eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 4 "خواستگاری" 🔹 به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ... 😭🙏 علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه! 🔺تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت. شب که مادرم به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد! 👺 طلبه هست؟! آخه چرا باهاشون قرار گذاشتی؟!😤 ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم!😠 مثل همیشه داد می زد و اینها رو می گفت. مادرم هم بهانه های مختلف می آورد 🔹آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون! ولی به همین راحتی ها نبود. من یه ایده فوق العاده داشتم. 🔺 نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...😏 به خودم گفتم ،خودشه هانیه 👌 این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی👌🏼 از دستش نده ... 🔹علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود. 🔹نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه!😏 یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... 😃 هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...؟؟؟؟ ‼️مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانوم، حالا چه عجله ایه!🤗 اینا جلسه اوله همدیگه رو دیدن! شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد ... 💢 ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم!👌🏼 گفتم، اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته!😍 این رو که گفتم برق همه رو گرفت!!! 😳😱 💢 برق شادی خانواه داماد رو! 💢 برق تعجب پدر و مادر من رو! پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بود توی چشم های من ... 😡 و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم!😏 ✔️می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده .. 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
"بسـم‌اللھ‌الرحمن‌الرحیـم🌸"
•° مقصود تویی و جز تو هیچ است‌... السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- ♥️🌿'' 🧡°`⛅️^^! 『 @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♥️🖇• . زمین همچون قفس مےماند، براے عده اے... بعضے هـا آفریـده مےشوند، براے پــــــــرواز...🕊 🎥✨ 🥀✨ 🌿(: - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[🪴🔗] . . خودتو به خدا بسپار ‌‌… و میبینی که قلبت مملو از آرامش میشه (: ♥️⃟🎡|@jahadesolimanie
1402043110.mp3
6.67M
(🕌💚) . . آقاےِ دوشنبہ هاے دلم ♥️(: 🖐🏿 ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• • حمایت استاد عزیز حجةالاسلام شجاعی از دکتر سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری؛ من به ایشون رای میدهم. و ایشان را تبلیغ می کنم‌ 🗳 @jahadesolimanie
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 5 "می خوام درس بخونم!" 🔹 اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم!😭 بی حال افتاده بودم کف خونه.. مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت. 🔴پدرم نعره می کشید و من رو می زد... اصلا یادم نمیاد چی می گفت.... 👺 ☎️ چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم، دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه! 🔹مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود: شرمنده، نظر دخترم عوض شده! ✔️ چند روز بعد دوباره زنگ زد و گفت من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواسته علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم. 🔶 علی گفت: دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه. تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره! 💢 بالاخره مادرم کم آورد. اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد! 😡 بیخود کردن! چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ و.... بعد هم بلند داد زد: هاااااانیه ...😲 این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی! 🔺ادب؟ احترام؟😐 تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی😤 این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم... 🔺 به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ... 😢 باشه ولی یه شرط دارم؛ باید بزاری برگردم مدرسه! 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 24.mp3
11.61M
24 🌸دنیابرای عاشق ترها، شادتر میگذره! وقتی خدا،که منبع همه نعمتهاست؛ تو رو در آغوش گرفته؛ دیگه از فقدانِ چی،میترسی؟ تمرین کن با خـ💖ـدا نداشته هاتو بدست بیاری 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
▫️مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِهِ 🟤هركس به عيب خود نگاه كند از عيب جويى ديگران بازمى ماند. 📘 ✍بى شك انسان بى عيب غير از معصومان وجود ندارد. بعضى عيوب كمترى دارند و بعضى بيشتر، بنابراين عقل و درايت ايجاب مى كند انسان به جاى اينكه به عيب ديگران بپردازد به اصلاح عيب خويش بپردازد. اصولاً كسى كه به اصلاح عيب خويش مى پردازد مجالى براى عيب جويى ديگران نمى بيند واگر مجالى هم داشته باشد شرم مى كند و به خود مى گويد: من با داشتن اين عيوب چگونه به عيب جويى ديگران بپردازم. البته منظور حضرت ترك عيبجويى است و گرنه بيان كردن عيب ديگران به عنوان امر به معروف و نهى از منكر و براى اصلاح آن صفات و آن هم به گونه اى كه به احترام و شخصيت آنان برنخورد نه تنها عيب نيست، بلكه كارى است بسيار پسنديده و در بسيارى از موارد، واجب.
