eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
327 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 . . #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
💓 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه ...👌 ✍️نویسنده: : به روایت حسن دلم خوش است که جلسات پرسش و پاسخ به قدرت خودش باقی است. حاج آقا محمدی هم از آن خوبان روزگار است که توانسته در دل بچه‌ها جا باز کند و جواب سوال‌ها را بدهد. این روزها، هرکس حرف از کربلا و اربعین می‌زند هوایی‌ام می‌کند بدجور. خیلی از دوستانم عازمند. تلوزیون و رادیو هم انگار بودجه می‌گیرند که آتش به دل جامانده‌ها بزنند! شب‌های جمعه، هم من و هم مصطفی کلا ویرانیم. چرا ما نرویم؟ اصلا خودم می‌روم دنبال کارهایش. با مریم و مصطفی و الهام را هم می‌بریم. متین را صدا می‌زنم که بیاید سینی چای را ببرد. مصطفی نشسته روی چهارپایه و چنگ در تشت پر از کف، لیوان می‌شوید. هردو ساکتیم و گوش می‌دهیم به بحث‌های بچه‌ها و سوالات‌شان. مصطفی، بهم ریخته و کمی عصبی با لیوان‌ها کشتی می‌گیرد. پیداست که اینجا نیست و در حرف‌های بچه‌ها سیر می‌کند. ناگهان سر بلند می‌کند و کلا دست از کار می‌کشد. دست کفی‌اش را می‌زند زیر چانه‌اش و سراپا گوش می‌شود. -آخه ببینید، مگه حدیث نداریم که کسی که با امام علی(ع) دشمن باشه، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسه؟ چرا ما باید با دشمن اماممون وحدت داشته باشیم؟ اینکه به ضرر شیعه‌ست! -کی گفته اهل سنت با اهل بیت دشمنن؟ اونا امام علی(ع) رو به عنوان خلیفه چهارم، داماد پیامبر، صحابی پیامبر و خیلی مقامات دیگه قبول دارن! خیلی هم برای اهل بیت احترام قائلند! خیلی از همین شهدای مدافع حرم سوریه که از حرم حضرت زینب(س) دفاع کردن و شهید شدن از اهل سنت بودن. الان شیعه و سنی دارن کنار هم زندگی می‌کنن، بله ممکنه یه جاهایی اختلاف فقهی و عقیدتی داشته باشیم ولی دلیل نمیشه با هم دشمن باشیم. صدایی که سوال می‌پرسد ناآشناست: - آخه شما مرگ بر آمریکا می‌گید، ولی خلفا رو لعن نمی‌کنید! چرا؟ مگه اونام دشمن اسلام نیستن؟ دشمن همین‌جاست! صدای حاج آقا برعکس صدای سوال کننده، آرامش دارد. آرامشی که نشان دهنده استحکام دلیل و عقیده است: - ما نمی‌گیم دشمن اهل بیت رو لعن نکنید، می‌گیم لعن علنی نکنید! علنی لعن کردن فقط مسلمونا رو به جون هم می‌ندازه! ببینید داعش الان به بهونه این لعناست که سر شیعیان رو می‌بُره! ما می‌گیم به همسر پیامبر توهین نکنید! بله معصوم نبوده یه اشتباه بزرگ کرده؛ اما دلیل نمیشه شما به ناموس پیامبرت توهین کنی! بعدهم، ما که می‌دونیم حقیم! چرا برای اثباتش باید از توهین و لعن استفاده کنیم؟ این همه دلیل و آیه و روایت در اثبات حقانیت شیعه هست؛ حتی توی کتابای اهل سنت. چرا اونا رو مودبانه مطرح نمی‌کنید که روشنگری بشه؟ ائمه ما مظهر عقلانیت و علم بودن، کجا دیدی ائمه با فحش و توهین با دشمنانشون صحبت کنن؟ ما باید ازشون الگو بگیریم، نه اینکه چهره‌شون رو خراب کنیم. -من به جوابم نرسیدم. چرا می‌گید مرگ بر آمریکا؟ اگه اونا کافرن و دشمن اسلامن، دشمن اهل بیتم کافره! -ببین آقا مسعود، ملاک مسلمون بودن اعتقاد به الله و نبوت حضرت محمد(ص).... همه صلوات می‌فرستند. حاج آقا ادامه می‌دهد: - و اعتقاد به قرآن و معاد و داشتن قبله واحده. هرکی اینا رو داشته باشه مسلمونه. بله البته اسلام بدون ولایت کامل نمیشه، اما نمیشه اسم اهل سنت رو کافر گذاشت. اونا یه کاستی‌هایی دارن، ولی دشمن نیستن. دشمن ما وهابی‌ها هستن که توی دامن عربستان و آمریکان و حسابشون کلا از اهل تسنن جداست. پس تا الان این شد که شیعه و سنی دو شاخه از یک ریشه و پیکره واحدن. اما امریکا و اسراییل، کافرن! صهیونیستن، دشمن اسلامن. می‌خوان کلا ریشه ما رو بخشکونن. معلومه که ما اگه از داخل باهم بجنگیم، نمی‌تونیم مقابل دشمن اصلی اسلام وایسیم. دشمن اهل بیت که فقط معاویه و یزید نیستن! اهل بیت همیشه دشمن دارن. -یه چیز دیگه، شما مشکل‌تون با قمه زنی چیه؟ ... 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
