eitaa logo
متی ترانا و نراک
319 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
17.5هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 وداع عاشقانه 💐 آخرین بار در لحظه خداحافظی✋ دستم رو بوسید 😘 و گفت : تو برای من خیلی زحمت کشیدی ! 💖 من رو تحمل کردی ! 🌸 و در سختی‌ها پا به‌ پای من بودی . . . ❤️ . . . بعد وقتی سوار ماشین شد ، کاپشنش رو به من داد و گفت : این رو به یادگار 🎁 از من داشته باش 🎄 من دیگه بر نمی‌ گردم . . .🌹 🌹شهید سید عبدالله احسانی 🌹 صلوات 🇮🇷🌷🍃
تشنگی فشار آورده بود . در به در دنبال آب می گشتيم 💧 یِهُو یکی از بچه ها گفت : بچه ها بياين ببينين . . . اون چيه ؟! 🌸 يك تانكر بود . . . هجوم برديم طرفش . . . اما معلوم نبود چى توش بود 🤷🏻‍♂ چون کنار يه اسكله نفتى بود . امکان داشت نفت یا گازوئیل توش باشه 🎄 گفتم : كنار . . . كنار . . . بذارين اول من يه كم بخورم . اگه آب بود شما هم بخورين . ‌. . 💐 با احتياط شيرش رو باز كردم ، آب بود . به روى خودم نياوردم . . ‌. یه دلِ سير آب خوردم . بعد دستم رو گذاشتم روى دلم ، نیم خيز پا شدم اومدم اين طرف . . ‌. 😳😚 بچه ها با تعجب و نگرانى نِگام مى كردن 🌴 پرسيدن « چى شد ؟! . . . » . . . هيچى نگفتم . . . ( فکر کردن نفت خوردم . . . 😚 ) دور كه شدم ، گفتم : آره . . . آبه . . . شما هم بخورين . . . 😜😜😜 . . . حرصشون در اومده بود 😡😏يه چيزى از كنار گوشم رد شد و خورد به ديوار . . . 🌹 . . . پوتين بود 🥾🥾🥾 . . . صلوات 🌷🍃
یک شب مهمان ما شد در فتح المبین با ما نشست ، غذا خورد ، صحبت کرد. گفتم در حقم دعای شهادت را درخواست کنید. یک هفته بعدش هر چقدر به محمدتقی زنگ زدم جوابم رو نداد.🍂 تا اینکه خبر شهادتش محفل عاشقان بود. رفیقم ، باز تنهایم گذاشتی😔🥀 شهید پاسدار محمد تقی سالخورده صلوات 🌷🍃
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 👇👇👇🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃پسرک سینه اش را سپر کرده و با غرور متنی که حاصل نگارش خویش بود میخواند، دلتنگی نفسش را تنگ میکند ولی از تک و تا نمی‌افتد. جای خالی که با تصویرش پر شده بغض را تا چشمانش بالا می‌آورد ولی باز هم از نطق کردن نمی‌ایستد. 🍃هرچه باشد پسر همان پدر است، پسر مهدی ناظری. همان که زاده بهار بود و در بهار هم جاودانه شد، هم جسم و هم جانش. جسمش در دل و جانش در آسمان. مهدی همانی بود که در رویای خویش سوار بر ذوالجناح در گودی قتلگاه می‌جنگید وَ همین شد مجوز حضورش در کربلای شام که نمایانگر ظلمی عظیم بود. 🍃پس ساکت ننشست و راهی شد تا خودش رنگ حقیقت به آن رویا بزند، رفتنی همراه با عطر . رفتنی که فقط خبرش آمد! پیکری در کار نبود و همین دو طفل چشم به راه را خون به جگر میکرد. 🍃در نهایت چهار سال و چهار ماه چشم انتظاری حاصلش شد بازگشت پدری خوابیده در تابوت و چندی بعد منزلگاه آخر که سنگ سرد و حکاکی شده، نشانی‌‌اش بود. 🍃سنگی که زین پس باید دلتنگی های زینب را به جان بخرد، بغض نهان در گلوی را تماشاگر باشد و مأمن شود برای درد و دل های زنانه ای از جنس فراق یار. ✨سالگرد شهادتت مبارک ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : خوزستان_گلزار شهدای اندیشمک 🌷🍃
💜ســــلام 🌸صبحتون بخیر 💜امروزتون 🌸پر از لبخنـد 💜و پر از بهترینها 🌸امیدوارم 💜عشق صفای زندگیتان 🌸شادی و لبخند تقدیرتان 💜مهربانی راه و رسمتان 🌸و لطف خدا همراهتان باشد
🌸🍃جهت شادی روح تمام مسافران آسمانی فاتحه ای قرائت کنیم🍃🌸 روحشان قرین رحمت الهی باد 🌸
✅نورِ عَملِ خیر ✍استاد فاطمی نیا می فرمودند: اعمال و عبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم و از دست ندهیم. ماها متاسفانه غالبا ولخرج هستیم، ولخرج نـور. اگـر از عبادتی نور کسب کنیم ، آن را حفـظ نمی کنیم . فورا با رفتارمان آن‌را خرج می‌کنیم و از بین می بریم نماز شب می‌خوانیم و بعد غیبت می کنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگـر شب به ما بـدهند، صبح خـرجش می کنیـم. یک دعا می خوانیـم ، با جـواب تلخی کـه مثلا به مادرمان می دهیم ، از بین می بریم خلاصه هـر عمل خیری نور دارد ، اگر نور ها را حفظ کنیـم ، به تـدریج این نورها جمع شـده و قوی می شـوند و دارای آثار عالیه می شود.
4_527951411682476357.mp3
11.5M
✨دعای پر فیض کمیل✨ 🎤 با نوای حاج مهدی سماواتی
✨وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ✨أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ✨فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي ✨لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶﴾ ✨و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند ✨بگو من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى ✨كه مرا بخواند اجابت مى ‏كنم پس ✨آنان بايد فرمان مرا گردن نهند ✨و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند (۱۸۶) 📚سوره مبارکه البقرة ✍آیه ۱۸۶