4_265388460171329730.mp3
14.18M
🖤چله حديث کسا
به نیابت از شهدا ، امام شهدا ، شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهانش و اموات
به نیت سلامتی و فرج مولایمان و حاجت روایی همه
☘التماس دعا ☘
#روز ششم
علاقه محمد به #حضرت_مادر_سلام_الله_علیها 🌹
روی انگشترش نام حضرت فاطمة الزهرا(س) نقش بسته بود.
محمد علاقه ی زیادی به حضرت زهرا(س) داشت.
مادرش میگفت سحرگاه سیزده شهریور،
همان موقع #شهادت محمدم خواب دیدم سرش را برروی زانوهام گذاشته بعد گفت:
یازهرا(س)
و سرش از زانوهام افتاد...🕊
راوی:مادر بزرگوار شهید غفاری🌹
#شهید_محمد_غفاری
#شهید_مظلوم_نیروی_صابرین
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃
﷽
اشکال نداره ، این یه گل رو مهمون من باش
در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ آقا این بسته نون چند؟ #فروشنده با بی حوصلگی گفت: هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ نه، نمیشه!!
دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فرو ریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از #نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بی نهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم.
پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود...اون روز گذشت...شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه ی هفت، هشت ساله ، با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ ازم گُل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ گفت دو هزار تومن داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا #پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... اشکال نداره، این یه گل رو مهمون من باش!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ این یه گل رو مهمون من باش!!
از این همه تفاوت بین آدم ها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه ی شهر تهران بود، از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه #دختر بچه ی هفت ، هشت ساله ی گل فروش دوست داشت یه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت.
الهی كه صاحب قلب های بزرگ دستاشون هیچ وقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیا رو گلستون کنند😊