معنای انتخابات ۱۱ اسفند نزد مردم
✍جعفرعلیاننژادی
🔸اول. انقلاب نقطه پایان نظمی چند هزار ساله بود که مردم در برقراری و حفظ آن نقش چندانی نداشتند. از طرف دیگر نقطه شروع نظمی جدید بود که در آن صاحب نقشی تاریخی شدند. انقلاب خود به خود رخ نداد،جبر تاریخ هم نبود، هیچ ارادهای ورای اختیار مردم یا حاکم بر آن نبود که موجب انقلاب شود. مردم انقلاب را انتخاب کردند، انتخابی که امام(ره) پیش روی آنان گذاشته بود. انقلاب یک نه بزرگ به گذشته بینقشی و بی.ارادگی و یک آری بزرگتر به دوران نقشیابی و مسئولیتپذیری بود. خود انقلاب اسلامی، فشرده و اجمال آن چیزی بود که مردم خواهانش بودند. آرمانهایی که تجربه نشده بود و ارزشهایی که دور افتاده بود، در صدر خواهشهای عمومی بود. مردم برای تداوم انقلاب اسلامی، دست به ترجمه و پیادهسازی آن اهداف زدند. اولین تجربه، انتخاب شکل این نظم جدید بود که با رای 98 درصدی «جمهوری اسلامی» شد.
🔸دوم. جمهوری اسلامی خود نیز انتخابی مجمل و تجربه نشده بود که به مرور تفصیل یافت و تجربهپذیر شد. مردم اراده خود را برای تجربه واقعی نظم جدید به طور مستقیم از طریق انتخابات اعمال میکردند. آنها حدود 40 بار برای اعمال اراده خود، این راه را رفتهاند. به مرور که از ابتدای انقلاب گذر کرده و به اینجا رسیده.ایم، بر تجربه مردم در این عمل سیاسی، افزوده شده است. میتوان گفت، به تدریج آن آگاهی اولیه به یک آگاهی پختهتر و رشدیافتهتر تبدیل شده است. به همین نسبت، اراده آنان در پذیرش مسئولیت و حکومت بر خود، بیشتر شده است. سوالات و پرسشها نیز به همین نسبت بیشتر و پیچیدهتر و جزئیتر شده است. همان طور که سطح آگاهی و تحلیل مردم بیشتر شده است، مطالبه پاسخ و دلیل نیز بیشتر شده است. انتخابات برای مردم باید پاسخی معنادار برای همه یا اکثر پرسشهایشان باشد. مطالبه شرکت در انتخابات و قبول آن نزد مردم، به طور مستقیم به جوابهای قانعکننده و معناداری مربوط است که به انتخابات ختم میشود.
🔸سوم. تبدیل شدن انتخابات به پاسخ پرسشهای متکثر مردم، نشانه رشد عمل سیاسی آنان است. بر این اساس این مردم هستنند که اقدام به تعریف انتخابات میکنند. آنان در این عمر چهل و چند ساله جمهوری اسلامی، مفسران واقعی معنای انتخابات بودهاند. در هر دورهای میدانستند انتخابات قرار است چه معنایی داشته باشد و چرا باید این چنین باشد و قرار است به چه پرسشهایی پاسخ دهد. هیچ نیرویی بیرون از اراده مردم یا ورای آن اراده نمیتواند معنای انتخابات را تغییر دهد، میل اجتماعی مردم انتخابات را هدایت کرده و معنا میکند. همین تجربه ثابت کرده، نهادهای برگزارکننده و نامزدها هم در امتداد همین میل هستند. وقتی پرسش و سوال زیاد میشود، بار انتخابات سنگینتر می گشود. نشان میدهد مردم نیازهای جدیدی پیدا کردهاند که با نیازهای دورههای قبلی متفاوت است. آنان طی دورههای مختلف، تاثیر انتخاب خوب یا بد را در وضع و حال زندگی خود دیدهاند.
🔸چهارم. مسأله کنونی مردم، آن است که چگونه میتوان، انتخابات را به امری موثرتر و نافذتر از گذشته تبدیل کرد. اینکه مطمئن باشند، اثر رای خود را به نحو ملموس و عینی، بعد از انتخاب خواهند دید. اینکه مطمئن باشند، کسانی که انتخاب میکنند، قوانینی را تصویب خواهند کرد که بیشترین نفع عمومی را با کمترین هزینه ممکن حاصل میکند. اینکه قوانینی تصویب خواهد شد که همه یا بیشتر تقاضاها و خواستهای آنان را پوشش میدهد. اینکه کسانی به مجلس راه پیدا کنند که حافظ حق مردم برای تبدیل کردن آن به قانون باشند نه دنبال چرب و شیرین جایگاه و مواهب احتمالی این صندلی. پرسشهای سخت نشانه ناامیدی نیست، نشانه انتظار بالای مردم از عمل به تکلیف برگزیدگان است. نشانه مطالبه پاسخ است. نشانه آن است که میخواهند انتخابات تبدیل به بالاترین و بهترین پاسخ ممکن به مسائلشان شود. طبیعی است بهترین راه، حل مساله است، نه پاک کردن صورت مساله. مردم برای سوالات خود دنبال جواب هستند، انتخابات محمل پاسخگویی است.
🔸پنجم. با این حساب، اگر خواسته باشیم، نقشی برای مردم صاحب تحلیل یا همان خواص جامعه تعریف کنیم، آن نقش باید در هدایت پرسشهای عمومی به نهاد انتخابات باشد. خواص به شرطی میتوانند نقش شتابدهنده خود در حرکت عمومی جامعه را بازی کنند که انتخابات را تبدیل به موثرترین پاسخ ممکن به سوالات و مسائل فعلی آنان کند. اگر خواص بتوانند پرسشهای عمومی را به هر طریق ممکن دستهبندی کرده و بیان کنند، نامزدهای انتخاباتی به درک ملموسی از مطالبات اجتماعی رسیده و برنامههای خود را منطقا در پاسخ به همین تقاضاها تنظیم خواهند کرد. مردم هم بین سلیقه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در پاسخ به مسائل آنان، دست به انتخاب میزنند. یعنی میدان رقابت را برای شرکت در انتخابات، باز دیده و در آن شرکت میکنند.
@jafaraliyan
مربوطیت پاسداری
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸نظریهای پراهمیت و قوی به نام مربوطیت وجود دارد. در این نظریه مطرح شده همه اشیاء در هستی به نحوی با یکدیگر در ارتباطند. مربوطیت کشف ارتباط چیزی با چیز دیگر است. بنابراین اگر چیزی با چیز دیگر ارتباط داشته باشد وجه و نوع ارتباط آن دو چیز به یکدیگر، مربوطیت نام دارند.
🔸اما وجه مربوطیت پاسداران انقلاب اسلامی یا پاسداری و انقلاب اسلامی در چیست؟ به نظر میرسد حداقل به سه اعتبار میتوان بین پاسدار و انقلاب اسلامی ارتباط برقرار کرد.
▫️پاسداشت انقلاب (کشور و نظام)
▫️پاسداشت اسلام (دین و مذهب)
▫️پاسداشت مردم
🔸این سه محور را گرچه نمیتوان در بادی واقعیت از یکدیگر تفکیک کرد، اما سه وجه مربوطیت پاسداری است که از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون، تنظیمگر وظایف و تکالیف پاسداران انقلاب اسلامی بوده است. تجربه چهل و پنج ساله انقلاب اسلامی نشان داده پاسداری بدون فرض این سه وجه مربوطیت، تهی از معنا میشود.
🔸پاسداری مربوط به هر کاری نیست، و هر کاری هم شایسته پاسداری نیست. اما همه کارهایی که مستلزم پاسداشت آن سه وجه است به پاسدار مربوط میشود. پاسداری تنها یک شغل نیست، کنشی داوطلبانه است در قامت و قالبی سازمانیافته به نمایندگی از مردم.
🔸جان و جهان پاسدار، در خدمت پاسداری از انقلاب و دین و مردم است، حتی اگر دیده نشود. پاسدار گزارش نمیدهد، تلاش میکند و به زبان نمیآورد. آخر او پاسداری را نعمت میداند و شکرگذار این نعمت است. او شکر این نعمت را تنها با حفظ انقلاب ادا نمیکند، او حافظ تداوم انقلاب است.
🔸نکته آخر آنکه پاسدار، برای شکر نعمت پاسداری، در وهله اول و به طور ویژه، سپاسگزار اسلام و انقلاب و مردم است. بدون سپاسگزاری و تکریم این سه وجه، کنش پاسداری نمیتواند جانبازانه و ایثارگرایانه باشد.
🔸مربوطیت پاسدار به مردم، انقلاب و اسلام با اراده ایمانی ممکن شده است. همین اراده ایمانی منجر به تکریم میشود و همان تکریم مایه اعتبار و افتخار و ارزش پاسداران انقلاب اسلامی شده است.
@jafaraliyan
فصل نقل و انتقالات سیاسی
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸کمتر از دو هفته به موعد برگزاری انتخابات ۱۱ اسفند باقی مانده است. اما هنوز برخی گروهها و تیمهای سیاسی، با مسأله بدهیهای زیاد به مردم یا طرفداران خود، مواجهاند. آنها نتوانستهاند حتی به کف وعدههای خود عمل کنند و نارضایتی به بار آوردهاند. همین نارضایتی، پنجره نقل و انتقالاتشان را بسته است.
🔸طبیعی است در هر پنجره گردش نخبگان سیاسی، عدهای به دلیل عدم پاینبدی به بندهای قرارداد خود با مردم، به پنجره بسته اعتماد عمومی برخورد میکنند. باز کردن این پنجرهها ارتباط مستقیمی به جلب مجدد اعتماد مردم دارد. برخی تیمها البته میل دارند، از این راه سخت و مستقیم طفره رفته و به فکر دور زدن بیفتند.