بسـم‌رب‌عاشقان‌مهدے(عج)..🌱❤️(:
•° جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی بی حال و هوای تو چه حالی؟ چه هوایی؟ السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- ♥️🌿'' 🧡°`⛅️^^! 『 @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀(: هرکدام از شما... 💛°`🌾- 『 @jahadesolimanie
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 6 داماد طلبه! 🔷 .... پدرم با شنیدن این جمله مات و مبهوت شد! می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود.😢 اون شب وقتی به حال اومدم ،تمام شب خوابم نبرد. هم درد، هم فکرهای مختلف 😞 روی همه چیز فکر کردم... 🔹یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم... 🔺 اشک، قطره قطره از چشم هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم...😭 بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم... ✅ به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه! 🔹از طرفی این جمله اش درست بود، من هیچ وقت بدون فکر تصمیمی نمی گرفتم . 🔹حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود 😒 💢 با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره! 🔹اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راه این موضوع رو پیدا کردم ... ☎️ یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوستا، همسایه ها و اقوام زنگ زدم... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ... - وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ 😳 ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه هست! خیلی پسر خوبیه...😌 🔹کمتراز دو ساعت بعد سر و کله پدرم پیدا شد. وقتی مادرم برگشت من بیهوش کف خونه افتاده بودم! خلاصه اوضاع روزگار گذشت و خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد... 💢البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد فکر کنم نزدیک دو ماه بعد... 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 25.mp3
11.47M
25 قلبــی که؛ درگیــرِ چشم و هم چشمی ها حسادتها، رقابتها، دلخوریها، و رنجشهای کودکانه است؛ محاله بسلامت به مقصد برسه! شکـ🙏ـر قلبتو از بازیهای کودکانه رهامیکنه 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
بسم‌ربِّ‌الرضا♥️^^
•° اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَا مَوْلاَكَ عَارِفٌ بِأُولاَكَ وَ اُخْرَاكَ سلام بر تو ای مولای من من دل بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توأم .. السلام‌علیڪ‌یاخلیفة‌الله‌فےارضھ..✋🏻- ♥️🌿'' 🧡°`⛅️^^! 『 @jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀⃟🪴 به شدَّت نیازمَندِ نگاهَت هستیم...💔 🌸🌱 🌤!> - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 ۷ "افکار منفی" 🔺 پدرم از داماد طلبه اش متنفر بود. بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد! با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر بعد هم که یه عصرانه مختصر،منحصر به چای و شیرینی !!! 👌🏼 هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت😌 🔷 اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور! 😪 هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی! هر کسی خبر ازدواج ما رو میشنید شوکه می شد. همه بهم می گفتن ،هانیه تو یه احمقی!😏 ⭕️ خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد، تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟😏 💢 هم بدبخت میشی هم بی پول! به روزگار بدتری نسبت به خواهرت مبتلا میشی! دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی! 💢 گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید 😢😰 گاهی هم پشیمون می شدم اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده من جایی برای برگشت نداشتم... 🔹از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود. رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی باید همون جا می مردی! واقعا همین طور بود ... 💢 یه روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون، مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره، اونم با عصبانیت داد زده بود و گفته بود: از شوهرش بپرس😠 و قطع کرده بود! 🔺 مادرم به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش، بالاخره تونست علی رو پیدا کنه. صداش بدجور می لرزید با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا می خواستیم اگه میشه برای خرید جهیزیه بریم بیرون...😢 📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 26.mp3
11.02M
26 ❌به هیچ وجه نمی تونی فکر کنی؛ مصیبت کسی؛ بخاطر گناهانشه! یا نشونه اینه، که در حق کسی بدی کرده❗️ 💠شاید رحمت خدا، در مصیبتِ او ازرحمت خدا،درنعمت تو بیشترباشه 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」