💢 1⃣ : ضرورت و عواقب ترک آن 5⃣ : ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﭼﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺷﺪ تهديد را کُند مشماريد، دير شده ندانيد. خداوند نسل گذشته‌ای را که پيش روی شما بودند از رحمت خود دور نساخت، مگر به خاطر آن‌که را ترک کردند. نسل گذشته ما از رحمت خدا دور شده بود. دچار و شده بود. اون نسلی که هم اسارت فکری داشت و هم اسارت مادی. هم اخلاقش فاسد شده بود، هم شکمش گرسنه بود، هم هيچ گونه اختياری برای سرنوشت‌سازی خود نداشت. چرا اين نسل گذشته ما که خود ما هم در آن نسل حضور داشتيم و در سرنوشت آنان شريک بوديم از رحمت خدا دور بودند؟ به خاطر اينکه نکردند. امروز اگر ما هم نکنيم، بايد بدانيم با اينکه کرده‌ايم و در قدم اول پيش رفته‌ايم، عقب خواهيم ماند و دچار لعنت خدا خواهيم شد. امروز بر ما هم لازم است که امر کنيم به و نهي کنيم از . ... «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ يَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِيَ بَيْنَ أَيْدِيكُمْ إِلَّا لِتَرْكِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُكُوبِ الْمَعَاصِي وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْكِ التَّنَاهِي‏» اون کسانی که سبک‌سران جامعه بودند، گناه کردند، تن به و دادند. تن به خودخواهی ها دادند. زندگی نقد خود را فقط خواستند. خدا به خاطر اين عمل، اون‌ها را از خود دور کرد و و و اين مردم را ديدند و اون‌ها را بازنداشتند. ﺭﺍﻩ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ‏ﻯ ﻛﺎملاً ما هنوز تا يك جامعه‏ ى كاملًا كه نيك‏بختى دنيا و آخرت مردم را به‏ طور كامل تأمين كند و تباهى و كج‏ روى و ظلم و انحطاط را ريشه‏ كن سازد، فاصله‏ ى زيادى داريم. اين فاصله، بايد با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پيمودن آن، با همگانى شدن ‏_معروف‏_و_نهى_از_منكر آسان گردد. 📖 سیری موضوعی از بیانات در زمینه 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
👊🏻 بلند شدم ایستادم... همیشه بابا یا سجاد سوسکهارو میکشن اما ایندفه درحالیکه به سوسکه خیره بودم گفتم -ماماااااان ماماااااااااان -بعلهـــــــــ؟؟ -مامان بیا سوووووسک با اینحرف مامانم دست سجادو گرفت آورد تو آشپز خونه مگس کش رو داد دستش...😐تا خواست بره سمت یخچال سوسکه پروازکرد و... دقیقا اومد سمت من...😱😭 یک جیغ بلند کشیدم دویدم رفتم پشت سجاد... اونم یه نیشخند از روی قدرت زد ومنتظر شد تا سوسکه نشست...😏شرررق زد روش... داشت میبردش بندازش بیرون از کنار من رد شد یکم مگس کش رو کج کردروسرم دستمو گذاشتم رو سرم یک جیغ بنفش کشیدم... اونم خندید گفت:حقته تا دفعه دیگه تو باشی منو اذیت کنی😁 مامان گفت منکه نمیفهمم چی بین شما دوتا میگذره😒 دوتامون خندیدیم...شب که میخواست بره تو گوشی سرموکردم توگوشیش با یه حالت خاصی یکم خیره شد بهم وگفت بیااااااا،بیا ببین همه رو لفت دادم خانوم باغیرتتتتتتت... خیلی خوشحال شدم و از این حرفش زدم زیر خنده... 🌿✨ پ.ن: دوستان عزیزی که داستان کوتاه رو خوندند لطفا نظر،پیشنهاد وانتقادخودشون رو به آیدی نویسنده انتقال بدهندوبه ایشان در جهت تولیدداستانهایی با کیفیت بهترکمک کنند.باتشکر🙂👇✅ نویسنده: @jihademadmoghnieh
شناخت امام زمان - قسمت پنجم.mp3
2.34M
⸤🎧🎶⸣ با یک گل که بهار نمیشه❗️ 🎬 / شنـاخت‌امـ🌤ـام‌زمـان! ✨ / 💕 ↠jihadmoghnie
آزادی بیان.mp3
2.53M
⸤🎧✨⸣ چرا؟ چون‌فضاےنظام‌براین‌هست‌ڪہ‌ مردم‌بایدرشدپیداڪنند..!☝️🏻 🎬 /بیانیه‌گام‌دوم‌انقـلاب🤙🏿!📬/🎙' ↠jihadmoghnie
