#دلنوشته 1 💠اینجا جهاد خاشعانه در مقابلت به زانو در آمده، ای جهادگر! به فدای نماز های بی رمقت! @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 2 ✍ جهادی را وقتی از بیرون نگاه میکنی، سخت به نظر میرسد! اما وقتی جهادگر میشوی و درگیر، آنقدر شیرین میشود زندگی که دلتنگ لحظه لحظه اش میشوی! @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 3 ✍ به مردم روستا گفته شده بود به امام زمان نامه بنویسید. درخیلی از نامه ها آمده بود که «دلمان می‌خواهد آقا بیاید تا بالاخره روزی آب استخر کنار روستا تمیز شود» تصمیم خودمون رو گرفتیم، باید تمیزش می کردیم و کردیم... از آن به بعد روستاییان ما را «سربازان امام زمان» می نامند @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 4 ✍ اینجا مکان و زمان معنایی ندارد. اینجا هر روزت کربلاست و هرکجایش باشی گویی که در کربلا هستی... مخصوصا اینکه غرب کشور باشی و در همسایگی کربلا... اینجا نمازهای یومیه ات میشود شش گانه! بله، اینجا نماز شب بر تو واجب است... جهادی یعنی دوری از شهر... @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 5 ✍ یادش بخیر. شام اصولاً سه چهار تا گزینه بود: نون و پنیر+ هندوانه نون و پنیر+خربزه نون و پنیر+خیار نون و پنیر+ گوجه خاطره ها، سادگی سفره‌های اون شبا رو توی ذهنمون خوب جا انداختند @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 6 ✍ یادم می آید آن شبی که نامه اش را خواندم فقط خشکم زده بود. ناراحت بود که وقتی سرِ زمین اربابش میرود نماز ظهرش فقط یکی دو ساعتی دیر میشود. خیلی ناراحت بود. و من مدام شهر و آدم‌هایش جلوی چشم هایم می آمد. چقدر آدم روحش در روستا بزرگ می شود! زلالِ زلال... @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 7 ✍از صبح روی یک کتاب مشغول یادگیری بافتنی های مختلف بود می خواست غروب به خانم های روستای یاد بده. کثرالله امثالهن... @jahadgaran | جهادگران

#دلنوشته 8 ✍نماز تموم شد حاج آقا بلند شد و برگشت سمت ما و گفت: " برای خدا کار کردن بفهمی و نفهمی وجودت رو آروم میکنه حالت رو خوب میکنه خیلی خوب" داشتیم از جهادی برمیگشتیم: "حالمون خوب شده بود خیلی خوب @jahadgaran | جهادگران