✍️ احمد جهان بزرگی:
ببینید چه کسانی بر این جامعه حاکم بودند و چه بر سر دانشجویان و جوانان ما آوردند .....
❇️ مسیر تکراری ✍️ هاشمی جزی
صدیقه وسمقی نماینده اسبق مردم تهران در نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا و سخنگوی این شورا، شهریور امسال(1400ش)کتابی با نام" مسیر پیامبری" در 176 صفحه منتشر کرده و در آن مدعی شده که نبوت ساخته خود بشر است و در واقع پيامبران، خود همان انسانهای خدا جویی بودهاند که در جستجوی خدا، و پاسخ به این نیاز بشر به تدوین آموزههای هدایتگرانه و ارشادی دست زدهاند.
نکته جالب در مقدمه این کتاب است که نویسنده مینویسد: من ردپای خدا و توحید را در آموزه های ادیان مدعی توحید نیافتم و هر چه تاریخ را بیشتر بررسی کردم بر عقیده خویش استوارتر شدم!.
برای وقتگذاری پژوهشی این نویسنده و سنجشگری ادعای او بهتر است به 88 منبع آخر کتاب او مراجعه کنید و خواهید دید که وزن منابعی تاریخی مستندات کتاب در حد صفر است. حال اگر هر88 منبع هم تاریخی بود با این تعداد کتاب میتوان انتظار نظریهپردازی از نویسنده داشت؟.
این نویسنده ساکن سوئد، بجای ارائه مستندات لازم برای اثبات نظریه صاحب خود، به تکرار ادعاهایی گذشته در خصوص زمینی بوده وحی دچار شده و در مسیر تکراری گذشته گام برداشته است.
حداقل توقع منطقی برای یک نظریهپردازی آن است که نظریهپرداز شتابزده عمل نکرده و پس از مطالعه کافی، کتابی بدور از تناقض و با حرفی نو ارائه کند.
چند دهه اخير روشنفکران دينی ایرانی نظرات مختلفی در حوزه قرآن، وحی،شریعت و نو اندیشی دینی مطرح کردهاند، اما همگی از آسیب؛ شتابزدگی در نظریه پردازی، تکرار ادعای غیر مستند، عقلگرایی افراطی و نداشتن ضابطه و چارچوب مدوّن و دارای قابلیت سنجشگری در نظریه پردازی رنج میبرند.
#یادداشت
✍️ سید حسن هاشمی جزی🌺
🟠 ما وارثان انبیای عدالتیم...
🔹دنیا را دیگر نه سیاست اداره میکند، نه دین، نه اخلاق. دنیا را سرمایه میچرخاند. و سرمایه، نه در پی معناست، نه عدالت، نه رهایی. آنچه میخواهد، تملک است؛ تملک انسان، زمین، آسمان، حتی روح. و این، همان خطری است که امروز بشر را تهدید میکند: آنگاه که همهچیز به کالا بدل شود، چیزی از حقیقت باقی نمیماند.
🔸در آغاز، ثروت در کنجی آرام، بیادعا، بیدردسر، مشغول سوداگری بود. با قدرت کاری نداشت، با سیاست دشمنی نداشت، با سیاست بینزاع بود، تنها میخواست سود کند. اما دریغ که سودِ بیسقف، تشنهتر از آن است که به بازار قانع بماند. بیتاب، به کاخها نفوذ میکند، در حاشیه مجالس خلوت، با لبخندی زرین، زبان قدرت را میخرد. و آنگاه، سیاستمدار، که باید آینهدار مردم باشد، بر سفره سرمایه مینشیند. چنانکه سندل هشدار میدهد،«وقتی سیاست به خدمت بازار درآید، دموکراسی از درون تهی میشود».
🔹از اینجا به بعد، دیگر سیاست نه آیینه حقیقت است، نه ترازوی عدالت. سیاست، حسابدار منافع سرمایه است. نماینده، تاجر میشود، و مجلس، تالار بورس. آزادی: تزئین؛ انتخابات: نمایشنامهای که کارگردانش قدرت است؛ عدالت: شعار تبلیغاتی. و مردم: ارقامی در جدولهای آماری! قدرت از آنِ ثروت است، و ثروت ازآنِ کمتر از یک درصد. همان یک درصدی که، نه تنها صاحب قدرتند، بلکه نویسنده تاریخند، سازنده اسطورهاند، خالقان خدایان زمینیاند.
🔸زرسالاری اما، تنها سیاست را تسخیر نمیکند. فرهنگ را نیز میبلعد. دین را از درون میتراشد و تنها پوستهای از آن باقی میگذارد: بیتیغ، بیاعتراض، بیخطر. و این همان چیزی است که آوینی گفت: «تمدن غرب، دین را خلع سلاح کرده، آن را از روح انقلابی و اعتراضی تهی ساخته است... تا دین، به کالایی تزیینی بدل شود.»
