.
پس از عمری #زیارت_عاشورا خواندیم
بس که خستهی راه بودیم!
لای #صحیفهی_سجادیه مادر را هم باز کردیم،
اگر مادر ناراحت نشود، قسمتهایی که به نظرمان جذاب آمد را خط کشیدیم که بعداً دوباره بخوانیمشان؛
#نماز را اول وقت خواندیم، حواسمان بود دیر نشود،
اصلا نماز اینجوری است که اگر همان دم #اذان، خواندی که خواندی، وگرنه هزار و یک کار پیش میآید که جا بمانی که بمانی!
خلاصه حواسمان بود گوشهی چشمی به #قرآن داشتیم،
آخر خواهرمان آمد و گفت
«امروز چه خبر است؟ #معتکف شدهای؟
میخواهی به #معراج بروی؟»
لبخند زدم برایش
خواهرمان کوچک است
از خستگی در کردن چیزی نمیداند
آدم تا وقتی کوچک است که خسته نمیشود،
این ماییم که بزرگ شدیم و خسته میشویم هی.
زیارت عاشورا که میخوانیم بعدش یک آخیش میچسبد، اصلا آدم سبک میشود.
صحیفه سجادیه، یک حال حسابی به آدم میدهد که نگو و نپرس. نماز را که اول وقت میخوانیم انگار به عالم و آدم قرضی نداریم، چه بسا طلبی هم داشته باشیم، که آن را در #سجدهی بعد از نماز پیگیری میکنیم!
و بعد هم که قرآن...
چشمت روشن میشود .
حظ میکنی از تلاوتش، از حلاوتش.
آدم مگر برای این خستگیها چه میخواهد دیگر؟
بعد از هفتهها #کلاس_درس و #مدرسه و تخته و کتاب، رو سفید مینشینی رو به روی خدا، میگویی من آمدم.
آمدم که دوباره با هم #برنامه بریزیم.
مریم در #المپیاد ریاضی مقام آورد،
ستاره #نمازهایش را به جماعت میخواند،
شیرین #کاپیتان تیم شده است
پروانه #مهربانتر شده و حالش خوب است
و...
هرچه بود انجام شد،
من هم #معلم بهتری شدم
دیگر از کسی به خاطر نمرهی پایین عصبی نمیشوم؛
از روی ظاهر هیچ دانش آموزی را #قضاوت نمیکنم،
#معیار توجهم به بچهها، نمره نیست
و...
خب حالا چه کنیم؟ دیگر باید چه کار کنم تا #انقلابیتر بشوم؟
نفسی عمیق میکشی، مهر را میبوسی، از روی #سجاده بلند میشوی، خستگی از تنت رخت بر بسته، خیالت جمع است، چون که میدانی از حالا به بعد؛
نوبت خداست که باید حرف بزند!
@jahadelmi_313|🔹
#معلم_انقلابی