باسلام
به استحضارمی رساندسخنرانی استادهدایی تبریزی دردعای ندبه امروز(مورخه۱۳۹۷/۰۵/۱۹)درکانال تلگرام طلایی ایشان هم اکنون بارگذاری شد.
باتشکر
@jafar1352hodaei
امام جواد(ع): كسى كه به خاطر پيروى از دلخواه تو، راه درست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنى كرده است. أعلام الدين ص 309
◼️شهادت امام جواد(ع)تسلیت باد
═༻🌼༺═
@jafar1352hodaei
▪️ ای كوی تو قبله ی مراد ادركنی
ای دادرس روز معاد ادركنی
▪️ ای گشته زفرط جود و احسان و عطا
مشهور و ملقب به جواد ادركنی
◾️ شهادت حضرت امام جواد علیه السلام تسلیت باد
@jafar1352hodaei
💐💐
💐
عوارض خطرناک مژه مصنوعی👇
رساندن آسیب به مژه طبیعی فرد
التهاب و عفونت چشم
تاری دید و یا حتی کور شدن دائمی در اثر ریختن چسب مژه مصنوعی به داخل چشم فرد..
❥• @jafar1352hodaei
👇👇👇
♨ سوال:
🔰 ماجرا ساحري که وليد لعنت الله به مسجد برده بود چه بود؟
✍پاسخ:
✅هنگامی که ولید ابن عقبه از طرف عثمان حاکم کوفه گشت، شخص ساحر و شعبده بازی را به مسجد کوفه آورد و او در مسجد به سحر مشغول شد، از جمله آنکه یکی از تماشاگران را طلبید و سرش را از بدنش جدا کرد و آنگاه دوباره او را به حالت اول بازگرداند.
جندب ابن کعب که از اصحاب رسول خدا(ص) بود و می دانست این عمل سحر است و حقیقتی ندارد، و این کارها باعث ضعف ایمان انسانهای کم اندیشه است، به ساحر حمله کرد و او را گردن زد(1) و گفت: اگر راست میگویی، خودت را زنده کن.
ولید به حمایت از ساحر پرداخته، جندب را به زندان انداخت، جندب سب را در زندان با عبادت به صبح می رساند، زندانبان با مشاهده این وضع جندب را آزاد کرد، جندب نیز خود را به مدینه رساند و از امام علی(ع) کمک طلبید، امام(ع) عثمان درباره جندب سخن می گفت و خلیفه جندب را بخشید و به ولید دستور داد مزاحم نگردد، بدین ترتیب وی به کوفه بازگشت.(2)
پی نوشت:
1). یعقوبی، احمد، تاریخ، ج 2، ص 165؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج 5، ص 32، ص مسعودی، علی، مروج الذهب، ج 2، ص 356؛ طبری، محمد، تاریخ، ج 4،ص 275.
2). یعقوبی و بلاذری و مسعودی، همان مدرک.
@jafar1352hodaei
#داستان_به_زبان_شعر👆👆
به تبريز يکي مـرد حمال بـود
کـه از مـال دنيـا سـبک بـال بود
يکي روز مي رفت بارش به دوش
به سوي خيابان پر جنب و جوش
نظـر کـرد ديدي به بـالاي بـام
نگون بخت طفلي به بازي مدام
به پايين چنان برده از بام سر
که جـلب نظر کـرده بر رهـگذر
گروهي به فرياد بر آن طفل صغير
کـه مي افتـي ز بـام آخـر به زيـر
نظاره گرش ديدهي خـاص و عـام
که ناگه نگون گشت کـودک ز بـام
بـزد مـرد حمـال بانـگي که هاي
بگـيرش، گـر افـتد نخـيزد ز جـاي
چنـان طـفل ساکـن شد اندر هـوا
کـه آهسته بـر راه بنـهاد پا
بگفتند اين مـرد جـادوگـر اسـت
و يـا وارث عـلم پيغـمـبر است
هـمه جمـع بـر گـرد حمـال پـير
که برگو، که را گفتي که او را بگير؟
تبسم نمود آن نکو با ر بر
بگفتا که اي از خدا بي خبر
همه عمر فرمان او برده ام
اطاعت ز احکام او کرده ام
هـنر نيست از بهر جانان من
به يک دفعه گر برد فرمان من
تو کـن بندگي خـداوند خـويش
که او را بود لطف ز اندازه بيش
شده قبر حمال تبريزيان
محل دعا بهـر درماندگان
@jafar1352hodaei
#بالاترین_شناخت
🔸سقراط #خود_شناسى و #اخلاق را از همه مهم تر مى شمرد.
