eitaa logo
جهاد تبیین
19هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
328 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷مبحث ۱۲۱۹ تیر ۱۴۰۲ شمسی با نام خالق و عرض سلام و تسلیت💝 منظور از نفس واحده چیست ؟ ۱. يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ... اى مردم, از پروردگارتان پروا كنید, همو كه شما را از یك نفس یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیارى پراكند.( نساء ۱) علامه طباطبایى و فخر رازى معتقدند مراد از « نفس واحده» در آیه شریفه، حضرت آدم(ع) و مراد از «زوجها» همسرش حوا، است، كه این دو والدین انسان ها هستند و خلقت حوا نیز از آدم(ع) است; بنابراین خلقت همه انسان ها به حضرت آدم منتهى شده و وحدت در خلقت دارند.( طباطبایى ج ۴ المیزان  ص ۱۳۵) محمد رشید رضا، نیز با تاكید بر این كه همه انسان ها از نفس واحده خلق شده اند و وحدت در خلقت دارند ، مى گوید: در اینكه آن «نفس واحده» كیست ، اقوال مختلفى است. لكن منافاتى ندارد كه مراد حضرت آدم(ع) باشد. فخر رازى در تفسیر آیه فوق مى گوید: این امر كه همه انسان ها از « نفس واحده» خلق شده اند مى طلبد كه نوعى انس و اتحاد بین انسان ها برقرار باشد تا موجب زیادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر بریكدیگر شود. ۲. وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ و اوست كه شما را از نفس یگانه اى پدید آورد و آن گاه[ شما را] قرارگاه و ودیعت گاهى است. به راستى كه آیات[ خود] را براى قومى كه در مى یابند به روشنى بیان كرده ایم. ( انعام ۹۸) علامه طباطبایى و فخر رازى و محمدرشید رضا درباره این آیه مى گویند: مراد از « انشاكم» در آیه شریفه, «خلقكم» است و به این معناست كه ذریه انسان با همه فزونى و گستردگى اش به حضرت آدم(ع) منتهى مى شود و بعضى از این ذریه, خلق شده و در زمین مستقرند و برخى نیز هنوز به دنیا نیامده اند و در صلب ها و رحم ها هستند و در آینده متولد خواهند شد.( آیات دیگرى نیز در این باره وجود دارد از جمله: اعراف  آیه ۱۸۹ و زمر آیه ۶) همان طور كه بیان شد, طبق مفاهیم قرآن, همه انسان ها از « نفس واحده » یعنى حضرت آدم خلق شده اند. از دیدگاه قرآن, این وحدت بشر در آفرینش, باید به وحدت در امت بینجامد; انسان ها فطرتا با هم دوستى و الفت دارند و امتى واحد, متحد و همبسته را، تشكیل مى دهند. قرآن كریم تشكیل امت واحد را یك برنامه وسیع و جهانى براى تحقق حكومت جهانى واحد مى داند. براى تحقق این آرمان در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخر الزمان نوید داده است كه وى این امت جهانى را بنیان مى نهد. 🌺نقد نظر مفسرین از نفس واحده و بیان آیه الله جوادی آملی: همه از یک حقیقت هستند ﴿الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾ یعنی حقیقت انسانی ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ یعنی از همین حقیقت، زوجِ آن نفس واحده را هم آفریده است. منظور از این نفس واحده، حقیقت واحد انسانیت است، این یک مطلب. اوّلین کسی که از این حقیقت، ظهور کرده آدم (سلام الله علیه) است این دو مطلب. به این مناسبت، مفسّرین فرمودند که منظور از نفس واحده ،،آدم،، است ، براساس این جهت است و به همین مناسبت هم ضمیر ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾ به این نفس برمی‌گردد به معنای آدم یعنی همسرِ این را، از این آفرید، از همین حقیقت آفرید. همسر این از جای دیگر نیامده، همسر این حقیقت از همین حقیقت است ﴿وَخَلَقَ مِنْهَا﴾ از همین حقیقت، همسر او را، نه اینکه ﴿خَلَقَ مِنْهَا﴾ یعنی از یک گوشه بدنش یا از یک استخوان دندهٴ چپش و امثال‌ذلک، این‌‌چنین نیست از همین حقیقت، همسر آن حقیقت را آفرید. تعبیرات قرآنی هم نشان می‌دهد که وقتی گفتند از این حقیقت، همسر او را آفریدیم از شما، همسر شما را آفریدیم یعنی همسر شما از حقیقت شماست. حالا سایر آیاتی که در این زمینه آمده، قدری معنا را باز می‌کند تا برسیم به آن آیاتی که درباره کلّ اشیاء سخن دارد که ما از هر حقیقتی یک زوج پدید آوردیم، زوجین پدید آوردیم از هر حقیقتی ما یک جفت آفریدیم، نه این است که یکی را از دیگری ساختیم ﴿مِن کُلِّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ﴾ ؛ از هر حقیقتی یک جفت خلق کردیم؛ هیچ‌کدام اصل نیستند و دیگری فرع باشد. 🌷سیروس کامران ماوردیانی گیلانی🌷
