eitaa logo
جهاد تبیین
19هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
328 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چه کسانی سیاست‌خارجی ایران را جناحی کردند؟ 💬 : 🔹ظریف، وزیر امور خارجه اخیرا گفتگویی با سایت خبری نزدیک به اصلاح‌طلبان مواضعی اتخاذ کرده است که به نوع خود قابل تأمل است. 🔸 وزیر امور خارجه کشورمان در یکی از آخرین اظهارات خود، جریان منتقد دولت و اصولگرایان را به دادن «گرا» به دشمن برای متوجه ساختن آنها به آینده معادلات سیاسی ایران، متهم کرد. محمدجواد ظریف چندی‌پیش در گفت‌وگویی اعلام کرد: « بعضی دوستان به آمریکا «گرا» میدهند که با ما بهتر میتوانید کار کنید؛ ما که سکوت می کنیم، ولی دلیل نمیشود که متوجه این گراها نیستیم. میدانم و خبرش را بهم میدهند که دوستان به آمریکا گفتهاند اینها در قدرت نمیمانند و قدرت اینها چند روزه است.» ✅ ظریف برای بار چندم از ضرورت پرهیز از نگاه جناحی به سیاست خارجی سخن گفته است. ظریف مدعی شده: «اصولاً سیاست خارجی را جناحی نمیبینم؛ یعنی سیاست خارجی باید بر قاعده فراجناحی طرح ریزی شود. اما متاسفانه این امر در کشور ما از سوی برخی جناحها نادیده گرفته می شود. ما باید در پی منافع ملی باشیم؛ حال چه در دولت دوازدهم باشد چه در دولت سیزدهم.». 🔹 کارشناسان معتقدند، ظریف می‌خواهد با این صحبت‌ها سیاست خارجی را به سیاست داخلی پیوند دهد. کاری که به دفعات متعدد در دولت روحانی انجام شده است. سابقه طولانی از دولتمردان وجود دارد که آنها از حربه سیاست خارجی برای رسیدن به مسائل داخلی استفاده کرده‌اند. 💢 نکته دیگری که باید در گفته‌های ظریف به آن توجه کرد، این است که ایشان به واسطه کدامین منابع خبری مطلع شده که اصولگرایان با آمریکاییها در تماس هستند؟ ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 بهترین و داغ ترین تحلیل‌های روز را در کانال مطالبه گری آرمانها در پیام رسان داخلی ایتا بخوانید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 نگاه مسئول سیاست خارجی اروپا نسبت به آینده برجام 💬 🔹 فکر می‌کنید می‌توان آمریکای تحت رهبری بایدن را دوباره به توافق هسته‌ای با ایران باز گرداند؟ توافقی که اتحادیهٔ اروپا برای رسیدن به آن به‌سختی تلاش کرده بود. 🔸 بورل: خب، به‌یاد دارم که جو بایدن، پیش از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهوری آیندهٔ آمریکا، در جریان کارزار انتخاباتی‌ خود از تمایل به بازگشت سخن گفته بود؛ یعنی برگشتن به توافق هسته‌ای با ایران. ✅ اما آیا نگران آن نیستید که ترور یک دانشمند هسته‌ای برجستهٔ ایرانی که روی برنامهٔ اتمی این کشور کار می‌کرده، مسیر این گفتگوها را منحرف کند. 🔹 بورل: کسی که این کار را کرده، قطعا برای تسهیل گفتگو این کار را نکرده. قطعا کسانی هستند که منافع‌شان در برقرار نماندن این توافق است، منافع خیلی‌ها در گرو آن است که این توافق پابرجا نماند. اروپا بسیار مشتاق بوده که برجام دوام بیاورد. 🔸 من می‌بایست این توافق را زنده نگاه می‌داشتم، توافقی که کمی به‌خواب زمستانی رفته، اما نمرده است. ✅ حالا باید دید ایرانی‌ها چه فکر می‌کنند، چون حق دارند حس کنند که به آنها خیانت شده، شاید نخواهند دوباره با همان کارت‌های قبلی بازی کنند. اما باید منتظر بود. 🔹 ایران مانند قبل، اسرائيل را در این مورد مسئول دانسته، شما هم چنین نظری دارید؟ 💢 بورل: من جز آنچه پیشتر علناً گفته‌ام اطلاع دیگری ندارم. ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 بهترین و داغ ترین تحلیل‌های روز را در کانال مطالبه گری آرمانها در پیام رسان داخلی ایتا بخوانید.👇 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔥اوباما و بایدن شریک ترور شهید فخری زاده 🔸آمران ترور: 🔻ترور شهید فخری زاده و شهید سلیمانی بسیار بزرگتر از آن است که اسرائیل یا فقط یک جناح در آمریکا از آن حمایت کند و جناح دیگر مخالف باشد. 🔻سه روز پیش از ترور؛ با توجه به شواهد شکست قطعی ترامپ، نتانیاهو برای اولین بار پس از انتخابات با تماس می گیرد تا او را با خود همراه سازد و پاسخ بایدن، نشانگر همراهی کامل او بود. 🔻صبح جمعه و ساعاتی قبل از انجام ترور، ترامپ با عبارات خاصی تقریبا برای اولین بار به نوعی شکست را می پذیرد، برای اینکه پیشاپیش کد همراهی دمکرات ها در حادثه‌ی ترور را برای تقسیم مسئولیت به همه ارسال کند. 