eitaa logo
جهادگر انقلابی
155 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
12 فایل
سلام و خیر مقدم حضور عزیزان این کانال با نام «جهادگر انقلابی» با نگاهی به زندگی شهید جهانگیر مرجانی و برای زنده نگه داشتن راه و یاد شهدا و خصوصا سنگر سازان بی سنگر جهاد سازندگی که نام در گمنامی داشتند و همچنین اخبار و اطلاعات آموزنده ایجاد گردیده است
مشاهده در ایتا
دانلود
شجاعت شهید «دوست‌علی فرجی» در تنگ بینا 🔹این شهید والامقام دوم مهرماه ۵۹ به خاطر نقش موثر در حماسه تنگ بینا و پاسگاه سنگی به فرماندهی شهید والامقام اکبر فرجیان زاده که منجر به شکست دادن دشمن و به اسارت گرفتن ۲۶ نفر از نیروهای بعثی گردید مورد تقدیر قرار گرفت و نیز در هشتم مهرماه ۵۹ به جهت رشادت و از خودگذشتگی و درگیری تن به تن با کماندوهای دشمن در دفاع از پاسگاه سد کنجانچم مهران و نجات جان تعدادی از رزمندگان مجروح و انتقال پیکر مطهر شهدایی که در زیر آتش دشمن جا مانده بودند؛ توسط سرهنگ لکی فرمانده هنگ ژاندارمری ایلام مورد ترفیع درجه قرار گرفت.
«رهبر تخریب‌چی ایران را کشتیم»؛ ادعای داعش پس از شهادت شهید رشید 🔹شهید رشید به واسطه تخصص در زمینه انفجار و تخریب در دو مسابقه تلویزیونی «فرمانده» و «ضدگلوله» حضور داشت و شهادتش با بازتاب رسانه‌ای گسترده‌ای روبه‌رو شد. 🔹این شهید والامقام قرار بود یکی از فرماندهان را که زخمی شده بود بیاورد و شخصی را جایگزین او کند اما متاسفانه مسیر او لو می‌رود و بعد از آن در مسیر با تله ریموت دار انفجار ایجاد می‌کنند و ابراهیم شهید می‌شود. بعد از آن داعش تیتر زد که رهبر تخریب ایران را کشتیم و این ترور برای آن‌ها خیلی حائز اهمیت بود.
📷خاطرات شهید غواص از جبهه جنگ 🔹شهید توسن: " در حین آموزش شاید بیشتر از ۸۰ مرتبه از اروند عبور کردیم و انواع آموزش‌ها را دیدیم. آب اروند خیلی سرد، تلخ، شور و آموزش در آن خیلی سخت بود، از بس که داخل آب می‌لرزیدم وقتی بیرون می‌آمدیم توان حرف زدن نداشتیم. لباس‌های غواصی بر تن اکثر بچه‌ها گشاد بود، حتی کفش غواصی هم به پایمان جور نبود. خیلی از بچه‌ها پاهایشان چرکی شده بود و خیلی از سختی‌ها را تحمل می‌کردند، بخاطر خدا و اینکه جزو نیروهای خط شکن باشند. یک گروه هم که جزو گروه غواص نبودند در ساحل برایمان چای دم می‌کردند و سیب‌زمینی در آتش می‌پختند و همین که از آب بیرون می‌آمدیم با خوردن چای و سیب زمینی کاملاً سرحال می‌شدیم. بچه‌های گردان تخریب همگی نماز شب می‌خواندند و اصلاً مسئله‌ای به نام ریا در کار نبود، نماز شب مانند نماز جماعت برقرار بود.
📷حكایت لبخند معلمی كه شوق پرواز داشت 🔹شهید مجید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می‌دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید جاودانه كرد. 🔹مجید عسگری همیشه به فكر لبخند در عكس شهادتش نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد.
📷حكایت لبخند معلمی كه شوق پرواز داشت 🔹شهید مجید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می‌دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید جاودانه كرد. 🔹مجید عسگری همیشه به فكر لبخند در عكس شهادتش نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد.
