eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
_ _ هر کسۍ که بتواند مفید واقع شود . .، بتواند موثر واقع شود ، مۍتواند پاداش بگیرد، مۍتواند به خدا از طریق حزب‌الله نزدیک شود . این مسئولیت بزرگۍ است که به ما محول شده است ؛ مسئولیتی که با هر مقیاسۍ آن را بسنجیم، همچنان مسئولیت بزرگۍ است! 「📻⃟|✨️" 」
بسم‌رب‌الشهدا🌱
السلام علیک یا صاحب الزمان.! مادرت دیده به راه است بیا مهدی جان... السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِھ! ‹ ↵ 🌤 ›
𖧧 . . مجاهدت و شهادت اتفاقی به هم مربوط نیستند! اگر مجاهد بودی، مسیر شهادت را در پیش می‌گیری؛ و آنگاه مسیرت همان میشود که باید برای رسیدن به شهادت طی می‌شد🕊.. ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ (: ִֶָ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من این عکس رو به عنوان زیبا ترین عکس سال انتخاب کردم🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴‍☠️ رژیم صهیونیستی درحال نابودیِ کاملِ تجهیزات پدافندی ،نظامی و زیرساختی سوریه ! پ.ن: نه اینا ماله رژیم اسدِ نه مردم سوریه.. 🆔️ @jahadesolimanie
(🕌💚) . . دوشنبه های حسن عشق دیگری دارد حسن به گردن دل حق دلبری دارد ... ابهت نبوی از وقار او پیداست نگاه باغضبش جنس حیدری دارد ... 🖐🏿 ـ ـ ـ ـ ــــــــــ ـ ـ ـ ـ 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
37.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️X SUNAMY⁹
•مستند‌ایکسونامی،‌
خاطرات‌یڪ‌پورن‌استار'..

+شما‌صدای‌من‌رو‌از‌بزرگترین‌صادرکننده‌ی‌آزادی🗽در‌جهان‌می‌شنوید‌❕

همه‌چیز‌جنســی‌شده‌بود، انگار‌توی‌یڪ‌بازار‌جنســی‌بزرگ‌قدم‌مـی‌زدم🔞..』 ❌ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 「ⓙⓐⓗⓐⓓ‌‌」
امانت های زندگی من 06.mp3
10.28M
۶ 💕 منشاء تمام خیانتهایی که میکنی؛ و خیانتهایی که دریافت میکنی؛ خیانت تو در حق روح خودت هست! تا امانت دار روحت نباشی؛ امانت دار روابط مادی ات هم نخواهی بود. 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
|🏴‍☠️☠️| 🔰 گرگ‌های تنها شیوه‌ی جدید داعش برای انجام عملیات ها و پیش‌برد اهداف ! ~اسمی که در روز های آینده بسیار میشنوید! 🆔️ @jahadesolimanie
بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم🌱
قسمٺ نشد ڪہ‌گاھ به گاھی ببینمٺ حتۍ بہ قدر نیم نگاهۍ ببینمٺ🍂 ٺڪلیف بۍ‌قراری‌ این دل چہ می‌شود؟! اصلاً شما اگر ڪہ نخواهۍ ببینمٺ…💔 •السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِھ! ‹ ↵ 🌤 ›
𖧧 . . وَلاخَرَجَ‌حُبُّڪ‌مِن‌قَلبِی !! (و‌ نَرَوَد‌ بیرون‌ مھرت‌ از‌ دلم)❤️ ـــــ ــ روزتون شہدایی . .𓏲࣪ (: ִֶָ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرم بین بچه‌ها فرق نمی گذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود. مهران نوه اولش بود و عزیزتر. زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود همیشه کنار مادرم می نشست و قصه‌های قرآنی و امامی را با دقت گوش می‌کرد و لذت می‌برد. مادرم قصه و حکایت های زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می آمد زینب دور و برش می چرخید و با دقت به حرف‌هایش گوش می‌کرد. مادرم زینب را شبیه ترین نوه اش به من می دید برای همین به او علاقه زیادی داشت. بابای بچه ها ساعت ۵ صبح از خانه بیرون می رفت، بعد از ظهر برمی‌گشت روزهای پنج‌شنبه نیمروز بود ظهر از سرکار می‌آمد. در باغچه خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت. زمستان و تابستان باغچه سبز بود و سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه خانه برداشت می کردیم. حیاط خانه های شرکتی سیمانی بود با تابش آفتاب در طول روز آتش می شد روی زمین که راه میرفتیم کف پای ما حسابی می سوخت. تا بعد از به دنیا آمدن شهرام کولر نداشتیم، شبها در حیاط می‌خوابیدم جعفر بعد از ظهرها آب را توی حیاط باز می‌کرد و زیرِ در را می‌گرفت حیاط خانه تا نیم متر از دیوار پر از آب می‌شد این آب تا شب توی حیاط بود شب زیر در را برمی داشتیم و آب با فشار زیاد به کوچه سرازیر می‌شد با این کار حیاط سیمانی خانه خنک می شد و ما روی زمین زیر انداز می انداختیم و رختخواب پهن می کردیم هوا را نمی‌توانستیم خنک کنیم و مجبور بودیم با گرمای ۵۰ درجه در هوای آزاد بخوابیم اما زمین را می‌توانستیم برای خوابیدن قابل تحمل کنیم. خانه های شرکتی دوتا شیر آب داشت شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که مخصوص شست‌وشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود گاهی که شیر آب شط را در حیاط باز میکردیم همراه آب یک عالمه گوش‌ماهی می‌آمد دخترها با ذوق و شوق گوش ماهی ها را جمع می کردند. بعد از ظهرها هر کاری میکردم بچه ها بخوابند خوابشان نمی‌برد و تا چشم من گرم میشد می‌رفتند و توی آب حیاط بازی می کردند... 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」