✍ #خاطره_شهدا
🌷آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم #دشمن پشت دیوار اتاق است.
🌷فاصله ما تنها یک دیوار 30، 40 سانتی متری بود. تکفیری ها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی #وحشت_زده و خشن گفتند: «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) می خواستند بفهمند که بالاخره خودی هستیم یا غریبه؟
🌷حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (ع)» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد. #ناله تکفیری ها به گوش می رسید.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹صلوات
✍ #خاطره_شهدا
🌷زنگ زده بود وقت گرفته بود بیاید مطب من، مطب یه #روانشناس.
🌷نه که یک آدم معمولی باشد! علی صیاد شیرازی می خواست بیاید برای ازدواج #دخترش مشورت کند.
🌷آمد. راس ساعت ۸ که قرارمان بود.بعد از این که خوش و بشی کردیم، کلاه نظامی اش را درآورد، #اجازه گرفت و شروع کرد:
《بسم الله الرحمن الرحیم.اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...》
🌷دعای #فرج را تا آخر خواند. دیدار سران قوا نبود ها!
جلسه ی مشاوره پدر عروس بود و یک روانشناس.
راوی:دکتر گلزاری
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
صلوات 🌷
#خاطره_شهدا🌷
🌷هواى #رفقايش را داشت، تا جايى كه ميتوانست #كمكشان ميكرد.
🌷و نسبت به حرمتى كه بين #رفقايش بود #حساسيت نشان ميداد و بامعرفت💖 بود حتى نسبت به دوستانِ دوستانش #ارزش و احترام قائل بود.
راوی: دوست شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مدافع_حرم🌷
🍃🌹🍃صلوات
✍ #خاطره_شهدا🌷
مصطفی صدرزاده روز #تاسوعا شهید شد.
خیلی دمغ و ناراحت بودیم. کمرمان شکسته بود. عصر عاشورا بعد از شکسته شدن #محاصره توانستیم به عقب برگردیم.
با عمار رفتیم مقر، با چند نفر دیگر روضه گرفته و به سر و صورتشان گِل مالیده بودند. با سر و ریش گِل زده آمد پیش ما.
تکتک نیرو های سید ابراهیم را #بوسید. جملهاش به بچه های عرب زبان این بود:《أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ》 به من که رسید، توی گوشم آرام گفت:《غصه نخور! منم چند روز دیگه #مهمان سید ابراهیم هستم.》
📚قسمتی از کتاب #عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهدای_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
✍ #خاطره_شهدا
🌷در یک جلسه کاری که فرماندهان #پاکستانی زینبیون از منطقه هم حضور داشتند،
آقا سید عباس موسوی #موسس زینبیون و شهید محمد جنتی درباره ی برنامه های زینبیون که شامل رزمنده های زینبیون در منطقه و وسایل مورد نیاز آنها و درباره ی خانواده های شهداﺀ و جانبازان بود باهم #مشورت می کردند
که شهید حاج حیدر(شهید جنتی) برنامه ی #مفصلی را در این باره توضیح دادند.
🌷بعد از شنیدن این برنامه آقا سید عباس موسوی به ایشان گفتند :
"شما #چمران زینبیون هستید ...! "
چون که دکتر شهید چمران هم برای #حزب_الله مثل همین برنامه ریزی ها را کرده بودند.
#شهید_محمد_جنتی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃صلوات
✍ #خاطره_شهدا
🌷آقا رسول همیشه #پیگیر و مصمم، دنبال یادگیری علوم نظامی و فنی بود. آنقدر ازم سوال می پرسید که یه وقتهایی #تعجب می کردم ازش می پرسیدم:
🌷رسول جان چرا انقدر اصرار به #یادگیری داری؟!
ان شاءالله وقتش شد میای تو صف سربازای ولایت و یاد میگیری.
🌷با یک شور و حرارتی جواب داد:
داداش #وقت_کمه؛ دوست دارم وقتی لباس #سربازی حضرت مهدی (عج) و مقام معظم رهبری رو پوشیدم، از روز اول آماده باشم.
🌷رسول بعد چند سال که لباس سربازی حضرت رو پوشید، اکثر آموزشها رو گذرونده بود و در دوره های آموزشی و تخصصی همیشه جزء نفرات #ممتاز بود.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹صلوات
✍ #خاطره_شهدا🌷
به پـدر و مـادرش بسیـار #احترام
میگذاشت.
خودم حس میکردم
عاملی که آقاحمید را لایق #شهـادت کرد، احتـرامی بـود که به والـدین خود می گذاشت.
🌷مثلا یک بار که ایشان #تصـادف کرده بودند و برایشــان میسر نبـود که از بسترشان تـکان بخورد، #مادرشـان که
تـماس میگرفت به نشـانه احتـرام وضعیت خود را تغییر میداد.
🌷اگـر خوابیده بود مینشست
و اگر نشسته بود، میایستاد.
به حمید میگفتم مادرتان که شما را نمیبیند چرا مینشینی یا میایستی؟
و او میگفت:
مادر مرا نمیبیند ولی خدا که مرا میبیند.
#همسر_شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🍃🌹صلوات
✍ #خاطره_شهدا
🌸یک بار حاج حسین بادپا رو به من گفت
#حاج_قاسم از غیب خبر داره!
گفتم یعنی چی؟
🌸گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما...
🌸پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب #شهید_کاظمی را که پیغام #شهید_یوسف_الهی را برایم
آورد و گفت تو شهید نمی شوی دیدم.
🌸در خواب به شهید کاظمی گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی شهید کاظمی دعا نکرد،
گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به شهدا
برسون باز هم شهید کاظمی آمین نگفت و فقط شهید کاظمی به صورتم نگاه کرد
و خندید.
🌸حاج قاسم از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت دعا کند، دعا کند
شهید می شوی...
🌸حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار شهید کاظمی می رود و آنجا با
پدر و مادر این شهید دیدار می کند.حاج حسین آنجا از مادر شهید کاظمی میخواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا
کند و مادر شهید کاظمی در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد
از خدا عاقبت بخیری حاج حسین را می خواهد و دعا می کند.
🌸و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یکماه بعد در سوریه شهید می شود.
#شهید_حسین_بادپا
#شهید_قاسم_سلیمانی
🍃🌹🍃صلوات
✍️ با چند تا از پسرهای هم سن و سال خودمان رفته بودیم دزفول، کنار رودخانۀ شهر.
پاچه هایمان را زدیم بالا و پایمان را گذاشتیم توی آب رودخانه.
آب یخ بود و شتاب زیادی داشت.
سرمای آب، مغز استخوان مان را می سوزاند.
توی رودربایستی با هم مانده بودیم.
منتظر بودیم یکی پایش را بکشد بیرون تا بقیه هم انصراف بدهند.
یکهو دیدیم حسین لباس هایش را درآورد و شیرجه زد توی آب!
دهانمان یک وجب باز ماند.
تا به خودمان بیاییم، حسین تا تهِ رودخانه را شنا کرد و برگشت.
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات
#شهید_سید_محمد_حسین_علم_الهدی
#شهید_علم_الهدی
#خاطره_شهدا
#در_راه_فتح_قله_ایم
هفته بسیج برفاتحان قله ایمان ؛ امید و موفقیت گرامی باد🌹
#شادی روح مطهر شهدا و امام شهدا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم😭✋🌷🍃