🔸چرایی زمان ترور: 🔻نتانیاهو که با تدبیر رهبر انقلاب نتوانست از بحران قره باغ نتیجه چندان دلچسبی بگیرد و در بحران شدید داخلی دست و پا می زند، دنبال دستاوردی بزرگ برای نجات از این وضعیت بود. 🔻ترامپ هم به دنبال ایجاد یک بحران قهرمان ساز برای خودش بود. 🔻بایدن و اوباما هم به شدت دنبال خالی کردن دست ایران بودند و هستند. تحلیل آنها این بود که با ترور فخری زاده قدرت ایران برای برگشت به پیش از برجام عملا کاهش می یابد و تحمیل مذاکرات بعدی به ایران آسانتر می‌شود. 🔻از سوی دیگر گویا ارسال پالس های شتاب زده‌ی دولت، نوعی اطمینان را در دمکرات‌ها ایجاد کرد که پس از ترور شهید فخری زاده، دولت ایران برای از دست ندادن موهبت مذاکره با بایدن، مسأله انتقام و مجازات را در داخل کشور مانند شهادت حاج قاسم مهار کنند. ✍حمیدرضا ابراهیمی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 ویژه/احتیاط! جوخه ترور مشغول به کار است ◽️پس از انتشار مطلبی با عنوان "چند نکته درباره ترور شهید فخری زاده" و ذکر چهار نکته برای فهم بهتر ماجرای ترور هفته گذشته، بازخوردهای زیادی از انتشار مطلب دریافت کردم. ◽️پیام هایی مبنی براینکه خودرو شهید ضدگلوله نبوده، که پس از بررسی مجدد صحت پیام مخاطبین گرامی تایید شد که از همینجا از تمام دوستانی که متذکر شدند صمیمانه تشکر می کنم. ◽️اما در میان بررسی مجدد، لازم است به برخی نکات تاکید کنم: 1️⃣علی رغم پیام های مکرر مخاطبین گرامی، وجود مسلسل اتوماتیک و پیشرفته صحت داشته و در پشت نیسان(صاحب آن از کشور خارج شده) استتار شده بود. 2️⃣برق به علت انفجار نیسان قطع شده است. 3️⃣به نظر میرسد این تازه شروع ماجراست و عدم پاسخ مناسب ناامنی را در کشور تشدید خواهد کرد. 4️⃣نباید اجازه داد محیط امن کشور برای نخبگان علمی ناامن جلوه داده شود، شهید فخری زاده نمونه یک دانشمند تحریم شکن و توانمند بوده که بارها توانسته بود بسیاری از فناوری ها را در کشور بومی سازی کند. 5️⃣عکسی که خبرگزاری دولتی ایرنا با تیتر دانشمند برجامی از شهید فخری زاده منتشر کرد دروغی محض بود چرا که دولتی ها قصد داشتن با وارونه سازی واقعیت از این عکس سواستفاده کنند، این عکس مربوط به ماجرای دلجویی از خدمات دانشمندی بود که به واسطه تعهدات برجامی فعالیت هایش محدود شده بود! 🔹درباره این موضوع بیشتر خواهم نوشت... https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_350770491.pdf
5.82M
تفسیر نمونه جلد اول توسط آیت الله العظمی مکارم شیرازی
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💎امیرالمومنین عليه السّلام فردي از خوارج را ديدند كه نماز شب مي خواند و قرآن تلاوت مي كرد، فرمودند: نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِي شَكٍّ. «خوابِ» در حال يقين بهتر از «نمازِ» در حال شك است. 📖نهج البلاغه، حکمت ۹۳ 💎امیرالمومنین عليه السلام فرمودند : وادّوا مَن تُوادّونَهُ فِي اللّه ِ ، و أبغِضوا مَن تُبغِضونَهُ فِي اللّه ِ سُبحانَهُ . با هركه دوستى مى كنيد ، در راه خدا دوستى كنيد و با هركه دشمنى مى كنيد ، در راه خدا دشمنى كنيد . 📖غرر الحكم ،ح۱۰۱۱۹
بسم الله الرحمن الرحیم وقت بخیر حکایت زیبایی است ✍می‌گویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافله‌ای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر می‌رفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار می‌دهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب می‌تواند کرد بی آنکه بریزد. چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر می‌رسد و امانتی را می‌دهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان می‌کند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار می‌دهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمی‌بیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی می‌رود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان می‌کند،‌ دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین می‌ریزد. چون زرگر این را می‌بیند می‌گوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد می‌باشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!»
