< بسم الله الرحمن الرحیم > _آیا به این فکر کرده اید که چرا خیلی وقت ها در زندگی بی انگیزه و بی حوصله هستیم ؟ _چرا دچار روزمرگی می شویم ؟ _چرا خیلی وقت ها تنبلی میکنیم و پشتکار کافی نداریم ؟ متاسفانه این روز ها بی انگیزگی بین مردم رواج پیدا کرده اگه برای شما هم سواله که چرا انگیزه کافی برای دستیابی به اهداف مون رو نداریم حتما سری پست های #دانشجوی_مجاهد و دنبال کنید. در پست قبلی #دانشجوی_مجاهد قرار بر این شد که مشکل متداولی که بین دانشجو ها رواج دارد و بررسی کنیم اینجا به بررسی یکی از اون بخش ها می پردازیم 🌸 _بی انگیزه بودن : انگیزه سوخت رسیدن به اهدافه، انگیزه های ما نیرویی انرژی دهنده به سمت هدف هامون ایجاد می کنن. هرچی انگیزه بیشتری داشته باشیم،بهتر می تونیم مشکلات بیشتری و از سر راهمون برداریم و نکته ی مهم این است که ما باید این حقیقت و بپذیریم که همیشه به یک صورت نیست و بعضی مواقع انگیزه نداریم و این چیز کاملا طبیعیه ولی اگر اکثر مواقع انگیزه نداریم باید دلیل اون و پیدا کنیم . _مهم ترین دلیل بی انگیزه بودن نداشتن هدف های مشخص ست ما باید در ابتدا یک هدف بزرگ و ژرفا داشته باشیم هدفی که در ما اشتیاق ،علاقه و حس خوب ایجاد کنه و سپس برای رسیدن به این هدف باید در مسیر آن هدفای کوچک دیگر در نظر بگیریم تا با رسیدن به تک تک اونها پله پله به هدف مون نزدیک تر بشیم و با گذروندن هر مرحله شور وشوق ادامه ی مسیر و بدست بیاریم و سرد ودلزده نشیم . بذارید با مثال پیش بریم تا درک مطلب بهتر بشه برای مثال شما در رشته ی ریاضی محض تحصیل می کنید ( رشته ای که به نسبت در کشور ما از کارایی کمتری بر خوردار است ) خب می گید حوصله ندارم پاس بشم کافیه و از این قبیل حرف ها می پرسیم چرا؟ می گیید آقا دلتون خوشه درس بخونم که چی بشه ،آخرش مدرک قاب کردنه دیگه مگه غیره اینه خب پس این نشون میده شما چیزی به نام هدف ندارید که برای رسیدن به اون تلاش کنید خب دیگه این وضع و حالم باید داشته باشید حالا دلیل هدف نداشتن تون چیه؟ اینه که هر هدفی که بذارید یا از شما دوره یا مسیرش سخت و مبهمه یا چون فکر می کنید انتهای تلاشتون چیزی نیست و احتمالش خیلی کمه تصمیم می گیرید کلا هدفی نداشته باشید حالا تو پرانتز اینم بگم بعضی ها هم هستن چون تو رشته اشون کار هست و آخر فارغ التحصیلی مطمعن هستن که سر کار میرن دیگه انگیزه برای تلاش و رقابت ندارن مثل رشته ی معلمی و از این قبیل شغل ها ،این نشون میده بازم چون هدفی برای تلاش کردن ندارن جهاد در راه علم نمی کنن پس اگه بتونیم هدف درستی و انتخاب کنیم و مسیر خوب و مشخصی و ترسیم کنیم می تونیم با انگیزه یه جهادگر و عالم خوبی باشیم. . . . . . . آنچه در #دانشجوی_مجاهد بعد خواهید خواند: صاحب کارخونه ی عالم باید از ما خوشش بیاد همین کافیه تا... با ما در پست بعدی #دانشجوی_مجاهد همراه باشید منتظر نظرهای شما خوبان هستیم. @jahadelmi_313