🎊🎉 🎊🎉 ✈️فرزند ششم ✈️ بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مهری آمپولی به من زد و به خانه برگشتم و با همان حال مشغول کارهای خانه شدم نزدیک اذان‌مغرب حالم به قدری بد شد که حتی نتوانستم خودم را به خانه مادرم برسانم. جعفر رفت و جیران را آورد. در غروب یک شب گرم خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم. که خدا یک دختر قشنگ قسمت و نصیبم کرد جیران به نوبت او را در بغل بچه ها گذاشت و به هر کدامشان یک شکلات داد. پسر بزرگم مهران بیشتر از بقیه بچه ها ذوق خواهر کوچکش را داشت. هر کدام از بچه ها که به دنیا می آمدند، جعفر یا مادرم به نوبت برایشان اسم انتخاب می کردند. من هم این وسط مثل یک آدم هیچ کاره سکوت می کردم. جعفر بابای بچه بود حق پدری داشت. از طرفی مادرم هم یک عمر آرزوی مادر شدن داشت و همه دلخوشی زندگیش من و بچه هایم بودیم نمی‌توانستم دل مادرم را بشکنم او که خواهر و برادری نداشت. من را زود شوهر داد تا بتواند به جای بچه‌های نداشته اش، نوه هایش را بغل کند. جعفر هم به جز مادر و تنها خواهرش کسی را نداشت تقریباً هر دوی ما بی کس و کار بودیم و فامیل درست حسابی نداشتیم. جعفر اسم پسر اولم را مهران گذاشت او به اسم های اصیل ایرانی علاقه داشت. مادرم که طبعش را می‌دانست اسم پسر دومم را مهرداد گذاشت تا دامادش هم از این انتخاب راضی باشد و شانس اسم گذاری بچه ها را از او نگیرد. جعفر اسم دختر اول مرا مهری و مادرم اسم بعدی را مینا گذاشت. جعفر اسم پنجمین فرزندمان را شهلا و مادرم هم آخرین دخترم را میترا گذاشت. من نه خوب می گفتم و نه بد دخالتی نمی کردم. همیشه سعی می کردم کاری کنم که بین شوهرم و مادرم اختلاف و ناراحتی پیش نیاید. تنها راه برای سازش آنها گذشتن از حق خودم بود و بس. این روش همیشه ادامه داشت کم کم به نادیده گرفتن خودم در همه زندگی عادت کردم. مادرم اسم‌ میترا را برای دخترم انتخاب کرد اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت بارها به مادرم می گفت :مادر بزرگ، اینم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگه تو اون دنیا از شما بپرسن چرا اسم من رو میترا گذاشتی چه جوابی میدی؟ من دوست دارم اسمم زینب باشه می خوام مثل حضرت زینب باشم. زینب که به دنیا آمد سایه بابام هنوز روی سرم بود در همه سال‌هایی که در آبادان زندگی کردم او مثل پدر و حتی بهتر از پدر واقعی، به من و بچه هایم رسیدگی می کرد. او مرد مهربان و خداترسی بود و از ته دل دوستش داشتم. بعد از ازدواجم هر وقت به خانه مادرم می رفتم بابام به مادرم میگفت: کبری تو خونه شوهرش مجبور هرچی هست بخوره اما اینجا که میاد تو براش کباب درست کن تا قوّت بگیره. شاید کبری خجالت بکشه از شوهرش چیزی بخواد. اینجا که میاد هر چی خواست براش تهیه کن. ‌دور خانه های شرکتی شمشاد های سبز و بلندی بود. بابام هر وقت که به خانه ما می آمد در می زد و پشت شمشادها قایم می‌شد. در را که باز میکردیم می‌خندید و از پشت شمشاد ها خودش را نشان می‌داد همیشه پول خُرد در جیب هایش داشت و به دخترها سکه می‌داد. بابام که امید زندگی و تکیه گاه من بود، یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت. مادرم به قولی که سالها قبل در نجف به بابام داده بود عمل کرد خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه جنازه بابای عزیزم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد. در سال ۴۷ یک نفر که کارش بردن اموات به عراق و خاکسپاری آنها در آنجا بود سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت در بین آبادانی ها خیلی از مردها وصیت می‌کردند که بعد از مرگ در قبرستان وادی السلام قم یا نجف دفن شوند مادرم بعد از دفن بابام در نجف سه روز به نیابت از او به زیارت دوره ائمه رفت. تحمل غم مرگ بابام برای من سنگین بود پیش دکتر رفتم. ناراحتی اعصاب گرفته بودم و به تشخیص دکتر شروع کردم به خوردن قرص اعصاب. حال بدی داشتم. افسرده شده بودم. زینب یک ساله بود که یک روز سراغ قرص های من رفت و آن ها را خورد 「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ」