تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن :)) ؟!
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ!
‹ ↵ #سلامباباجان🌤 ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🤍✨⊱
.
.
#براےداداشجهاد
اتلمتلبرادر مثلیهتیکهماھه شدهفداے"عمه" الان،چراغِراهه اتلمتلیهخواهر هنوزمچشمْبراهه دلشپرازغمشده قلبشیهدنیاآھه اتلمتلیهمادر حالامادرشهــــــیدھ میگه:"خدایاشکرت! عمه،جـهـادروخریدھ اتلمتلشهـــــــادت اتلمتلسعادت ببینکجاےکارے توهمدارےلیاقت؟؟؟؟🎞⃟🔗|⇜#کلیپ" ♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه🌱" 🕊⃟🔗|⇜#روزتون_شہدایۍ کم تر از ۱۰ روز تا عروج..)! •• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ •• .🌧. ᴊᴏɪɴ↴ ⊰ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ⊱
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هفدهم
شهلا هم در همان مدرسه بود او بک روز برای ما تعریف می کرد که معلم علوم زینب، وقتی میخواست ستون فقرات را درس بدهد دست روی کمر زینب گذاشت و توضیح داد.
زینب آنقدر لاغر بود که بچههای کلاس میگفتند از زینب میشه تو کلاس علوم استفاده کرد.
زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت به حوزه علمیه برود و طلبه بشود به رشته علوم انسانی و درسهای دینی، تاریخ و جغرافیا علاقه زیادی داشت و می گفت ما باید دینمون رو خوب بشناسیم تا بتونیم از اون دفاع کنیم.
در آن زمان زینب 12 سال داشت و نمی توانست حوزه برود قرار شد وقتی اول دبیرستان را تمام کرد به حوزه علمیه قم برود.
شاید یک علت این تصمیم زینب وجود کمونیستها در آبادان بود. بچه های مذهبی باید همیشه خودشان را آماده میکردند تا با آنها بحث کنند و کم نیاورند.
زینب به همه آدمهای اطرافش علاقه داشت یکی از غصه هایش کمک به آدم های گمراه بود.
خواهرهایش به او میگفتند تو خیلی خوش بینی به همه اعتماد می کنی فکر می کنی همه آدما رو میشه اصلاح کرد.
این حرفها روی زینب اثر نداشت و بیشتر از همه بچهها به من و مادربزرگش محبت میکرد دلش میخواست مادرم همیشه پیش ما بماند از تنهایی او احساس عذاب وجدان می کرد.
یک سال از انقلاب گذشته بود که بیماری آسم من شدت گرفت خیلی اذیت شدم نمی توانستم نفس بکشم تابستان که هوا گرم و شرجی میشد بیشتر به من فشار می آمد.
دکتر به بابای مهران تاکید کرد که حتماً چند روز من را از آبادان بیرون ببرد تا حالم بهتر شود. بعد از بیست و چند سال که با جعفر عروسی کرده بودم برای اولین بار پایم را از آبادان بیرون گذاشتم و به شهر مشهد رفتیم.
از بچه ها فقط زینب و شهرام را با خودمان بردیم در مدتی که سفر بودیم مادرم پیش بقیه بچهها بود.
از دوران بچگی آتش کربلا توی جانم رفته و هنوز خاموش نشده بود زیارت امام رضا را مثل رفتن به کربلا میدانستم.
بعد از عروسی با جعفر آرزو داشتم که ماه محرم و صفر در خانه خودم روضه حضرت عباس و امام حسین و علی اکبر بگذارم و خانه ام را سیاه پوش کنم.
سال های سال مستاجر بودیم و یک اتاق بیشتر دستمان نبود بعدش هم که خانه شرکتی به ما دادند بابای بچه ها راضی به این کارها نمیشد.
جعفر حتی از اینکه من تمام ماه محرم و صفر را سیاه میپوشیدم ناراحت بود من هرچه به او می گفتم که نذر کرده امام حسین هستم و تا آخر عمر در محرم و صفر باید سیاه پوش باشم او با نارضایتی می گفت مادرت نباید این نذر رو می کرد من دوست ندارم همیشه لباس سیاه تنت باشه
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
امانت های زندگی من 13.mp3
12.81M
#امانتهای_زندگی_من ۱۳ 🌟
روابط بنده و خدا؛ یک رابطهی شخصی است... !
حریم این روابط باید کاملاً حفظ شوند، و نفرِ سومی از آن خبردار نباشد!
#ریا ؛ نجاستی عظیم و خیانتی در این رابطهی محرمانه و شخصی است !
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」
12.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀⊱
راه شهدا کجاست ؟
فانوس برداشتیم توی
بیابون دنبال چی میگردیم …
#شهیدانه♥️"
#سالروز_شہادت🕊"
#شهیداحمدکاظمـے🌦"
「➜ • jαнαdeѕolιмαɴιe」
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
◠◠'روز دوم :زیارتعاشورا+ترکنگاهحرام بهنیت:شهیدسیدحسننصرالله♥️ #میثاقباجانان💕"
◠◠'روز سوم :زیارتعاشورا+ترکنگاهحرامبهنیت:شهیدسیدهاشمصفیالدین♥️ #میثاقباجانان💕"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(💛🕌)
.
.
هواےِ این روزاےِ من
هواےِ مشهده …
#امامرضایقلبم♥️
「ⓙⓐⓗⓐⓓ」
22.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رغم بُعدنا عن بعضنا البعض ولكن
الحنين هو دليل على وجودک
هر چند دور باشیم از هم اما
دلتنگی گواهِ بودن است.
#کلیپ
#شہیدجھادعمادمغنیھ 🥲