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
⚫️ (س) 👈به مناسبت فرارسیدن شب سوم محرم 🌷برنامه آن شب آموزش، پیاده روی در دشت بود آن هم بی پوتین و جوراب!! بچه ها اکراه داشتن. غلام شروع کردبه خواندن روضه حضرت رقیه... بسیجی ها یارقیه می گفتند اشک می ریختند و سینه می زدند و پای برهنه روی خارها میدوند... 🌷روز سوم محرم توی عملیات مجروح شد.. تیر به ناحیه سر اصابت کرد. شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاکشو روی زمین بکشیم و آروم آروم بیایم عقب... رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده میشد... چاره ای نبود, اگر این کارو نمی کردیم زبونم لال میوفتاد دست تکفیریها. رضا توی عشق به حضرت رقیه(س) سوخت... رضا پیکرش تو مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد...درست مثل بجه های اهل بیت... رضا زنده موند و زخم  این سنگ و خار رو تحمل کرد و بعد روحش پر کشید و آسمونی شد... رضا الان خوب میفهمه غم حضرت رقیه(س) رو که توی همون بیابونها می کشوندنش رو زمین.... فرمانده می گفت این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین همون مسیر ورود اهل بیت به شام هستش... خاطره ایی از 🌷برای دخترش نامه فرستاد، نوشته بود: دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد،تو "مانند رقیه امام حسین (ع)" هستی.آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید ،ولی حتی یک تکه ازبدن من به دست شما نمی رسد. آرزویش این بود که اگر شهادت نصیبش شود مفقودالاثر باشد."چون قبرحضرت زهرا(س)هم گمنام است..." برشی از زندگی 🌷لبیک: «من به ولی فقیه خودم که نایب بر حق امام زمان (عج) من است، لبیک گفتم. مگر دختر من از حضرت رقیه عزیزتره؟ مگر پسر من از علی اصغر مهم‌تره؟ جانم، مالم، همسرم، مهلا، علی، همه و همه فدای بی بی زینب (س).» برشی اززندگی 🌷دختر من که از 💗رقیه(س)💕 امام حسین(ع) عزیزتر نیست!👇 روز اعزام بود. شهید غلامعلی رجبی توی حیاط نشسته بود و دختر سه ساله‌اش را بغل گرفته بود. یکی از بچه‌ها پرسید 👈آقا غلام، جبهه بری تکلیف دخترت چی میشه؟...😰 محکم جواب داد 👈دختر من که از رقیه (س)👈 امام حسین(ع) عزیزتر که نیست!💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 یتیم یعنی هنوز امام نداریم ◾️ یک دختر سه ساله و این همه معرفت؟! عجیب هم نیست، تو دختر زهرایی. ولایت‌مداری را از او به ارث برده‌ای. ◽️ تو با همهٔ کودکی‌ات می‌دانی بی‌امام زنده‌ بودن عینِ یتیمیست. برای همین هم تاب نیاوردی و تا سرِ پدر را دیدی به سویش پَر‌ کشیدی. 🔘 سوم ؛
18-ansariyan_safarnameh_O_114895.mp3
3.18M
📝خرابه نشینی 🎤حجت الاسلام ▪️ویژه ؛ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا_مرگم_بده_چه_لب‌های_پُر_از_خونی.mp3
7.23M
📝 خدا‌ مرگم بده چه لب‌‌های پُر از خونی 🎤حاج‌محمود ▪️ ویژه ؛ 🍀🖤🍀🖤🍀🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن
335-haj-fa-maleki.mp3
4.18M
سوره مبارکه باصدای استاد مومیوند
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
335-haj-ta-1.mp3
5.39M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی
335-haj-ta-2.mp3
3.2M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 حرفے نزدم از غم دورى تـــو اما... اى ڪاش بدانے ڪہ چہ آورده بہ روزم... 💠هدیه به روح مدافع حرم رقیه خاتون صلوات
| ◽️خوشا بحالت سردارآغوش اربابت گوارایت باد. 🌹هر شب جمعه تو را با قلب و ذهن پر گناهمان یاد میکنیم تا تو در محضر ارباب، با قلب و ذهن پاکت یادمان کنی، حالا که واسطه نیاز است، بگذار تو واسطه ما باشی
🌷سلام خدمت تمام دوستان و سروران گرامی، بمناسبت فرارسیدن شب چهارم محرم، شب توبه و بازگشت ، شب برگشت حربن یزید ریاحی فرمانده لشکر کوفه و از دشمنان اباعبدالله (ع)، به دامان پر مهر و عطوفت سیدالشهدا(ع) و.... با قسمت هایی از ، تألیف که درباره شهدای لات و مشتی، انقلاب اسلامی نوشته شدهاست، در خدمتتان هستیم. داستان اول👈 ☀️راهی که👈 را کرد (۱) 🌷شهید مدافع حرم مجید قربانخانی که در محله او را مجید بربری صدا می‌‎زدند به واسطه شهادت در سوریه و تحولی که در او رخ داد حر مدافعان حرم نام گرفت... ☀️مجید همچون جوانان امروز به سر و وضع اش اهمیت می‌داد، روی دستش را خالکوبی کرده بود، یک قهوه‌خانه هزار متری داشت و هر روز غروب یکی دو ساعت به نانوایی دایی‌اش که نان بربری می‌پخت می‌رفت، به او کمک می‌کرد و به نیازمندان نان رایگان می‌داد بعد هزینه آن را از جیب خود پرداخت می‌کرد... کسی نمی توانست روی حرف او حرف بزند، لوتی‌مسلک بود و همیشه به نیازمندان کمک می‌کرد، برخی از افراد محل به وی مجید بربری برخی ها هم به خاطر اخلاق‌های خاص و خالکوبی روی دستش به او مجید سوزوکی می‌گفتند. یک خودرو زانتیا و یک نیسان داشت و از تکمن مالی برخوردار بود... ☀️با آنکه مجید درآمد بالایی داشت هر روز صبح می گفت: آقا افضل پول بنزین من را کنار بگذار بعد با وانت به بازار آهن فروش‌ها که من در آنجا یک حجره داشتم می‌آمد، آهن‌ها را بار میزد و برای مشتری‌ها می‌برد. می گفت که پول آقا مجید باید حلال باشد، پول گرفتن از پدر حلال است. مجید جمعه ها به عشق حضرت علی (ع) از افرادی که به قهوه‌خانه می آمدند پول نمی گرفت، بسیار دست و دلباز بود، اگر نیازمندی را می‌دید، هرچه داشت به او می‌بخشید فکر هم نمی کرد شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند تکه کلامش این بود «خدا بزرگ است، می‌رساند.» لحن حرف زدن مجید داش مشتی بود من و مادرش را به اسم کوچک صدا می‌زد به من می‌گفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا می‌زد، از بین دایی‌هایش هم فقط به دو نفرشان دایی می‌گفت و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا می‌ کرد. ترس در وجود مجید جای نداشت اما به حرف بزرگترها گوش می داد با وجود اینکه از پسر عموهایش کوچکتر بود همه از او حساب می بردند... راوی: پدر
داستان اول👈 ☀️راهی که👈 را کرد (۲) 🌷رفتن به کربلا به جای آلمان👈 مجید چگونه متحول شد👇 ☀️سال ۱۳۹۳ یک روز مجید گفت که آقا افضل می‌خواهم به آلمان بروم، گفتم: داداش مجید چرا می خواهی به آلمان بروی شما که چیزی کم نداری، نزدیک اربعین است به کربلا برو. گفت: امام حسین(ع) مرا راه نمی دهد، پاسخ دادم امام بسیار مهربان است و کسی را از در خانه اش نمی‌راند، مجید گفت پاسپورت ندارم، گفتم پاسپورت نیاز نیست، مجید با کارت ملی از مرز مهران به کربلا رفت و ده روز در آنجا ماند. بعد از آمدن، یکی از اقوام از مجید پرسید از امام حسین(ع) چه چیزی خواستی. مجید گفت: در بین الحرمین از امام خواستم مرا آدم کند،... ☀️مجید هیات می رفت اما هیاتی نبود، اهل دعوا بود اما دعوا نمی کرد، لات بود اما بعدا لات حضرت زینب (س) شد. مجید دوستی به نام مرتضی کریمی داشت که با هم به شهادت رسیدند، او مداح و سپاهی بود، برخی اوقات به قهوه خانه مجید می رفت یکبار که به قهوه خانه آمد و به مجید گفت که امشب هیات داریم شما هم بیا، او هم گفته بود اگر فرصت کردم می آیم، آن شب به هیات می رود؛ مرتضی در مورد مدافعان حرم و حضرت زینب (س) شروع به مداحی خواندن می کند، دوستانش می گویند مجید با شنیدن مداحی آنقدر گریه کرد تا از هوش رفت، بعد از اینکه بر سر و صورت او آب پاشیدیم و به هوش آمد. به او گفتیم تو که تا این حد عاشق اهل بیت هستی با ما به سوریه میایی؟ او پاسخ داد بله میام!؟ مگر ما مرده ایم که از حرم بی بی جان، یک آجر کم شود. پس از آن برای اعزام به سوریه برای مبارزه با داعش در یک دوره آموزشی نظامی که حدود چهار ماه به طول انجامید شرکت کرد، با وجود اینکه زمان ثبت نام برای اعزام به جبهه تمام شده بود او بسیار تلاش کرد تا بتواند به این سفر برود و در نهایت با پافشاری توانست به سوریه اعزام شود‌ راوی: پدر