زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
1⃣4⃣
توسل به #امام زمان (عج)
«بعد از #شهادت #حاج_عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من با #جهاد زندگی میکردم.
یک شب قبل از ماموریت #سوریه، نیمه های شب دیدم با صدای بلند گریه میکند. به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال نماز است. شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به « #قنیطره » #سوریه برود. فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی.
شنبه از #سوریه تلفن کرد. پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه.
من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد. بعد گفت: من در نمازم خطاب به #امام_زمان_حجت_بن_الحسن(عج) صحبت میکردم.
پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد. قسمش دادم که بگو.
گفت: به ایشان می گفتم که من بنده گناهکاری هستم و...»
مادر #جهاد بقیه حرف ها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی #جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود.
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie