[📻🥀]
✍لحظـــه ها می گذرنـد
آنچـہ بگذشـت نمیآیـد باز
قصهای هسـت کـه دیگر نتوانـد شد آغاز
معرکـه ای می گـذرد
باز معرکه ای می آید
معرکه ها همیشه هستند
اما قصـه این است کـه چه انـدازه بازیکـن این معرکـه ها باشـی!
لحظـات طلایـی و زلـال بود خـدا میخـواست بندهاے را بخـرد و ببردش آن بالاها🌤
نسیـم می وزیـد و تو هم نوا با نسیـم در حرکـت بودی، اما ناگهـــان دیگران به جای نسیم طوفان دیدند و معرکـه درخطر،
بوے خون می آمد ..
رنگ از رخساره ها برگشـت
معرکـه خالی شد
و تو می خندیدے و در پی آوایــت
لحظـههایت پر از لـذت بود ..!
تا کـه زنگار غم آلود غضب به نگاهت پیوست
بیقرار گشتـی چون
ناموس بود در چنگال غضب آن انسان هاے پست ..
دیگر ندیدی آوایت را
که در انتظار تو، در کنج کدام دیوار بنشست
✍لحظه ها بگذشتند
و همه پرده ها بر چشم کشیدند و از آنجا رفتند و معرکه شد خالی😔!..
آن که خندید و نترسید و نلرزید و برفت بر دل آن معرکه ها 🌷
سهم او شد پیرهن گلگون شده از غیرت
سهم آن ها شد گریه های بی ثمر این دنیا💔
🔔کمی پرده ها را کنار بزنیم
تو هم بازیکن بودی!!!
دیگران هم بازیکن!!!
مرحبا تو شدی شهید خوش غیرت🌷
اما سهم آن ها بماند دیدار به قیامت⚖
نوشته: فرشته رضایی
#شهید_حمیدرضا_الداغی
#شهید_خوش_غیرت
#ارسالی📮✨