🔸راه درست و منطقی برای جلب اعتماد مجدد، شرکت در آزمون آرای عمومی با اذعان به خطا، کمکاری، اشتباه و در مرحله بعد قول به جبران با دادن وعدههای واقعی است. این مسیر هرچند تضمینی برای قبولی آنان حاصل نمیکند، اما میتواند تا حدی زمینه اعتماد مجدد مردم را حاصل کند. اما برخی راه اشتباه را انتخاب میکنند.
🔸یک راه انحرافی، تصمیم به عدم شرکت در آزمون است. برخی تیمهای سیاسی با این فرض که شانسی برای باز کردن پنجره اعتماد عمومی ندارند، صورت مسأله را پاک کرده و میگویند ما این امتحان را قبول نداریم. ترس از شکست، منجر به فرافکنی و زیر سوالبردن اصل آزمون میشود.مردم اما براحتی دست آنان را میخوانند.
🔸یک راه مذبوحانه دیگر، آن است که چون این عده امتحان را قبول ندارند، در شیپور رأی اعتراضی بدمند و امیدوار به جرزنی باشند. یعنی حالا میبینند که نمیتوانند جلوی رأی دادن مردم را بگیرند، لااقل روی کیفیت رأی آنان اثر منفی بگذارند. امیدوار باشند یا رأی آنان باطله، یا سفید و یا احساسی و نسنجیده شود.
🔸راه غلط دیگر،تعمیم وضعیت خود به دیگر تیمهای موفق است. یعنی فضا را طوری ترسیم کنند که گویی همه تیمهای سیاسی دچار پنجرههای بسته شدهاند و از بی اعتمادی عمومی رنج میبرند. برای همین به مردم میگویند، باید روزنهگشایی کنیم. یعنی میگویند اگر در این امتحان، نمره تک هم بیاوریم، گویی که قبول شدهایم.
🔸در پایان باید گفت راههای انحرافی به همین چند مورد،خلاصه نمیشود. اما مقصود آن بود که گفته شود، پنجرههای باز و بسته، بستگی تام و تمامی به عملکرد و برنامه تیمهای سیاسی دارد. تیمهای موفق و خوشقول، کسانی هستند که میدانند درحال انعقاد قراردادی جدی و جدید با مردم هستند. قراردادی با بندهای سفت و سخت.
@jafaraliyan
رشد کیفی نهاد انتخابات
✍جعفرعلیاننژادی
🔸به نظر میآید نهاد انتخابات در تجربه انقلاب اسلامی، به مرور و رفته رفته نوعی رشد کیفی را تجربه کرده است که کمتر مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. رشدی که نشان میدهد انتخابات تنها شاخصی برای سنجش «مقبولیت نظام سیاسی» نیست، بلکه در عین حال و توأمان تبدیل به محک سنجش «مسئولیت نظام اجتماعی» هم شده است.
🔸مجادلات سیاسی و رقابتهای دوران انتخابات، شاید کمتر مجالی برای درک این واقعیت باقی بگذارد. خاصه آنکه برخی احزاب سیاسی، حضور و عدم حضور خود را شاخص مقبولیت و عدم مقبولیت نظام سیاسی جلوه دادهاند و از عدد و رقم بالای محبوبیت خود نزد مردم دم میزنند. این عده هیچگاه مایل به حرف زدن از کیفیت آرا نیستند.
🔸کمیتباوران در تجربههای متعدد برگزاری انتخابات، سعی کردهاند به هر طریق تعداد آرای خود را بالا نشان دهند. حال آنکه اگر از زاویه تحلیل کیفی به سبد رای آنها نگریسته شود، متوجه خواهیم شد درصد بالایی از این تعداد، حاصل محبوبیت این طیف نیست، بلکه نتیجه دوقطبیسازیهای کذایی و نه به قطب مخالف است.
🔸همین ذهنیت کمیتزده، منجر به توهم حس نمایندگی بیشتر چنین احزابی میشود و آنان را مدعی، مطالبهگر، منتقد، مخالف و معارض وضع موجود میکند. اما در مقابل سیطره این ذهنیت کمی، مردم رفتهرفته نهاد انتخابات را از شر آرای سلبی (نه گویانه) نجات دادند و بر مسئولیت اجتماعی خویش در «انتخاب خوب»، واقف شدند.
🔸مردم فهمیدند، مسأله آنان در وهله اول این نیست که چه کسانی حق دارند نماینده شوند، بلکه مسأله آنان این است که چه کسانی عرضه نمایندگی دارند. طبیعی است جریان کمیتزده، همیشه پیروزی را حق خود دانسته و خود را محق بداند که انتخاب شود، اما مردم حق را به کسی دادند که عرضه کار هم داشته باشد،نه فقط حرف و ادعا.
