراهن و زیر پوششو دراوردن و با کابل بهش زدند و بعد از اینکه بی حال شد انداختنش زیر دوش آبِ جوش. 🌷هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار اونا اجازه نمی دادند تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد. بعد مقداری شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند و با کابل می زدند که شیشه ها توی بدنش فرو برند به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا می شد و شیشه ها بیشتر فرو می رفت. 🌷 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن شده بود.باز هم شکنجه ها راضی شون نکرد آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختند. 🌷دیگه طاقتش طاق شد و از شدّت درد ناله می کرد که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد. 🌷شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد و خفگی مزید بر علت شد و همونجا کف راهروی حموم در نهایت جان داد و آن مجاهد صابر و جوان مقاوم به دیدار اربابش امام_حسین (علیه السلام) رفت و چه رفتن باشکوه و با عظمتی ! برای حفظ این نظام و اسلام. که ان شاءالله هر چه زودتر به دست امام زمان برسونیم
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇 https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. با لینک زیر عضوشوید و دیگران را هم دعوت کنید باماباشید👇👇👇 https://eitaa.com/jafar1352hodaei
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. بهترین ها در کانال ما😊 🌴https://eitaa.com/jafar1353hodaei🌴