شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
𖧧 . .
ماصاحبِ آرزوییهستیم
که شیرینیوصالشرا؛
شهداءچشیدهاند
ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪
#شهیدغازیعلیضاوی(:
#شهیدجھادمغنیھ(: ִֶָ
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز ۳۲
"تنبیه عمومی"
🔹 علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد ...
✅ اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم...
💢به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود ... خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد ...
🔹تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن ... اون هم جلوی مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم😒
🔸علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت ... نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت ...
- جدی؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ... 😒
💢 بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن ... و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن ...
و علی بدون توجه به مهمون ها ... و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه ...
غرق داستان جنایی بچه ها شده بود ...😌
🔸داستان شون که تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد ...😒
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
💢 علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ...
خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید ...
و لبخند ملیحی زد ...😊
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام ...
❤️ و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها ...
هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود ...
💢 بچه ها هم دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن ...
💞 منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین ... از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود ...
چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ...
✅ اون روز علی ... با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد ...
این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد ...
و اولین و آخرین بار من...☺️
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
'📷🥀'
عشق …
یک واژۀ بیارزش و بیمعنی بود
تا که یکبار خدا گفت
که عشق است حسین ..
#اربعین|#محرم|#امام_حسین✨
『 @jahadesolimanie 』
‧⊰🥀‧🕯⊱‧
روزبیستونهمچلهزیارتعاشورا بهنیابتاز ‧⌯شهیدعلیلندی⌯‧ ‧ امامجعفرصادق‧ع‧ : مَن بَلَّغَ رسالَةَ غازٍ كانَ كَمَن أَعتَقَ رَقَبَةً وَ هُوَ شَریكُهُ فی بابِ ثَوابِ غَزَواتِه. کسی که نامه و پیام یک مجاهد در جبهة جنگ را (به مقصد) برساند همچنان است که یک برده آزاد کرده و در ثواب جهاد با او شریک خواهد بود. Ⅰوسائل،ج¹¹،ص¹⁴Ⅰبهامیدگوشهچشمی(: ➺❘𝕛𝕒𝕙𝕒𝕕𝕖𝕤𝕠𝕝𝕚𝕞𝕒𝕟𝕚𝕖❘‧‧
دست های گشاده 14.mp3
12.95M
#دستهای_گشاده 14
درست وقتیکه تصمیم میگیری؛
از چیزهایی که محبـ💙ـوبته، ببخشی؛
شیطان وارد عمل میشه
و از آینده می تـرسونَـــتِت...
نَتَـرسیــا❗️
اینبــار به خــدا اعتماد کن
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
‹🇵🇸🌿›
در دلِ ما داغِ ابراهیم بود
ناگهان کشتند اسماعیل را …
داغ سنگینی است ،
و آخر اسماعیل هم به قربانگاه رفت...
فرقی نمیکند کجا باشد،
اسماعیل هنیه فلسطینی باشی ، تهران مشهد توست …
قاسم سلیمانی ایرانی باشی ،
بغداد مشهد توست …
شیخ صالح العاروری فلسطینی باشی ، بیروت مشهد توست …
عماد مغینه لبنانی باشی ،
دمشق مشهد توست …
ابوحامد افغانستانی باشی ،
سوریه مشهد توست …
عزالدین قسام سوری باشی ،
جنین مشهد توست …!
شهادت همه جا هست ؛
همه زمان و همه مکان و چه جمعاند ...
#اسماعیل_هنیه
『 @jahadesolimanie 』