#خاطرهای_از_یک_شهید 🌹
میدانستم روح حاجی بزرگوارتر از این حرفهاست که از من نگذرد؛
ولی خودم حاضر نبودم از گناه خودم بگذرم.😔
همیشه توی فکر و خیالم،
خانهی آقای حسینی را با فرشهای مجلل و مبلمان گران قیمت و تشکیلات آنچنانی تصور میکردم.
برای تصور این زندگی اشرافی، توجیه هم داشتم، میگفتم:« بالاخره فرماندۀ تیپ است، آن هم تیپی که موقعیتش از لشکرهای عملیاتی هم حساستر✨ است!
معاون اطلاعات عملیات قرارگاه هم که هست!»
آن روز، خیلی گریه کردم؛ اما نمیدانم چقدر طول کشید.
بنا شده بود وسایل شهید را من بفرستم مشهد.🍃
فرشهای مجللش، چندتا پتو بود.
وسایل اشرافی و آنچنانیاش هم یخچالی کوچک بود و گازی رنگ و رو رفته و کمی ظرف و ظروف.
دو سه تا صندوق خالی مهمات هم کمد وسایلش بود!
📕کتاب طلایه داران نور، انتشارات آستان قدس رضوی
#شهید سید علی حسینی
#یادش_گرامی صلوات 🌷🍃
#خاطرهای_از_یک_شهید 🌹
♦️پایان نامه
مدرک کارشناسی ارشد، رشتۀ اطلاعات استراتژیک،
از دانشگاه امام حسین(ع) را داشت؛
ولی به دلیل علاقه اش بهِ رشـتۀ علوم سیاسی و کسب مدارج عالی، کتابهای تست کنکور را تهیه کرده بود و با خودش برده بود سوریه.
بهمن ۱۳۹۱ بود که به تهران برگشت و در آزمون سراسری شرکت کرد.
نتایج اولیه اعلام شـد و چـون رتبـۀ خوبی به دست آورده بود،
رشتۀ علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاههای مطرح
تهـران را در لیست انتخاب رشـتهاش قرار داد.
برنامهریزی کرده بود که وقتی نتایج نهایی انتخاب رشـته اعلام
شـد، برای ثبت نام بـه تهران بیاید، ثبتنام کند و ترم اول را مرخصی
بگیرد و به سوریه برگردد.
میگفت: «آنجا سرمان شلوغ است.»
نتایج نهایی آزمون ۵اردیبهشت۱۳۹۲ ، پنج روز بعد از شـهادتش اعلام شـد؛
زمانیکه اسماعیل در دانشگاه عشق، تحت نظارت و راهنمای استادش عباس(ع) با پایاننامۀ «دفاع از حرم»،
رتبۀ برتر را کسب کرده بود!
📚 رد پای گل سرخ، ص37 ؛ انتشارات زائر رضوی
🖋خاطره ای از #شهید اسماعیل حیدری
▫️ #یادش_گرامی ▫️
برای شادی روح مطهر شهید عزیز و همه شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