♦️شهیدی که ارزش و اهمیت جایگاه مسئولیت خود به عنوان نماینده مردم را می‌دانست 🔹از خصوصیات ویژه اخلاقی شهید محمد کلاته سرپرستی خانواده‌های محروم وبی‌بضاعت بود، به همین سبب محبوبیت خاصی بین همشهری‌های خود به ویژه قشر محروم داشت . او در سال ۱۳۵۶ پیوند آسمانی خود را رقم زد ، و حاصل این ازدواج مبارک تولد ۴ پسر و ۲ دختر شد، که هم اکنون مشغول خدمت به مردم و کشور هستند. 🔹همسر شهید کلاته می‌گوید:" دورانی که شهید به‌عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از طرف مردم انقلابی بجنورد انتخاب شد می‌خواستیم به تهران برویم ؛ لذا هنگام اسباب کشی تمام کاغذ باطله‌ها را دور ریختم و دفتری که مربوط به کارگران کوره بود می‌خواستم دور بیندازم شهید مانع شد وقتی علت را جویا شدم گفت با نگاه کردن به این دفتر فراموش نمی‌کنم از کجا آمده‌ام؟ و چه کسانی به من رأی دادند و از من چه انتظاری دارند چرا که احساس می کنم فقط مسئولیتم بیشتر شده است."
♦️همان‌طوری که از خدا می‌خواست به شهادت رسید 🔹مهدی مرندی از همرزمان شهید حاجی بابا می‌گوید: "شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت و همیشه زیارت عاشورا می‌خواند. تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمی‌داد انگشتری بود که از مادرش به یادگار مانده بود، به من می‌گفت می‌خواهم به گونه‌ای شهید شوم که حتی تکه‌های بدنم را نتوانند جمع آوری کنند." 🔹بعد از شهادت رجایی و باهنر، شهید حاجی بابا خیلی ناراحت بود. همان شب روی پشت‌بام خوابیده بود که رو به برادرش گفت: آرزو دارم من هم مثل آقای رجایی به شهادت برسم و پیکرم بسوزد. خدا هم او را به آرزویش رساند و همانطور که دوست داشت به شهادت رسید.
شهید «پورش همدانی» از تشکیل جهاد سازندگی تا فرماندهی جنگ 🔹خواهر شهید پورش همدانی در خاطره‌ای از برادرش: " وی نسبت به حلال و حرام بسیار حساس بود و هیچوقت راضی نبود حتی ذره ای مال حرام وارد زندگی شود به اندازه ای حساس بود که خاطرم هست پدرم بدحال بود و برادرم ( عباس ) با تویوتای جهاد به خانه آمده بود و مادرم از او خواست تا پدرم را تا درمانگاه برساند، ولی او رفت و ماشین گرفت و گفت این ماشین بیت المال است و استفاده شخصی حرام است." 🔹پورش همدانی در سال ۱۳۶۲ به عنوان عضو شورای جهاد سازندگی همدان انتخاب و مسئولیت دهستان‌ها به وی سپرده شد. به دلیل ارتباط بیش از اندازه با جنگ در سال ۱۳۶۳ به مسئولیت ستاد پشتیبانی جنگ در همدان نائل آمد تا زمانی که به دانشگاه راه پیدا کند همچنان مسئول ستاد پشتیبانی بود و در سال ۱۳۶۴ به دانشگاه راه یافت.
پیکر شهیدی که برای همیشه در آغوش آبهای اروندرود جای گرفت 🔹سید محمود اعتصامی از زمانی که هنوز سنی نداشت، شبها که خسته و بی رمق به خانه می‌آمد، تا سوره واقعه‌اش نمی‌خواند، نمی‌خوابید. 🔹تمرینات غواصی بسیار سخت بود. در زمستان سرد؛ ۴ ساعت صبح، ۴ ساعت بعدازظهر و ۳ ساعت هم شب، بچه‌ها آموزش غواصی می‌دیدند. یک نقطه برای شان مشخص می شد که باید از آنجا شروع می‌کردند و از کارون عبور می‌کردند و ۳ بار می‌رفتند و برمی‌گشتند. کار باید به دقت انجام می‌شد و در پایان به همان نقطه‌ی معیّن شده برمی‌گشتند، نه ۱ متر بالاتر و نه ۱ متر پایین‌تر. در تمام این سختی‌‌ها شهید سید محمود اعتصامی همچون کوه مقاوم بود و تا آخرین لحظه به تمرینات ادامه داد.
