eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
: 🍃🌹🍃 میگن رفیق خوب رو باید در سختی ها شناخت ؛ و تو بهترین رفیقی در اوج سختی‌ها ❤️ 💔 @jahadesolimanie
درد و دلی با😔✋ سلام جهاد عزیزم جهادجان خوش به حالت که پرکشیدی ورفتی 🕊🕊 میدانی رفیق... دراین دنیاکه ماهستیم رنگ همه چیز عوض شده و شاید بدتر شده اززمانی که شما دربین مابودی.😭 فرمانده عزیزنظرها نسبت به خیلی مسائل تغییر کرده به حجاب،اسلام،حتی به شهید وشهادت بله میتوانم بگویم که خیلیهامان شهدارا برای مسائل مادی دوست داریم همانطورکه خیلیهامان ائمه اطهاررا برای حوائج دنیامیخواهیم.😞 شاید بهترهامان شهیدان را برای دنیا نه اما برای این بخواهیم که شبها بیایند وصحن خوابهای مان رارنگی کنند. اما...برای بعضی اینطور نیست آنهایی که محبتشان هم درراه خداست شما را برای این دوست دارند که خدادوستتان دارد وشماهم خدارا...و شما را میخواهند برای آنکه همنشینی ونزدیکی به شما آنها را به خدانزدیک ترمیکند.😌😌😌 خوش به حالتان که اینقدرخوب هستید وهمچین مقام وجایگاهی دارید برای ماهم دعاکن دعاکن تامحبتمان خالص شود برای خدا 🖐 همانطورکه شماخالص شدی برای خدایت وعاشقانه دوستش داشتی❤️😊 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• ╔═════════════╗ @jahadesolimanie ╚═════════════╝
زندگینامه و خاطرات 3⃣9⃣ خاطره ای از بحث که می شود می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است. خبر بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ... خبر را هم که شنید همین طور .... دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ... تصاویر و بابا و با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد، وقتی صورت را بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر آورده .... البته هنوز به ارباً اربا نرسیده .. «لا یوم کیومک یا اباعبدالله » باز خجالت آراممان کرد . 🔰کانال قرارگاه فرهنگی مجازی🔰 •••✾شهید جهاد عماد مغنیه✾••• @jahadesolimanie