گويند وقتى از كنار #معبد_دلف ، عبور مى كرد ديد بالاى آن نوشته است:
🔸 #خود_را_بشناس ! همين كلام را اساس فلسفه خود قرار داد.
🔹سقراط در مقابل دانشمندان طبيعى گفت:
🔸بيهوده در شناختن موجودات #خشك و بى روح رنج مبر! بلكه #خود_را بشناس كه شناختن #نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار #طبيعت است.
🌿علامه حسن زاده املی
@jafar1352hodaei
🍉
♦️معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس میداد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم میخواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟»
پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!»
معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.»
او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟»
پسر ناامیدی را در چشمان معلم میدید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.»
یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث میشود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟»
پسر که خوشحالی را بر صورت معلم میدید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟»
معلم لبخند پیروزمندانهای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟»
پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!»
معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟»
پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.»
⚜وقتی کسی جوابی به شما میدهد که متفاوت از آنچه میباشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجهگیری نکنید که او اشتباه میکند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکردهاید یا شناخت ندارید.
@jafar1352hodaei
این متن رو بزرگ چاپ کنید بزنید بالای سرتون وهر وقت احساس مهم بودن کردید بهش خوب نگاه کنید. 👇
دنیا "بدون شما " و " با شما " تفاوتی ندارد ...!!
@jafar1352hodaei
💢حضرت آیت الله بهجت :
🔻گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی، عمل نمیکنیم، اما نزد اساتید معرفت و اخلاق میرویم و تقاضای ذکری سنگین تر و مطالبی بالاتر از آنچه لازم است، میکنیم.
🔻این علامت آن است که نمیخواهیم از راه صحیح، بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم.
🔻ذکر، بالاترین کمال برای بشر است.
@jafar1352hodaei
پرسيد فرق "كريم" و "جواد" چيه
گفت:
"كريم" هيچ سائلي رو نااميد از در خونه ش رد نميكنه
اما
"جواد" ميگرده دنبال سائل تا گرفتاريش و رفع كنه
يا جواد الائمه نگاهی...
@jafar1352hodaei
💢آیت الله قاضی طباطبایی :
🍃اصلا وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله و عرفان ذات احدیّت بدون ولایت امامان (ع) و خلفای به حق امیرالمؤمنین و فرزندانش از بتول عذراء ، محال است.
📕روح مجرد
@jafar1352hodaei
در انتخاب همسر، کسی را دنبال کن که بر تو تکیه داشته باشد و به تو افتخار کند. رجل، پای زندگی است. این مرد است که باید تکیه گاه باشد، نه اینکه خود ذلیل و متکی به غیر باشد.
در محبت یا گفت و گو، حد نگه دار، تا آنجا که هنوز به جمله هایی از تو مشتاق هستند، خاموشی تو شیرین است. دلزدگی، حتی از محبت، نفرت انگیز است.
به همان اندازه ای محبت و اقبال داشته باش که طرف تو نیاز دارد، نه به اندازه ای که تو داری.
هنگام راحتی و انس، در دل بهار زندگی، از پاییز هم یادی بکن. این توجه، تعلق و دلبستگی را ضعیف می کند و تو را آماده می سازد و برای حوادث، مصونیت می بخشد.
در لحظه های خوشی و شادی، برای دیگران هم سهمی بگذار و اگر مزاحم تو شدند سخت گیر نباش، که گذشت از خوشی ها، تو را به خوبی ها می رساند.
از کسانی نباش که رنجهایت و گرفتاری هایت را از نگاه و چهره و حالت هایت به هر کس منتقل کنی. سختی ها، مهمان تو هستند. آنها را به دلهای همسر و خانواده ات سرازیر نکن. اگر ناتوان هستی، با توانگری سفره ی دلت را باز کن، تا کاری صورت بگیرد، نه فقط درد دلی بر خاطرى آتش بیندازد.
این خوب است که همسر تو محرم دارایی ها و شادی های تو باشد، ولی لازم نیست که از گرفتاریهای تو و مشکلاتی که رزق تو هستند، سنگینی و سختی ببیند. مگر آنکه کارگشا باشد نه فقط سنگ صبور
برای همسرت غیر مستقیم، امنیت و اعتماد را فراهم کن. از محبت و عشق خودت پیش کسانی حرف بزن که برای او حرف می زنند. از خوبیهای او اینگونه یاد کن. و همینطور غیر مستقیم و با لطافت گله گزاری کن و امیدوار باش که سامان بگیرد و سر به راه بگذارد. برخوردهای مستقیم دیرتر مورد اعتماد قرار می گیرند و در صداقت تو تردید می آورند.