🔸این تغییر ریل البته برای جریان کمیتزده و آمارساز، گران آمد. آنان را با مسأله رأی کیفی مواجه کرد. چون ناامید از پیروزی شدند، طبیعی بود کاری کنند که رأی کیفی، مصداق کمی پیدا نکند. یعنی طوری نشود مردم هم مسئولانه رای بدهند و هم حداکثری. آنان در این 4سال برای کاهش آرای عمومی به هر بهانهای چنگ زدهاند.
🔸تاختن به شورای نگهبان، عدم معرفی نامزد نهایی در انتخابات ریاست جمهوری، همراهی و همزبانی و همدلی با آشوبها و اغتشاشات سال گذشته و حرکت درمسیر تحریم انتخابات جاری، واکنشی منفعلانه به واقعیت رشدکیفی نهاد انتخابات در ایران است. درمقابل بر اهمیت انتخاب خوب نزد مردم افزوده شده است. تغییری که بی هزینه نیست.
🔸هزینهای که ممکن است بقای جریان آمارساز را با مخاطره جدی مواجه کند. بیانیه 110 نفره اصلاحات، ناشی از درک چنین خطری است. این بیانیه میخواهد علائم حیاتی این جریان را حفظ کند. روزنهگشایی یعنی همچنان هوایی برای تنفس اصلاحات باقی باشد نه مردم. مردم مدتی است، پنجره باز عمل مسئولانه و انتخاب خوب را یافتهاند.
@jafaraliyan
دانش مردمی مشارکت چیست؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸یکی از مهمترین سوالات بهحق و منطقی روزهای اخیر طیفی از مردم، پرسش از چرایی مشارکت در انتخابات 11 اسفند مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است. بیان امروز رهبر انقلاب در دیدار با مردم آذربایجان شرقی، تبیینی عمیق از چرایی مشارکت در انتخابات پیش رو بود. «دانش مردمی مشارکت»، پاسخ به چرایی این پرسش است.
🔸اما ببینیم دانش مردمی مشارکت چیست؟ دانشی که ناشی از انباشت تجربه «عمل بههنگام مردم» در لحظات حساس و سرنوشتساز است. یک نقطه نمادین و تاریخی عمل به هنگام، حرکت 29بهمن مردم تبریز در سال56 به مناسبت چهلم شهدای قیام 19 دی مردم قم است. عملی که منجر به تداوم حرکت انقلاب و سراسری شدن آن تا لحظه پیروزی شد.
🔸مردم کشورمان در دقیقهها و لحظههای خاص تاریخی، بویژه در دوره انقلاب اسلامی و پس از آن به درکی انضمامی و میدانی رسیده، متوجه نقش خود در تغییر واقعیتهای منفی شده و بهموقع دست به عمل جمعی میزدند. یعنی در تعیین سرنوشت خود، مشارکت فعال داشتند. این تجربه تدریجاً، منجر به رسوب نوعی دانش عملی شد.
🔸بالاترین تجربه و امیدبخشترین آن، لحظه پیروزی انقلاب اسلامی بود که فصل نخست این دانش عینی، محکات و مبانی آن را پایه گذاشت. مردم بیش از هر چیز به قدرت چنین تجربه و عمل جمعی بی نظیر پی بردند. عملی که یک نظم استبدادی تاریخی و یک نظام وابسته سیاسی را واژگون کرد. این فهم ملموس تداوم پیدا کرد و غنیتر شد.
🔸بعد از این، جرأت مشارکت، عمل جمعی و میل به پیروزی، واقعیتهای پساانقلاب را رقم زد. آن دانسته عینی، با عمل جمعی موفق در جبهه سیاسی و نظامی دنبال شد. مشارکت عمومی در جنگ و میدان سیاست از این دانسته و دانش تغذیه میکرد. بعد از جنگ نیز در تمام حوادث بعدی حافظه جمعی، درسها و عبرتهای جدیدی را میآموخت.
🔸فرآیند یادگیری، رسوب و انباشت این دانش میدانی، تداوم داشت. موانع و واقعیتهای منفی که توسط دشمن درون و بیرون تحمیل میشد، آسیب میزد و گاهی جلوی سرعت یادگیری را میگرفت، اما توقفی در کار نبود. حافظه جمعی مردم قویتر بود، هم تجربه تکانه نخستین را به یاد میآورد و هم موفقیتهای کوچک و بزرگ بعدی را.
🔸بیان امروز رهبر انقلاب بر منهج همین تذکر و یادآوری است. واقعیتهای ده سال اخیر نشان میدهد، دشمن متوجه این دانش عینی و عملی شده است. با اطمینان میتوان گفت همه طراحیهای او در این سالها با هدف انسداد یادگیری، فرسایش دانش عینی و حمله به حافظه جمعی مردم، بوده است. تولید دانشی ارتجاعی و انقلابی معکوس!
🔸امروز رهبر انقلاب، برای یادآوری این تجربه انباشته و دانش جمعی حضور، عمل بههنگام را در خودشناسی و دشمنشناسی تعریف کردند. اینکه به یاد خودبیاوریم چه بودیم و چه شدیم،چه شد که چنین شدیم، و چگونه بهتر از این بشویم. اینکه دشمن چه کرد تا چنین نشویم و چه میکند تا بهتر از این نشویم. «خودیابی» کلید معماست.
🔸لازمه خودیابی، هم یادآوری آن دانش انباشته و تجربه عملی کارساز و موفق است، هم شناخت روشهای جدید دشمن در تغییر دانش حضور. آن دانش به ما یاد داد برای تغییر واقعیتهای منفی، عمل جمعی واحد، مصمم و امیدوار لازم است. تغییر واقعیت سختی معیشت و اقتصاد ضعیف نیز با همین دانش مردمی مشارکت ممکن است. آدرس غلط نرویم.
@jafaraliyan
شکستن سدِ سکندر لجبازی سیاسی
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸همه ما این جمله معروف را شنیدهایم که میگوید، «کسی که خواب است بیدار میشود، اما کسی که خود را به خواب زده بیدار نمیشود.» بیدارشدن کسی که خواب است، به وجود یک عامل درونی مثل خواب ترسناک یا یک عامل بیرونی نظیر صدای بلند بستگی دارد. اما خودخوابزده با هیچ محرک ثانوی بیدار نمیشود، چون واقعا خواب نیست.
🔸خودخوابزده کسی است که اراده کرده بیدار نشود، نبیند و چشمهایش را قرص و محکم بسته نگاه دارد. بنابراین اراده دیدن به خودش بستگی دارد. اصرار برای بیدارکردن این فرد فایدهای ندارد. او باید خود به این نتیجه برسد که بیدار شود. تنها کمکی که میتوان به او کرد آن است که «فضای تغییر تصمیم» را به او بدهیم.
🔸این روزها با تجربه مجادلات و بحثهای بیحاصل درون خانوادگی و فامیلی مواجهیم. به شکل تجربی، همه متوجه میشویم برخی نمیدانند برای چه باید در انتخابات شرکت کرد. میشود با آنها گعده گرفت و دلایل درستی را عرضه کرد. اما برخی نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند. اصرار زیاد برای قانع کردن این عده، منطقی نیست.
🔸درواقع این عده دلایل کافی برای نشنیدن دارند. همچون سد نفوذناپذیری نه میشنوند، نه میگذارند حرفی علیه تصمیم آنها زده شود. حتی به کسانی که خلاف تصمیم و رای آنها اعتقاد دارند، تاخته و شخصیتشان را تحقیر میکنند. در مقابل این روحیه لجبازی و پرخاشگری، سعهصدر و شنیدن یعنی دادن فضای تخلیه و تغییر به آنهاست.
🔸تصور این عده آن است که دیگران خود را به خواب زدهاند و نمیخواهند ببینند و با آنها لجبازی میکنند. بنابراین اصرار بیش از حد روی یک حرف حتی منطقی، بیشباهت به کنش لجبازی نیست. در مقابل برای «ایجاد فضای شکستن لجاجت» باید، رفتاری روادارانه، دگرپذیر و گشوده داشته و حس ارزشمندی به طرف مقابل عرضه کنیم.
🔸اقدام مهم دیگر، پرهیز از زدن برچسب ضدانقلاب یا ضد ایران یا هر چیز توهینآمیز دیگر است. توجه داشته باشیم، آن عمل سیاسی جمعی که تاکنون توانسته مسائل اصلی را حل و فصل کند بر محور ید واحده و حفظ اتحاد، ممکن شده است. تعارضات سیاسی نباید منجر به شکاف و اختلاف در هسته مرکزی جامعه، یعنی خانواده و آشنایان شود.
🔸نکته پایانی آنکه شکستن سدسکندر لجبازی سیاسی، با کنش لجبازانه ممکن نیست. باری در کنار همزبانی سیاسی، به همدلی اجتماعی نیاز داریم و چه بسا بتوان با کنش همدلانه، سعه صدر و رفتار برادرانه، فضایی برای شکستن ارادههای لجوج مهیا کرد. نباید با انتخابات لج کرد، بلکه باید آن را تبدیل به فضایی برای لجزدایی کرد.
@jafaraliyan
عمل سیاسی شرط زندگی آزاد
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸در یک نگاه کلان میتوان اعمال و کنشهای آدمی را به دو دسته کنشهای ضروری و اختیاری تقسیم بندی کرد. کنشهای ضروری همان اقداماتی است که ضامن و شرط بقای و حیات انسان است. تلاش برای تامین مایحتاج معیشتی و تهیه سرپناه از این قبیل است. طبیعی است ثمره کار انسان باید تامین حداقل این نیازها باشد. بنابراین کنشهای ضروری آنهایی هستند که نیازهای اولیه و حداقلی انسان را حاصل میکنند.
