#فاطمیه_نزدیک_است
بهگمانم #اسپند روضهها
را دوباره روشن کردهاند
نسیم...
بوی #دود با خود آورده
و از گوشهوکنار...
میشنوم...
روضهی مادر را
آسمان...
میبارد و گواهی میدهد
با شنیدن #حکایت تو
باید زار زار گریست
و مگر میشود از داغ تو
سرود و نسوخت؟
#فاطمیه...
یعنی باید تا پای جان...
پای امام زمان ایستاد
و تو...
جان و جوانیات را
تقدیم جانان کردی
تو که محبوبهی خدا...
دختر رسول...
و سیدهی زنان بهشت هستی...
در سوگوارهی تو...
داغدار و سوگواریم؛ بانو...
✨﷽✨
#حکایت
✅نپرداختن بدهی دیگران
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
✍ شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍🏻 #حکایت
روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در كوه طور ، به هنگام مناجات عرض كرد :
ای پروردگار جهانیان !
جواب آمد : لبیك!
سپس عرض كرد : ای پروردگار اطاعت كنندگان!
جواب آمد :لبیك!
سپس عرض كرد :ای پروردگار گناه كاران !
موسی علیه السلام شنید :لبیك، لبیك ، لبیك!
حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم ، یكبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم :
ای خدای گناهكاران ،
سه مرتبه جواب دادی ؟خداوند فرمود :
ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهی ندارند و اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسی پناهنده شوند؟
🌼🌸🍀🌼🌸🍀
🔻بهترین شکلِ قبولی اعمال🔻
👌 اگر کسی در انجامِ اعمال و عباداتش با #اخلاص باشه، خداوند اعمالش رو به بهترین شکل، قبول میکنه.😇
⚡️ قرآن میفرماید خدا نذرِ مادرِ حضرت مریم رو به بهترین شکل قبول کرد، چون #اخلاص داشت:❣↶
🕋 فَتَقَبَّلَهٰا رَبُّهٰا بِقَبُولٍ حَسَنٍ. (آل عمران/۳۷)
قَبُولٍ حَسَنٍ👈 یعنی به بهترین شکلِ ممکن قبول شد.
⚠❗️ نماز، روزه، انفاق، عبادت و... که آلوده به #ریا باشه، هیچ فایدهای نداره و قبول نمیشه، در واقع چیزی جز حمّالی نیست...
✅️ ولی اگر عبادات همراه با #اخلاص باشه، به بهترین شکل قبول میشه.🤓
❌ طرف نماز که میخونه، وقتی تو جمع باشه بیشتر نمازش رو طول میده...
❌ میخواد انفاق کنه، جلو دیگران این کار رو میکنه، و دوست داره ازش تعریف کنن...
❌ وقتی یه کار خیری انجام میده، اگه ازش تشکر نکنن ناراحت میشه. و...
⚡️ حدیث داریم که خدا میفرماید:
🍃 «اَنَا خیرُ شریکٍ، مَن اَشرَکَ مَعی غیری فِی عَمَلِه لَم اَقبَلهُ اِلاّ مَا کَانَ خَالِصا».
☝️ من بهترین شریک هستم، اگر کسی در اعمالش با من شریک قائل شود، همهی سهم خودم را به آن شریک میبخشم و فقط آن مقدار از اعمال که خالص انجام داده است را میپذیرم.
📚 بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۴۳.
#حکایت
به بهلول گفتند: فلانی هنگام تلاوت قرآن، آنچنان از خود بیخود میشه که نقش بر زمین میشه و غش میکنه!
بهلول گفت: سر دیوار بذاریدش تا قرآن بخونه؛ اگر باز هم غش کرد، معلومه راست میگه.🙄
🤔 حالا خودمون ببینیم، چقدر اعمالمون اینطوری بوده.
❌اعمالمون رو با #ریا هَدَر ندیم❌
#معارف_قرآن، #اخلاص_ملاک_ارزشگذاری_اعمال
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
✳️پدر و پسر
🌸🍃شبی پدری به پسرش گفت: بچه بلند شو سنگ یک من همسایهمان را بگیر که آرد بکشیم، بدهم مادرت نان بپزد. همینطور که حرف میزد گربهای داخل خانه شد.
💫پسر گفت: این گربه را من ده دفعه کشیدم، یک من است.
🌟پدر گفت: خوب برو نیم گز خانه همسایه را بگیر تا ببینم مادرت از قالی چقدر بافته است.
پسر گفت: من ده دفعه دم گربه را متر کردم، نیم گز است.
😒پدر ناراحت شد و گفت: بلند شو ببین باران میآید یا نه؟
🍂پسر گفت: این گربه همین حالا از حیاط آمده، دست بکش ببین تر است، اگر تر است باران میآید.
🍃پدر که دید هرکاری به بچه میدهد از زیرش در میرود، گفت: خوب بلند شو یک قلیان چاق کن بکشیم.
✨پسر که دید این کار را نمیتواند کلک بزند، گفت: همه کارها را من کردم، این یکی را دیگر خودت بکن.😕
#حکایت
4_5801090405470573015.mp3
4.51M
🔸صله روضهخوانی از دست امام زمان علیهالسلام
🎧 #حکایت رویای زیبای صاحب کتاب مکیال المکارم، مرحوم موسوی اصفهانی
📚مکیال المکارم، ذیل مکرمت ۱۹.
#حکایت مسگر و پیرزن دیگ فروش
عارفی چهل شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان (عج) را زیارت کند.
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف...
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او...
شب 36 ام ندایی در خود شنید که میگفت: بعد از ظهر، در بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو، امام زمان (عج) را زیارت خواهی کرد.
عارف در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت...
میگوید:
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد، قصد فروش آنرا داشت...
به هر مسگری نشان میداد، وزن میکرد و میگفت: 4 ریال و 20 شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه 6 ریال بخرید؟
مسگران میگفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمیصرفد.
پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار میچرخید و همه همین قیمت را میدادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردهام به 6 ریال میفروشم، میخرید؟
مسگر پرسید: چرا به 6 ریال؟
پیرزن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخهای برای او نوشته است که پول آن 6 ریال میشود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی، اما اگر مُصر هستی من آنرا به 25 ریال میخرم
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!
مسگر گفت: ابدا
دیگ را گرفت و 25 ریال در دست پیرزن گذاشت!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و راهی شد.
من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از 4 ریال و 20 شاهی قیمت ندادند. آنگاه تو به 25 ریال خریدی؟
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانهاش را نفروشد، من دیگ نخریدم...
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که ندایی گفت:
با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد.
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن،
ما خود به زیارت تو خواهیم آمد.
*گر دست فتادهای بگیری...مردی*
https://eitaa.com/jahfadarahbary