[استاد علی صفایی حائری]
📚 کتاب روابط متکامل زن و مرد
@jafar1352hodaei
✨پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله وسلم) فرمودند:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ هِمَّتُهُ فِي الصَّلاةِ وَالصِّيامِ وَالْعِبادَةِ وَالْمُنافِقُ هِمَّتُهُدر فِي الطَّعامِ وَالشَّرابِ كَالْبَهيمَةِ؛
همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است
و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات.
📚تنبيه الخواطر، ج۱، ص ۹۴
@jafar1352hodaei
🌹مکاشفه شهیدعبدالحسین برونسی با حضرت زهرا( س )
🌹شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان عده ای شهید میشن گردان زمین گیر میشه. 😞
سید کاظم حسینی میگه :
من معاون شهید برونسی بودم،
اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن،
یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و
همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده
رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه،
میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...😭
بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس ،
پاشو فرماندهی کن !بچه های مردم دارن شهید میشن،
ولی شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت : بعد از لحظاتی بلند شد و گفت:
سید کاظم ؟ گفتم: بله ؟
گفت: سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن،
25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ،
بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم : بچه ها اصلا نمیتونن سرشونو بلند کنن
عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت : خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت : وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن،
گفت : آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی
نمی بینم 😳
گفت : بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم 💪
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود
و می گفت یا زهرا مدد 😭
نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.😳
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم،
به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی،
تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟
40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار!
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی☝️
گفتم باشه!
گفت : تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم
به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛😔 اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😭
گفت : آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ایشالا تانک منفجر میشه و
شما ان شاء ا... پیروز میشی ✳ حالا ای برادر از فراخوان دشمن برای اعتراض نترسید؛
این مملکت صاحب دارد و شما مامور خدا هستید ؛ پشت سر فرزند زهرا حرکت کنید که فرمودند جوانان امروز در آینده نزیک عزت و فخر جمهوری اسلامی را در دنیا خواهند دید . شما مامور به ادای تکلیف هستید نتیجه را خداست
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
شهداشرمنده ایم
🇮🇷 @jafar1352hodaei
🔹امام على عليه السلام:
🍃تا جايى كه توانايى بر كار خوب داريد، خوبى كنيد؛ زيرا خوبى، [آدمى را ]از مهلكه ها و مرگهاى ناگوار نگه مى دارد
📚ميزان الحكمه ج7 ص299
@jafar1352hodaei
💫
✨ معیار شناخت افراد ؛
انسان خوب
چگونه شناخته می شود ؟!
🌿امام صادق (ع) :
" لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ "
⚡ نگاه به رکوع و سجود طولانى
افراد نکنید ،
چرا که ممکن است عادت
آنها شده باشد،
بطورى که اگر آن را ترک
کنند ناراحت شوند !
🌿ولى نگاه به راست گویى
و امانت داری آنها کنید !
" سفینة البحار ماده صدق "
🔷 @jafar1352hodaei
#راه_برای_همه_هست
🔸انچه ازدهان مبارک رسول الله،نازل شده وحی قرآنی است
🔹اما جنابعالی هم که راه بیفتی به اندازه وُسعتان به شما میدهند
🔸که همه درطول قرآن است
🔹همه یافته های شما تجلیات قرآن است.
🌺🌺
🔸محشور شدن باپیامبریعنی حشربا حقیقت رسول الله
🔹و این باحشری که عوام برسرزبان دارندفرق دارد،حشرجسمانی نیست،
🔸این حشراتصاف انسان به خُلق رسول الله است
🌿علامه حسن زاده املی
@jafar1352hodaei
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍بهترین هدیہ براے من اشڪ چشم برای حسین(ع) است. اگر گاهے در هیئت ها یڪ قطره اشڪ براے ارباب را بہ من هدیہ دهید، از همہ چیز برایم بالاتر است؛ آنقدر ڪہ این قطره را بہ تمام بهشت نمے فروشم. اگر بہ من اجازه داده شود بہ دنیا رجوع ڪنم و بہ شما سر بزنم، فقط دوست دارم در هیئت ها و روضہ ها شرڪت ڪنم.
#شهید_غلامعلی_رجبے🌷
📚ڪتاب ڪبوتران حرم، صفحہ 16
@jafar1352hodaei
❤️✨
🌸امام جواد (ع):
🔹اگر آسمانها و زمین بر شخصی
بسته باشد ولی تقوای الهی پیشه کند،
خداوند گشایشی از آنها برایش قرار میدهد.
📚الفصولالمهمه؛۲۸۵
@jafar1352hodaei