🔸در کنار این اعمال، انسان حائز کنشهای اختیاری است که به طور مستقیم و در لحظه متناظر با بقای و زیست او نیستند اما با قدری تامل و فکر معلوم میشود، همین کنشهای اختیاری است که فضای کنش های ضروری را برای انسان تنگ یا گشاد میکند.
🔸ماندن در حد نیازهای زیستی و تلاش برای تامین آن، به مرور منجر به کاهش قدرت انسان در تامین همان نیاز میشود. دیگرانی که فهمیدهاند با کنش اختیاری میتوانند بر اعمال زیستی حاکم شوند، متوجه میشوند، بهبود فضای زندگی، تداوم و ارتقای آن تنها با خلاصی از اسارت نیازهای زیستی حاصل میشود.
🔸به یک بیان بهتر، متوجه میشوند تلاش برای تحقق وضعیت بهتر، بر زحمت طاقت فرسای روزانه، ارجحیت دارد. چه بسا اگر وضع بهتر شود، حال زندگی معمولی و زیستی آنها هم بهتر شود. بنابراین برای تغییر اوضاع به این نتیجه میرسد که باید وارد کنشهای اختیاری شود. عمل سیاسی همین جا معنا پیدا میکند.
🔸عمل سیاسی ناظر به تغییر وضع موجود است. وضعی که تنها محدود و محصور به کنشهای زیستی شدهایم. بیتفاوتی سیاسی، ماندن در سطح کنشهای ضروری است. اما عمل سیاسی به معنای تغیر وضع و حال آدمی است. یک کنشگر اختیاری، از هر فرصت و پنجرهای برای نقشیابی بیشتر در تغییر اوضاع استفاده میکند. مزیت او بر کنشگر ضروری آن است که آگاهی واقعیتری دارد و بر سهم خود در تغییر وضع موجود واقف است.
🔸تحریم این فرصت، آنگونه که این روزها از برخی زبانها شنیده میشود، بیشتر به لج بازی با خود میماند. عقلانیت حکم میکند، فضای زندگی خود را بازتر کنیم و شرایط را برای زیستن دشوارتر نکنیم...
@jafaraliyan
انتخابات حافظ روح انقلاب اسلامی
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸هاناآرنت فیلسوف سیاسی مطرح آلمانی که ۳۵ سال منتهی به مرگش را در آمریکا گذراند، در خصوص انقلاب قرن هجده آمریکا مینویسد: در تفکر بعد از انقلاب، روح انقلاب فراموش شد، صفاتی که در بنای جمهوری مؤثر بودند، بعداً در آن جایی نیافتند. این صفات «توانهای عمل و امتیاز عزتمندانه آغازگری امری سراسر نو» بودند.
🔸آرنت ادامه میدهد، انقلاب به مردم آزادی داد، اما نتوانست فضایی برای بکار افتادن این آزادی فراهم آورد، تأسیس جمهوری نتوانست، روح انقلاب یعنی «عمل» را حفظ کند. قصد نگارنده تأیید آرنت نیست، همچنین نمیخواهد بگوید در آمریکا اصلاً آزادی وجود ندارد، اما نکتهای در این تحلیل است که بسیار روشنگرانه است.
🔸پرسش آن است که چرا در جمهوری بعد از انقلاب آمریکا توان عمل و اعتمادبهنفس حرکت ابتکاری از مردم گرفته شد؟ دلیلش آن بود که مردم بعد از آن، تنها در چارچوب حکومت توان عمل داشتند. نوعی قانون اساسی سفت و سخت تدوین شد. آرنت میگوید، بنیانگذاران عمل را امری میفهمیدند که فقط برای خودشان ممکن است نه مردم.
🔸آن نکته مهم در همین جا رخ مینماید. جمهوری محصول اتمام انقلاب بود نه تداوم آن.گویا جمهوری درون خود چیزی کم داشت تا حافظ روح انقلاب باشد. مردم قبل از برقراری جمهوری توانمندی بیشتری برای عمل خلاقانه داشتند، اصلاً به همین دلیل توانستند، حرکت انقلابی علیه نظم قبلی انجام دهند، اما با جمهوری کنترل شدند.
🔸از حالا این جمهوری بود که حدود عمل مردم را تعیین میکرد.آزادی عمل هم در همین چارچوب معنا میشد.دموکراسی نظامی برای عادت دادن مردم به حدود جمهوری بود.با اینکه ادعا میشد مردم همه کارهاند،اما هر کاری را نمیتوانستند انجام دهند.حکومت هر روز بیشتر و بهتر موفق به پیشبینی و کنترل اعمال غیرمنتظره میشد.
🔸در ایران اما جمهوری تداوم انقلاب بود. چون هم توان عمل مردم بیشتر شد و هم برای تداوم روح انقلابش تضمین وجود داشت.اسلام ضامن روح انقلاب و عمل انقلابی مردم بود.هم جمهوری، اسلامی بود.هم اعتماد به مردم اصلی اسلامی بود.جمهوری اسلامی،با تداوم عمل انقلابی جان میگرفت و فضای بیشتری برای عمل سیاسی باز میکرد.