🔹زرسالاری هنر را بدل میکند به کالا، آموزش را به ابزار تطبیق، و رسانه را به دستگاه تخدیر جمعی. این جهانی است که در آن، انسان دیگر انسان نیست. یا مشتری است، یا سرباز سرمایه. اگر فقیر است، تقصیر خودش است. اگر معترض است، یا روانیست یا افراطی. اگر بیدار است، خطرناک است.
🔸اما هنوز میتوان بیدار بود. هنوز میتوان نپیوست، نفروخت، سکوت نکرد. هنوز میتوان زیست، نه برای سود، بلکه برای معنا. هنوز میتوان انسان ماند. مگر نه آنکه معلم شهید ما، از عمق جان فریاد زد که «تمدن مادی، انسان را از اصل خود جدا کرده است؛ از فطرت خداجوی و معنابخش»؟ ما باید به این فطرت بازگردیم، به آن معنا که نه در بازار یافت میشود و نه در گیشه؛ بلکه در عمق جان آدمیست.
🔹باید از نو نوشت، از نو خواند، از نو زیست. باید انسان را، سیاست را، دین را، رهایی را از چنگال زر بازستاند. این، نه آرزویی شاعرانه، که ضرورتی تاریخیست. اگر همهچیز به عدد فروکاهیده شود، اگر همهچیز در خدمت بقا باشد، حقیقت میمیرد. و آنگاه که حقیقت بمیرد، دیگر هیچ مرگی، شایسته ماتم نیست.
اما هنوز حقیقت نمرده است. هنوز راهی هست. نه از دل قراردادهایی که بر مُهری جعلی از حقوق بشر مُمهور میشود و ما را بیش از پیش در نظم غربی هضم میکند، بلکه از دل بازگشت به معنا، به توحید، به فطرت انسانی.
🔸راه، از دل آن انسانهایی میگذرد که زمین را نه بازار که امانت میدانند؛ قدرت را نه غنیمت که مسئولیت میشمارند. تمدن نوین اسلامی، تنها زمانی متولد خواهد شد که «اراده جمعی برای عبور» شکل بگیرد؛ عبور از عبودیت زر، به بندگی حق. آوینی میگفت «تمدن غرب، تمدن مرگ است، چون بهجای خدا، زر را میپرستد. تمدن اسلامی، تمدن توحید است و حیات دارد.» و این اراده، در دل همین مردم، همین کوچهها، همین جوانانی که نه دل به قدرت دارند و نه دلخوش به سرمایه، زنده است. امید در تپش همین دلهاست. ما محکوم به تسلیم نیستیم. ما وارثان انبیای عدالتیم. و آینده، نه در اختیار زرپرستان بیخدا، که ازآن بیداران بیادعاست.
✍ سید یاسر جبرائیلی
#یادداشت
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد
@HokmranOnline
🟠 این اقتصاد، به یک انقلاب نیاز دارد
🔸کمپین راه انداختهاند که ما اهل شوکدرمانی نیستیم، جراحی دفعی نمیکنیم، آرامآرام میبریم و میدوزیم؛ آب و برق و گاز و نان و بنزین را تدریجا گران میکنیم!
نه بزرگوار؛ مسئله در «شدت جراحی» نیست، در «موضع جراحی» است.
شما تیغ را نه بر غده فساد، که بر پیکر نحیف شده محرومان گذاشتهاید؛
سفره مردم را برای جراحی انتخاب کردهاید، نه حساب پنهان سرمایهداران را.
شما با «جراحی تدریجی»، در واقع بیصدا میکشید؛
قتل تدریجی فقرا، نامش اصلاح نیست، استمرار همان تبعیض ساختاری است.
شما میخواهید محرومان را به منطق بازار بسپارید، در حالیکه بازار، همواره در انحصار صاحبان زر بوده و هست.
🔹این اقتصاد، آری، به جراحی نیاز دارد.
اما جراحی ریشههای سرطانی، نه رگهای نیمهجان مردم؛ جراحی توبره سرمایهداران، نه سفره مستضعفان.
مشکل این است: ملتی را که به ریال نفس میکشد، وادار کردهاید که به دلار زندگی کند.
دلار در دخل سرمایهداران است و ریال در دست کارگر؛ شما اما نسخهای میپیچید که همین اندک مصرف آن کارگر را هم دلاری کنید.
عدالت، با حذف یارانه نان بهدست نمیآید؛ با حذف رانتِ نفت و زمین و بانک و فولاد و مس و پتروشیمی و... بهدست میآید.
🔸این اقتصاد، به یک انقلاب نیاز دارد، نه یک تاکتیک؛ و این انقلاب، باید در قلوب و اذهان آغاز شود؛
در وجدانهایی که هنوز عدالت را فراموش نکردهاند؛
در ذهنهایی که میدانند «تمدن» با حذف فقرا نمیآید،
که با ایستادن کنار آنان، با برخاستن برای آنان، متولد میشود.
✍🏻 سیدیاسر جبرائیلی
#یادداشت
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد