eitaa logo
کودک نوجوان بنت الهدی🇮🇷
435 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
724 ویدیو
32 فایل
گروه جهادی تخصصی تربیتی کودک و نوجوان 😊 شعار : امید ایمان حرکت برای ایران قوی ادمین 👇 @azizplus 📍پیام و نظرات شما را به مسئول گروه منتقل میکنم درباره ی ما 👇 http://zil.ink/jahadibentolhoda
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ماجرای طلبگی قسمت ۵ سفر اول:کربلا من و مادر هم راهی شدیم راهی سفر کربلا از راه زمینی ،کاروانی آزاد (هنوز کاروان های حج و زیارتی درست سر و سامان نداشتند) از ذوق بقیه برای زیارت متعجب بودم چه قبل از سفر چه حین سفر و چه حتی زمان رسیدن .اولین نگاهشان به گنبد و بارگاه آقا فقط اشک بودند راه خیلی سخت بود و چون مسائل امنیتی هم اضافه شده بود یک سرباز همراه گروه بود و ایست های بازرسی متعدد و جاده های فرعی و تاریک و طولانی. من اما در تمام مسیر فکر میکردم این همه گریه و ذوق واقعا برای زیارت یک نفر برای چیست؟ میتوانم بگویم تمام سفر سعی کردم ادایشان را دربیاورم حتی اشک نداشتم در حرم ابا عبدالله الحسین علیه السلام بیشتر نگاه میکردم فقط حس میکردم درونم خبری است... روضه ها برای من جملاتی بودند که هر سال میشنیدیم و اینجا بیشتر تکرار میشدند بین الحرمین برایم جذاب بود ولی نمیدانستم چرا از حدود یک هفته ای که در کربلا بودیم چند وعده با بقیه راهی شدم.بعدش اما بلند میشدم و برای خودم کوچه پس کوچه ها را میگشتم. میرفتم بین الحرمین به کبوترها دانه میدادم و مات و مبهوت بودم. آنقدر حرم خلوت بود که چند قدمی ضریح مطهر نشسته بودم و در فکر که پیرزنی گفت سواد ندارم زیارت نامه را میخوانی برایم؟ گفتم باشد برای او خواندم و خودم هیچ از عبارات نمیفهمیدم. روز آخر در کربلا دلم گرفته بود و باز توجهی نکردم رسم بوده و هست که زیارت دوره میبرند .از تمام قسمت ها برایم تل زینبیه جذابیت بیشتری داشت بخش زیارت نجف بماند برای بعد. سفر تمام شد و ما برگشتیم خانه و حالا تازه آثار این زیارت درب و داغان در من خودش را نشان میداد.دلم تنگ میشد.شب ها گریه میکردم.نام حسین برای سوز داشت.روضه را دوست داشتم.لباس سیاه برایم محترم شده بود و من نمیدانستم که حسین در این زیارت برای من خیلی زحمت کشیده بوده. حدود سال ۸۷
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ آه آه، امان از بغض فروخفته ای که در گلو این پا و آن پا میکند تا آتش گداخته جان به باران اشک خاکستر نشود اما در این کار موفق نمیشود. امان از بغض و پیکر اربا اربای علی اکبر که طاقت تصورش را هم نداریم امان از بغض و دستان جداشده از تن عباس که نیمه جان برادر را میخواند امان از بغض و حنجره کوچک پرصدای عطشناک علی اصغر که با تیر کین خاموش شد امان از بغض و چشمانی که آخرین نگاهش تصویر خیمه ها را ثبت کرد امان از بغض روز عاشورا امان از ظهر عاشورا بغضها! پیچ و خم جاده گلو را بپیمایید و چشمها را یاری کنید تا ببارند در مصیبت مولایمان اباعبدالله که ان کنت باکیا لشی ء فابک للحسین @jahadibentolhoda