🔸در ایران مردم آزادی عمل بیشتری داشتند، امکان عمل بیرون از کنترل حکومت بسیار بالا بود. مردم در یک میدان تعریف شده، پیشبینیپذیر و کنترلشده، بازی نمیکردند، بلکه زمین بازی را خود تعریف میکردند. اصلاً جمهوری انقلابی بر همین بنیان شکل گرفته بود. نتایج انتخابات متعدد آن مؤید این موضوع است.
🔸مردم صاحب نقش واقعی و رأی نافذ بودند. حداقل پنج سلیقه متفاوت سیاسی و مدیریتی را در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی نشاندند. در انتخابات مجلس نیز وضع متکثرتر است. حافظ نهاد انتخابات روح انقلابی جمهوری اسلامی بود که با عمل مردم متجلی میشد. روحیه جمعی ما میتوانیم، مصداق مهم دیگر عزتیابی و آغازگری بود.
🔸عدم شکلگیری محکم نهادهای واسط بین مردم و حکومت، نظیر احزاب و گروههای مدنی، بیش از آنکه مایه ایراد و علامت توسعهنیافتگی باشد، نشانگر توان بالای عمل سیاسی مردم است که ترجیح میدهند، خود تعیینکننده اصلی معادلات سیاسی باشند. بروز عوارضی نظیر قهر، بیتفاوتی و لجبازی سیاسی نیز نشانه چنین امکانی است.
🔸نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی، معنایی تازه یافته است. این مسأله نه صرفاً یک ادعای بیریشه که همانطور دیدیم، نشانه زنده بودن روح انقلاب است.مردم حس عمل واقعی دارند. توان عمل بالایی دارند. بیش از آنکه مجبور به عمل در چارچوب ضروریات باشند، خود عامل تغییر چارچوبها هستند. معنابخش مشارکت بالا در دنیا.
🔸درک واقعیت تفاوت نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی با دیگر کشورها، معنای تحریم آن را بیمعنا میکند. شعار انتخابات آزاد نیز، در کنه خود به معنای سلب توان عملورزی مردم است. چون به معنای بازیدادن به کسانی است که نشان دادند، از بازیگری موثر و نافذ مردم در دورهای از تجربه جمهوری اسلامی نفع حزبی بردند.
🔸انتخابات در پیش است، هر واقعیتی که رقم بخورد، نشانه توان بالای عملورزی مردم است. هر تحلیلی که معتقد به تضعیف نهاد انتخابات و کاهش توان عملورزی مردم باشد، از شناختی ناقص و وارداتی نشأت میگیرد. انتخابات عالیترین امکان عملورزی سیاسی و حافظ روح جمهوری اسلامی است و نشان میدهد انقلاب ادامه دارد.
@jafaraliyan
متوجه امام زمان(عج) هستیم؟
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸گویا بین توجه کردن به چیزی با متوجه چیزی بودن تفاوت وجود دارد. هر چیزی ممکن است به هر دلیلی توجه ما را به خود جلب کرده و به سمت خود بکشد.اکنون که در نیمه شعبان قرار داریم خودبهخود توجه ما به حضرت جلب میشود. اما پرسش آن است که آیا ما متوجه امام زمان(ع) هم هستیم، یا خیر؟ توجه ما وجودی است یا تصادفی؟
🔸همه رمز این پرسش در فهم مسأله حضور است. باید ببینیم آیا نزد خود واقعاً حضور داریم یا خیر. در یک فراز عجیب از زیارت جامعه کبیره، آمده است «و من قصده، توجه بکم» یعنی هر کس آهنگ خدا را داشته باشد، به شما(اهلبیت) رو میکند. به بیان دیگر برای قرب الهی، راهی بجز توجه به امام(ع) وجود ندارد. امام حاضر کیست؟
🔸برداشت نگارنده آن است که درک حضور امام، منجر به حاضر شدن خود واقعی فرد، نزد خود میشود. حضور واقعی یعنی فائق آمدن بر دو خود وسوسهگر(اماره) و خود شکاک یا پرسشگر(لوامه) و حاضرشدن خود آرامشبخش(مطمئنه). شرط حاضر شدن خود واقعی، عبور از خواهشهای دل و پرسشهای ذهن شکاک به آرامش روح و روان است.
🔸«الا بذکرالله تطمئنالقلوب». این حضور ممکن نمیشود مگر با یاد و آهنگ خدا کردن. با یاد خدا، خود واقعیمان حاضر میشود. یاد خدا، منجر به تعهد دل، آگاهی خرد و بیداری روح میشود. حالا اگر آن فراز پرمعنای زیارت جامعه را به یاد بیاوریم، متوجه میشویم، آهنگ خداکردن مستلزم رو کردن به امام حاضر(ع) است.
