eitaa logo
جهاد تبیین
19.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7هزار ویدیو
335 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 فکر میکنم برد تیم ملی نوجوانان به مذاق همه خوش نیومد چون هیچ کسی جز نیما نکیسا این برد زیبا رو تبریک نگفت. 🔹 مدیونید فکر کنید اخبارش پخش نشده اتفاقا قسمت احترام بچه ها به پرچم همه جا پخش شده و شاید دلیل عدم تبریکات همین بوده 🔴ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه و و از کتاب ترجمه خواندنی قرآن
312-maryam-taha-fa-maleki.mp3
3.68M
سوره مبارکه و و باصدای استاد مومیوند
سوره مبارکه و و باصدای استاد مومیوند
312-maryam-taha-ta-1.mp3
7M
سوره مبارکه و بخش اول و مفسر: استاد قرائتی
312-maryam-taha-ta-2.mp3
7.44M
سوره مبارکه و بخش دوم و مفسر: استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 روایت شهید چیت سازیان از آلبوم عکس شهدا 🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم. ◇ آلبوم را از دستم کشید و گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و جنگیدن منه.» ◇ گفتم: «خودت رو اذیت میکنی.» ◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد. ◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد. ◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.' ◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.» 🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم. 📚 برگرفته از کتاب « گلستان یازدهم» بقلم بهناز ضرابی زاده / نشر سوره مهر 🔹️ صبحانه‌ای باشهدا @sobhaneh_ba_shohada