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
رضا (ع) به من فرمودند: «من ضامن احمد هستم!»👇 💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده‌ای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش می‌‌افزایم.»... گویا همان روز احمد می‌‌خواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسه‌های مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت:‌ «مادرجان!ناراحت نباش.!» 💥احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمی‌بینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»... با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟»... احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش می‌‌کردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بی‌بی زینب سروده بود: ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود. و با یاد زینب(س) به خود تسلی می‌‌دادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی‌ ‌بی‌تاب بود و بی‌قراری می‌‌کرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمی‌گذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره‌های نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافه‌ای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت:‌ «بپوش، مگر نمی‌دانی احمدت شهید شده است؟»... شروع کردم به گریه و بی‌قراری کردن و احمد را صدا می‌‌زدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری می‌‌کردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده‌ تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچه‌های ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:‌«این خلبان احمد بوده است. بی‌تابی‌های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه می‌‌کردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید...» همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضی‌ام به رضای خدا!»... احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) می‌‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌‌خرامید و جولان می‌‌داد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست... ... روایتی از ‌مادر
🌺ودیعه شهادت سه خلبان....! 💥زیرپيراهن هایی به رنگ آسمان:👇 🌷علی اکبر شیرودی یک روز تعطیل، از پایگاه هوانیروز کرمانشاه به جمعه بازار شهر رفت. وسایلی را که می خواست، خرید. در هنگام بازگشت، به بساط یک پیرمرد خنزر پنزری رسید. پیرمرد در حال جمع آوری بساط محقرش بود. لباس های باقی مانده بساطش را در کارتونی بسته بندی می کرد...😊 🌷علی اکبر که آدم شوخ و بانشاطی بود، به سرش زد خریدی از پیرمرد بکند. پیرمرد دوباره لباس هایش را روی زمین پهن کرد. در میان لباس ها، چشم شیرودی به یک زیر پیراهن آبی افتاد. آن را برداشت و پولش را پرداخت کرد. ناگهان پیرمرد گفت:🍁 آقا! من دو تا دیگه از این زیرپیراهنی های آبی دارم، نمی خواهی؟ علی اکبر هم گفت: اگر ارزان حساب کنی، می خواهم! 🌷آن روز علی اکبر سه تا زیر پیراهن آبی را هم در سبد خریدش گذاشت و به خانه آمد. یکی از آنها را برای خود برداشت و دو تاى دیگر را هم به احمد و حمیدرضا سهیلیان هدیه داد و داستان خرید آنها را هم برای دوستانش تعریف کرد. احمد به شوخی گفت: مال ارزان قیمت را بستی به ریش ما!😃😍😊 🌷ولی هیچ کدام از آن سه نفر نمی دانستند که آن سه زیر پیراهن آبی شهادت هر سه را تجربه می کنند. حمیدرضا در منطقه کوره موش با زیرپیراهن آبی به شهادت رسید، احمد در تنگه ی بینا میمک و علی اکبر هم در ارتفاعات بازی دراز در هنگام شهادت آن زیر پیراهن های آبی را به تن داشتند. راوى: خانم فاطمه سیلاخوری، مادر بزرگوار خلبان منبع:روزنامه جوان