🔸اکنون میتوانیم پیش خود داوری کنیم آیا متوجه امامزمان(عج) هستیم یا فقط گاهی توجهمان را مشغول میداریم. برای یافتن حضور حاضر امام، نیاز به خودپرسشگری و خودیابی داریم. خودشناسی کلید متوجه ولی خدا بودن است. برای همزمان شدن با امام زمان، سرعت حضور خودمان را بالا ببریم. بیامام، بود ما «نمود» است.
@jafaraliyan
🔸برای پدرم دعا کنید، حادثهای بدی دیده است، امیدمان به خدا و عنایت امام زمان (عج) است.🔹
نماینده راهبلد، کارآمد و خوشنام
✍ جعفرعلیاننژادی
🔸در دورهای از تجربه رأیدهی و انتخابات قرار داریم که چگونگی انتخاب از بین نامزدهای متعدد، اهمیت فرایندهای پیدا کرده است. مردمی که قصد شرکت در انتخابات 11 اسفند دارند، میخواهند با رأیشان، حداکثر اثرگذاری ممکن را داشته باشند. این حس که رأی هر فرد، شکافنده و تغییردهنده واقعی سختیها و درمانگر دردهاست.
🔸هر فرد میخواهد، رأیش مهم باشد و هرز نرود. بداند معنای رأیش چیست، برای چه باید رأی بدهد و چه کسانی را انتخاب کند. میتوان گفت اگر هر فردی ملاک رای و انتخاب خود را پیدا کند، معنای رای و چرایی رای دادن هم برایش معلوم می شود. در واقع حس فایدهمندی و تأثیرگذاری با انتخابِ «درست»، ممکن میشود.
🔸اما آیا انتخاب درست به معنای پیشبینی فرد یا لیست پیروز و رأی دادن بر اساس امکان پیروزی آنان است؟ یعنی اگر این پیشبینی محقق نشد، حس بازنده داشت و رأی خود را خراب و هدررفته تلقی کرد؟ یا نه انتخاب درست، یعنی رسیدن به نوعی حس اقناع که ثمره منطقیشدن انتخاب و ملاکدار بودن برای تعیین گزینه نهایی است.
🔸معلوم است که رأی معنادار، حاصل نگاه دوم است. نگاه دوم که حاصل مثلث انتخاب درست است، حس فایدهمندی و پیروزی را در سه لحظه، قبل رأیدهی، حین رأیدهی و بعد آن، توزیع میکند. اما مثلث انتخاب درست که در سه کلمه «راه، کار و نام»فشرده شده است، به چه معناست؟ ترتیب اول به آخر این سه کلمه، دارای دلیلی مجزاست.
🔸نامداری نامزدی بیبرنامه و بیکارنامه، میان تهی بوده و او فاقد صلاحیت لازم برای انتخاب شدن است. حالا به تفکیک هر کدام از آن سه مفهوم را توضیح میدهیم. «راه»: یعنی هم در صراط مستقیم بوده و مداومت در آن داشته و هم برنامه خوبی داشته باشد. در این صورت مشغول حواشی نشده و با حکمت و تدبیر جلو میرود.
🔸«کار»:یعنی هم کارنامه خوبی داشته و کارآمد باشد، هم از تخصص لازم برخوردار باشد و هم شناخت خوبی از جامعه ذیل تخصص خود و مردمی که با آن ارتباط دارند،(درک نیاز و فهم درد) داشته باشد.تخصص یعنی مهارت نامزد موردنظر در نگارش طرح و کارکردن تخصصی روی موضوعات ارجاعی به کمیسیونها و لوایح وصول شده از قوه مجریه.
🔸«نام»: خوشنامی، خود ثمره راهِ درست و کارِ حسابی است. نامدار شدنی که ثمره خوشنامی باشد، ملاک است. نه نامداری تهی. شخص خوشنام، راهبلد و کارآمد، صاحب شخصیتی محکم و مقاوم در برابر فضاهای تحمیلی تهدیدآمیز دشمن داخلی و خارجی میشود، جوزدگی ندارد و احتیاجی نمیبیند، با تبلیغ ناسالم شناخته شود.
🔸رأی به نامزدهای راهبلد، کارآمد و خوشنام، همان انتخاب درستی است که حس اقناع، پیروزی، فایدهمندی، تأثیرگذاری و اهمیت را به رأیدهنده میدهد. ممکن است نامزدهایی باشند که برای بار اول ثبت نام کردهاند، راهبلد و کاردان هم باشند، اما هنوز شناخته نشدهاند، کشف آنان کار سختی بوده و ریسک بالایی دارد.
🔸اما پنجره انتخابات میتواند فرصتی برای تبلیغات سالم به آنها بدهد، تا قدری نزد مردم شناخته شوند. نامزدهای پیروز هم با آنها بیشتر آشنا شده و از ظرفیتشان برای مشاورت و مشارکتهای تخصصی بهرهمند شوند. جمله آخر آنکه، در انتخابات بازنده وجود ندارد. با انتخاب درست، همه برندهاند، حتی نامزدهای رای نیاورده.
@jafaraliyan