eitaa logo
🌹به یاد امام زمان (عج) 🌹
112 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷.... !! 🌷هیچ وقت با دید کوتاه مدت به کارها نگاه نمی‌کرد. درحالی‌که در آن زمان خیلی‌ها تصور می‌کردند جنگ ۶ ماه دیگر تمام است و این عملیات، عملیات آخر خواهد بود، اما شهید تهرانی مقدم این‌طور فکر نمی‌کرد و در عین حال که علاقه داشت این اتفاق بیفتد، ولی برنامه‌ریزی دراز مدت هم سرجایش بود. اما یک نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که در رفتار و خصوصیات فردی فرماندهان شهید و زنده، بحث جایگاه‌ و فرماندهی و جانشینی اصلاً مطرح نبود. 🌷برای مثال در آبادان، شهید شفیع زاده، مسئولیت ادوات را برعهده داشت درحالی‌که حسن یک جوان تحت امر ایشان بود. بعد از مقطعی، شهید مقدم ارتقاء پیدا می‌کند و شفیع‌زاده مجروح می‌شود و می‌آید عقب و حسن مقدم می‌شود مسئول و شفیع‌زاده وقتی برمی‌گردد، جانشین حسن می‌شود در توپخانه و به همین منوال کار ادامه پیدا می‌کند. 🌷سردار مقدم تا سال ۶۳ مسئولیت توپخانه سپاه را به عهده داشت و وقتی وظیفه تشکیل یگان موشکی را به عهده گرفت، این دو از هم جدا شدند و شفیع زاده مسئول توپخانه شد. ابداع، ناشی از نبوغ فرماندهان است و این‌که چطور از امکانات موجود، بهترین بهره‌برداری صورت بگیرد. در زمان فرماندهی شهید مقدم از امکانات، استفاده‌های مضاعفی چه در بخش کاهش آسیب‌پذیری و چه در افزایش توانمندی‌ها شد درحالی‌که ما اصلاً دروس کلاسیک ندیده بودیم. در سال ۶۳، زمانی که سردار مقدم مسئولیت پادگان‌های موشکی را عهده‌دار شد، از همان ابتدا با همین روحیه، مثل بقیه کارها برخورد کرد. کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصر کاوه 🌹خاطره ای به یاد فرماندهان سردار شهید حسن تهرانی مقدم و سردار شهید حسن شفیع زاده 🚩امام خمینی(ره) فرمودند: اسرائيل بايد از بين برود. ما قدم اول اين موضوع را هم فكر نكرده بوديم، اما امام كساني مانند شهيدمقدم را داشت كه اين جمله هنوز از دهان امام بيرون نيامده بود به دنبال ابزاری بودن كه، اسرائيل را محو كنند تا كلام امام رامحقق شود. واقعا اين ها به گردن ما خيلي حق دارند.👌 🚩سید حسـن نصراللہ: هر زنے ڪه در لبناݩ با راحتے از شماݪ بہ جنوب یا بالعڪس سفر مےڪند . ایݩ امنیٺ را مدیوݩ حاج حسݩ تهرانے مقدݦ اسٺ.👌 🚩شهید مقدم همیشه به عنوان یک آرزو بیان می کرد، ما دنبال این هستیم که با ایجاد شرایطی برتر، "ذوالفقار علی (ع) در نیام ، در دست ولی فقیه باشیم" 👈 و مملکت امام زمان (عج) را از هرگونه چشم داشت خائنانه و طمع ورزانه ای که دشمنان انقلاب به آن دارند، مصون بداریم... 🚩شهید_حسن_تهرانی_مقدم: ڪاری که انجام میدهید، حتی نایستید ڪه ڪسی بگوید خسته نباشید!ازهمان درپشتی بیرون بروید. چون اگر تشڪر کنند، تو دیگر اجرت را گرفته و چیزی برای آن دنیایت باقے نمی ماند👌 هر موشکی از تو یادگار است حسن چون غرّش تیغ ذوالفقار است حسن لرزیده ز دستْ رنج تو اسراییل نام تو شهید اقتدار است حسن 🚩روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می خواست اسرائیل را نابود کند... ۱۳۳۸ ۲۱_آبان_۱۳۹۰ ۲۴_ردیف_۷۵_شماره_۲۵ 🌷کار برای خدا چیست!؟ اخلاص در کاربرای چی!؟ کاری که برای خدا و با اخلاص انجام دهید، هم ماندگار است و هم با برکت می شود👌آیا کسی سازندگان این موشکها، پهپادها، رادارهای پیشرفته و... ایرانی را که در نوع خود بی نظیر و لبه تکنولوژی جهان است را می‌شناسد،💪آیا می دانید، مخترعین و سازندگان این پهبادها، با حداقل حقوق این کارهای بزرگ و شگرفت را انجام می دهند🤔 چرا بعضی ها اینقدر کم ظرفیت هستند و با اندک هنری دنبال خودنمایی هستند، چرا بعضی از سلبریتی های(هنرپیشه یا فوتبالیست) به اصطلاح با هنر به دنبال یک سوژه برای  خودنمایی هستند چه کمبودی دارند؟ خدا شهید تهرانی مقدم را رحمت کند، همیشه می گفت کارتان که تمام شد، از همان دری که آمدید، از همان در بروید، کنایه از اینکه انتظار پاداش جز از خدا، از کسی نخواهید👌 این است معنی اخلاص و کار برای خدا انجام دادن... به خاطر همین است که ما در زمینه، پهباد، موشکی، رادار، پدافند و... موفق و سرآمد جهان شدیم، سربازان گمنام امام خامنه‌ای همچون رهبرشان، کارها را با اخلاص و برای خدا، انجام می دهند و خدا هم به کارهایشان برکت می دهید و جهانی میشود.... https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
⚘﷽⚘ 💥شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید می‌آید. در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، "یا زهرا(س)"، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند. در حال و هوای خودشان بودند وقتی توانستم بیدارشان کنم ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت من نیز پشت سرش رفتم دیدم گوشه‌ای نشست، اسم حضرت فاطمه (س) را صدا می‌زد و از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزد. آرام‌تر که شدبه من گفت: چرا بیدارم کردی داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه (س) می‌گرفتم. راوی:همسر شهید 💥گفت: اسمش رو بگذارم👇 🍀 قنداقه‌اش را گرفت و بلندش کرد. یکهو زد زیر گریه!مثل باران ازابر بهاری اشک می‌ریخت... گریهٔ او برایم غیر طبیعی بود. کمی آرامتر که شد، گفتم: خانمِ قابله می‌خواست که اسمش رو بگذاریم....😇 🍂با صدای غم آلودی گفت: منم همین کارو می‌خواستم بکنم، نیّت کرده بودم که اگه دختر باشه، اسمش رو بگذارم.... 🍁گفتم: راستی ، ما چای و میوه، هر چی که آوردیم، هیچی نخوردن... گفت: اونا چیزی نمی‌خواستن... بعد از آن شب هر وقت بچه‌ها را بغل می‌کرد، دور از چشم ماها گریه می‌کرد... هر وقت ازش می‌پرسیدم جوابم رو نمی‌داد. یک روز که از جبهه برگشته بود، سرّش را فاش کرد البته نه کامل و آن طوری که من می‌خواستم.... 🌹 گفت: اون روز غروب که من رفتم دنبال قابله، یادت که هست؟ گفتم: آره، که ما رفتیم خونه خودمون.... سرش را رو به پایین تکان داد. پی حرفش را گرفت. گفت: همین طور که داشتم می‌رفتم، یکی از دوست های طلبه رو دیدم. اون وقت، تو جریان پخش اعلامیه، یک کار ضروری پیش اومد که لازم بود من حتماً باشم؛ یعنی دیگه نمی‌شد کاریش کرد. توکل کردم به خدا و باهاش رفتم ... 🔥جریان اون شب مفصله. همین قدر بگم که ساعت دو، دو و نیم شب یکهو یاد قابله افتادم... با خودم گفتم: ای داد بیداد! من قرار بود قابله ببرم! می‌دونستم که دیگه کار از کار گذشته و شما خودتون هر کار بوده کردین. زود خودم رو رسوندم خونه. وقتی مادر شما گفت قابله رو می‌فرستی و میری دنبال کارت؛ شستم خبردار شد که باید سرّی توی کار باشه، ولی به روی خودم نیاوردم... ساکت شد. چشم هاش خیس😰 اشک بود. آهی کشید و ادامه داد: می‌دونی که اون شب هیچ کسی از جریان ما خبر نداشت، فقط من می‌دونستم باید برم دنبال قابله که نرفتم. یعنی اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود خونهٔ ما...😰😇 منبع: خاکهای نرم کوشک‌، با اقتباس ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3