14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀✨⊱
.
.
هاجر های زمانه
وقت لبیک که شد …
اسماعیل های خود را به
قربانگاه فرستادن !!
🎞⃟🔗|⇜#استورے"
💐⃟🔗|⇜#عید_قربان🌱"
🕊⃟🔗|⇜#غزه🇵🇸''
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
.🌧. ᴊᴏɪɴ↴
⊰ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ⊱
‹ 💛✨›
دل نهادم به صبوری که
جز این چاره ندارم:)))!
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ^^!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
•
.
jihadmoghnie⁵⁹
໑♥️⛓
•
.
اے شهیدِ خـدا
دست مـا را هم بگیر؛
کہ پاهایمان بدجور گیر
است در گِـلِ این دنیاے
دست و پا گیـر 💔 . . .
💌¦↫#روزتون_شہدایۍ🕊✨
📿¦↫#شہیدجھادعمادمغنیھ💛!
⌈.🌱.@jahadesolimanie⌋
'🌿'
#امامخمینی(ره):
مظلومیت بهشتی ،
دردآورتر از شهادتش !
#امامخامنهاے :
دلم برای رئیسی سوخت !
📃⃟🔗|#رهبرانھ🎙"
ـ ـ ـ ـ ــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
Donyaro Asheghet Mikonam.mp3
5.11M
{🌦🥀}
بیچارهتر از عــاشق بیصبر کجاست ؟!
✍🏾مولانا
🌸⃟☂|#صـاحبنـا✨
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
•
•
محبوبم
+زاکانی وار برات میجنگم.
+جلیلی وار برای آیندهمون برنامه دارم.
+ قالیباف گونه بحران های زندگیمونومدیریتمیکنم.
+قاضی زاده وار بچه هامونو تمیزومرتبتربیتمیکنم.
و به اندازه پزشکیان داغونتم.🤣😂😐
#انتخابات
#بخندمومن
『 @jahadesolimanie 』
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
🌠 رمان شب #بدون_تو_هرگز ۱۳
🌷 عین پاکی...
🔹 بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد ...
⭕️ حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه! اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت...
🔸خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل یه پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ...
🔸 اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ...😢
🔸اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ...
بعد از اینکه حالم خوب شد ...
با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
🔹اون روز ... همون جا توی در ایستادم ... فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
🔹همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ...
چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ...
چرا گریه می کنی؟ ...🙄
🔹تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه!
🔸 نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ...
- تو عین طهارتی علی ...
عین طهارت ...
هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... 😭
🔸من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد...
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 31.mp3
7.08M
#شکر_در_سختی_ها 31
✨باور کن؛ کسی به تنهایی،
حتی از پسِ ساده ترین مشکلاتش هم برنمیاد!
✔️هُنـرِ یه انسان
دیدن دست خدا درلابلای حوادث زندگیشه!
بشناسش تا باورش کنی،
و ازش کمک بگیــری
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」