eitaa logo
متی ترانا و نراک
318 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
17.3هزار ویدیو
86 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آن جا نباشد! بهلول بعد از طی یک راه طولانی به حوالی روستایی رسید و زیر درختی مشغول به استراحت شد . او پاهای خود را دراز کرد و دستانش را زیر سرش قرار داد پیرمردی با مشاهده این منظره او به طرفش رفت و با فریاد کشید: تو دیگر چه کافری هستی؟ بهلول که آرامش خود را از دست داده بود گفت: چرا ناسزا می گویی؟ به چه دلیل گمان می کنی که من کافر و گستاخ هستم؟ پیرمرد گفت که تو با گستاخی دراز کشیده ای در صورتی که پاهایت را به طرف مکه قرار دادی و به همین دلیل به خداوند کرده ای! بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که چشم های خود را میبست گفت: اگر میتوانی مرا به طرفی بچرخان که خداوند در آنجا نباشد! 🌟💥💥🌟💥💥🌟💥