شب قبل از شهادت، می‌دانست که آخرین شب اوست 🔹یکی از همرزمان شهید علی‌اصغر خنکدار می‌گوید: " قبل از عملیات والفجر ۸ که بهمن ماه بود، هوا هم خیلی سرد بود و برای استحمام، آبگرم هم نداشتیم. دیدم شهید خنکدار سر و صورت و تنش خیس است، گفتم: چرا سرت خيس؟ گفت: مگه نمی‌دانی؟! گفتم: چی رو؟! گفت: امشب عمليات داريم من غسل شهادت كردم. با آن آب سرد و در هوای سرد با اطمینان قلبی غسل شهادت کرده بود. 🔹حاج محمدعلی روحانی می ‌گوید: " وقتی به همراه بچه‌های اطلاعات به گشت و شناسایی می‌رفتيم و برمی‌گشتیم؛ می‌ديديم ظرف‌های غذامان شسته شده است. از هر كی می‌پرسيديم اینها رو کی شسته جواب نمی‌داد. چند روز گذشت؛ در اين فكر بوديم كه کی اين كارها را انجام می‌داده؟ يک روز زودتر از زمان مقرر به محل استقرارمان برگشتيم تا ببینیم کی ظرف‌ها رو می‌شورد؛ دیدیم باز هم ظرف‌ها شسته شده و این بار كنار سنگر فرماندهی گردان چيده شده تا خشک بشود. رفتیم تو سنگر از اصغر آقا سوأل كرديم، اين ظرف‌ها را کی شسته که کنار چادر شما چیده شده؟ از سكوتش متوجه شديم كه کار خودش است."
شهیدی که عاشق شهادت بود 🔹یکی از همرزمان شهید با یادآوری خاطرات شهید مهدی شاهدی می‌گوید: " روزهای آخر، چند روز قبل از شهادتش مدام این یک بیت شعر را با خودش زمزمه می‌کرد: " عاشق که شدی تیر به سر باید خورد - زهری است که مانند عسل باید خورد " هیچکدام از بچه‌ها نمی‌دانستند که منظور مهدی از خواندن این یک بیت شعر چیست؟! گذشت تا اینکه خبر شهادتش بین بچه‌ها پیچید. 🔹این همرزمش در ادامه بیان می‌کند: " زمانی بالای سر مهدی حاضر شدیم، دیدم یک تیر درست وسط پیشانی‌اش خورده است و او به‌حالت سجده افتاده و به درجه رفیع شهادت رسیده است. آن موقع بود که فهمیدیم مهدی می‌خواست با خواندن آن یک بیت شعر چه چیزی را به ما بفهماند.
شهیدی سنگرساز که خود بی‌سنگر بود 🔹شهید فریدون کشتگر در جريان زلزله طبس به كمك مردم فقير شتافته و بعد از برگشتن از طبس بر عليه رژيم شاه و جناياتش در آن منطقه محروم تبليغ می‌كرد. 🔹این شهید والا مقام در مريوان توسط حزب منحله دموكرات دستگير شده و پس از تحمل شكنجه‌های اين گروهک ملحد بعد از مدتی به طور معجزه آسايی آزاد گرديد. 🔹طبق فرمايشات مسئولين جنگ در محور شوش راهگشای لشكريان اسلام بود و با احداث جاده عملياتی كه از مشكلترين مراحل عملياتی مهندسی فتح المبين بود؛ در پيشاپيش سنگرسازان بی‌سنگر راهگشايی نموده و سهم بسزايی و نقش مهمی را در اين عمليات ايفا نمود.