ا بسم الله الرحمن الرحیم ا همان طور که در #دانشجوی_مجاهد قبل خوندید انگیزه نیروی محرکه یه انسان برای رسیدن به هدف ها و خواسته هایش می باشد اما گاهی هدفی وجود ندارد که انگیزه برای رسیدن آن وجود داشته باشد و اومدیم یه مثال زدیم و در قالب اون این مفهوم و توضیح دادیم و قرار شد در این پست هدف گذاری درست و یادبگیریم ان شالله حال شما فرض کنید تو یه کارخونه کار می کنید ،خب اختیارات اون کارخونه بر عهده ی چه کسی هست؟ معلومه رئیس یا صاحب کارخونه خب حالا شما یه کاری انجام می دید که صاحب کارخونه از شما خوشش میاد چی کار میکنه؟ خب اون صاحب کارخونه است اختیار هر کاری و داره ،می تونه حقوقتون و اضافه کنه ترفیع بهتون بده و... درسته ؟ دقت کنید چرا هر کاری بخواد انجام می تونه بده ؟ چون صاحب و مالک اون کارخونه است حالا خداوند و در نظر بگیرید مگه غیر اینه که مالک وخالق کارخونه ی جهانه مگه غیر اینه که همون کارخونه ایی که گفتیم هم مالکش خداست خب پس چیه یعنی صاحب کارخونه می تونه بهت کار بده حقوق خوب بده مقام بده ولی خدا که صاحب اصلی نمی تونه؟ همون طور که تو قرآن گفته روزی شما دست ماست ،بابا نگران چی هستید رئیس کارخونه بخواد حقوق میده بخواد زیاد می کنه همه چی و اون باید بخواد ،تا اینجا مفهوم شد؟ تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ شب را در پرده روز نهان سازی ، و روز را در حجاب شب ناپدید گردانی ، زنده را از مرده و مرده را از زنده برانگیزی ، و به هر که خواهی روزی بی حساب عطا کنی. (آیه 27 آل عمران) خداوند تو این آیه برگشته گفته به هر که بخواهیم روزی به حساب عطا کنیم پس روزی ما دست خداست نگران چی هستیم یعنی تو فقط تلاش کن زحمت بکش طوری کار کن که خدا خوشش بیاد بقیه خودش درست میشه. خب حالا بیایم سراغ داستان یوسف ،چی شد ،یوسف ته ته چاه بود به خدا اعتماد کرد خدا هم خوشش اومد چی کار کرد ؟ خدا خواست و عزیزش کرد عزیز مصر و از ته چاه به کجا رسید به جایی که به هر کجا بخواد فرمانروا باشه همون فردا که یوسف اعتماد کرد فرمانروا شد ؟نه سال ها صبر کرد توکل کرد ،توکل کرد تا بلاخره امتحاناش تموم بشه و جایزه اش و در یافت کنه وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ ۚ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ ۖ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ و این چنین ما یوسف را در زمین (مصر) بدین منزلت رسانیدیم که هر جا خواهد جای گزیند و فرمان براند، که هر کس را ما بخواهیم به لطف خاص خود مخصوص می‌گردانیم و اجر هیچ کس از نیکوکاران را (در دنیا) ضایع نمی‌گذاریم. (آیه 56 سوره یوسف) خب دیگه باوجود این آیه و این تفاسیر دیگه حرفی برای گفتن باقی مونه؟ دیگه میشه ناامید بود ؟ میشه فکر کرد برای چی درس بخونم آخرش که هیچ چیه ؟ یا تو این کشور آینده ایی ندارم، آخرش باید مسافر کشی کنم یا خونه بشینم تو همین آیه گفته اجر کسی و تو دنیا ضایع نمی کنه پس چیه دردمون؟ آقا زرنگ باشیم ، یک کلام، کاری کنیم که خدا ازمون خوشش بیاد ، اون موقع است که خدا برامون معجزه ها رقم می زنه . با ما در سری پست های دانشجوی مجاهد همراه باشید، با هم تلاش می کنیم از یک دانشجوی معمولی به یک دانشجوی مجاهد تبدیل بشیم، پس کمک کنید و نظر ها و پیشنهاداتتون و آنچه دوست دارید در #دانشجوی_مجاهد بعد ببینید و برامون بفرستید: @jahadelmi313 باتشکر *یا حق* @jahadelmi_313