❇️ ماجرای امام موسی صدر و تبلیغ در قمارخونه
☘️ آیت الله #سید_مرتضی_مستجابی نقل میکند یک بار که #امام_موسی_صدر در سن حدود 20 سالگی به #اصفهان آمده بود، گفت فلانی میخواهم چندجایی مثل قمارخونه، شیره کش خونه، قوه خونه و چند جای دیگه را سر بزنم.
☘️ ما هم جا خوردیم چون رفتن به چنین جاهایی اصلا به روحیات ما نمیخورد، تازه آن هم در شهر خودمان که همه ما را میشناختند، حداقل پدرمان شناخته شده بود.
☘️ خلاصه بدون عمامه و عبا راه افتادیم و سه چهار تا #لات منظم و مرتب هم همراه خودمان کردیم که اگر اتفاقی افتاد اینها عوض ما جوابگو باشند.
☘️ وارد اینجور جاها که میشدیم آسید موسی چنان آنها رو مجذوب خودش میکرد که بعضی به گریه می افتادند، بعضی هم به توبه کردن و...
من هم کمک کار سید بودم و جنبه لاتی کار را اداره میکردم چون زورخونه میرفتم و به این شناخته میشدم.
☘️ اول یک سر به #قمار_خونه زدیم، رئیسش یک لات گردن کلفت بود. سید نرم نرم، خورده خورده شروع به سخن کرد، دیدم از گوشه چشم این بندگان خدا دارد اشک می آید...
☘️ روز بعد اول رفتیم #شیره_کش_خونه، یک افتضاحی بود، اتاق های کثیف، یکی خوابیده، یکی دراز افتاده، خلاصه وضعی بود، خودم را گرفته بودم و الا واقعا میزدم زیر گریه. پیدا بود همه شان بدبختند، گرفتار شده اند.
☘️ آسید نرم نرم صحبتش را شروع کرد. یک شکسته دلی که پیدا بود #پیر_مَیکده است و معلوم بود شخص قویّه، یه چاقو آورد و گفت:
آقا سر من رو هم بِبُر، تو حق داری سر من رو بِبُری. من هر چی داشتم و نداشتم پای این چیزها گذاشتم، به فریاد من برس، دست من رو بگیر...
☘️ ما هم بعضی از اینها را راهنمایی میکردیم که برای ترک چه کار کنند. یکی دو جای دیگه هم رفتیم که از اینجا بدتر بود...
☘️ بعدش نوبت #قهوه_خونه بود، جمعیت زیادی نشسته بود که مشغول خوردن چای بودند و به صحبت های یک درویشی که داشت تاریخ میگفت گوش میکردند.
☘️ هم مردم را سرگرم میکرد و هم درآمد خوبی برای قهوه خونه داشت. بعد از اینکه درویش کارش تمام شد و هر کی یک چیزی بهش داد،
سید موسی بلند شد و چنان سخنرانی جالب و جامعی کرد که همه مبهوت شدند. بعدش دیگه اصلا رهاش نکردند و ریختند دور و برش...
☘️ بعدش یک سر به #زور_خونه زدیم، اینجا هم سید سخنرانی مبسوطی کرد و دل #بچه_ورزشکارا رو تکون داد...
☘️ بعد رفتیم #یتیم_خونه، اینجا هم سید از بچه ها دلجویی کرد اما آن روز دیگر پولی نداشتیم که به بچه ها بدهیم ولی صحبت این کار آقا موسی تو بازار پیچید و کار خودش را کرد
و یک عده جمع شدند، پول هایی جور کردند و به سید دادند تا برای این کارها خرج کند، خصوصا برای کمک به یتیم خونه.
☘️ جای بعدی نوبت #خانقاه بود. کمی برای اهل خانقاه هم صحبت کردند. وقتی برگشتیم یک پاکت از طرف رئیس خانقاه دادند که مقدار زیادی پول در آن بود. آسید هم این پول ها را به ایتام دادند.
📚 بازنویسی شده از کتاب یاران موافق(خاطرات آیت الله سید مرتضی مستجابی)، ص185
📌پ.ن: همین کارهای امام موسی صدر بود که مردم را #مجذوب خودش کرده بود، هر طیفی را به مقتضای حال خودشان جذب میکرد و با آنها #طرح_رفاقت میریخت، لذا شخصیتی #همگانی بود و همه دوستش داشتند، حتی مخالفانش، از #مسلمانان گرفته تا #مسیحی ها و حتی #دُروزی ها و...
نکته مهمی که در کار ایشان نمود داشت، #عقلانیتی بود که در منش و رفتار ایشان دیده میشد، میدانست کجا باید چه بگوید و چه نگوید، چگونه رفتار کند و چگونه رفتار نکند.
البته در عین حال به شدت بر #اصول و #تقیدات_دینی پایبند بود والا اصلا حرف و کارش اثر نمیگذاشت. بله او در #روش و #تاکتیک ها با برخی علما تفاوت داشت، برخی از این تفاوت ها به محیط کاری ایشان برمیگشت و برخی نیز به مدل و روش کار ایشان.
اساسا مدل #مشی_اجتماعی #آقا_موسی یک پرونده تحقیقی است که باید به دور از تعصبات و گرایش های سیاسی بدان پرداخت، همانگونه که پرداختن به مشی اجتماعی دیگر #رهبران_انقلاب نیز ضرورت خاص خودش را دارد.
در هر حال او از این جهت نمونه بسیار خوبی برای ماست، برای ما که بدانیم نباید طیفی که عموما مخاطب منبر ما نیستند را رها کنیم، شاید اگر بیشتر از این سنخ تبلیغ ها داشتیم امروز صحنه به نحو دیگری رقم میخورد.
البته این مدل تبلیغ، #مهارت های خاص خودش را هم لازم دارد که باید خود را مجهز به آنها کرد.
🆔 https://eitaa.com/TarikhDEF