#تمرین ( راههای رسیدن به نشاط) سلام ممنون از همه دوستانی که تجربیات شون رو می گن ، شاید باورتون نشه ولی من این قدر که از تجربیات دوستان استفاده می کنم شاید از مطلب اساتید اینقدر استفاده نکنم به خاطر همین تصمیم گرفتم که منم تجربه خودم رو با کانالتون در میون بزارم من گاهی احساس می کنم که در مقابل سردی و بی توجهی همسرم به آخر خط رسیدم و دیگه سرمایه ای از روحیه و لبخند و انرژی ندارم که توی زندگی م صرف کنم ولی یک دفعه جایی که احساس می کنم دیگه حاضر نیستم برای خاطر همسرم یک قدم هم بردارم همونجا خالصانه ترین نیت رو می کنم و می گم خدایا فقط و فقط به خاطر تو این کارها رو انجام می دم به خاطر تو لبخند می زنم به خاطر تو به خودم می رسم به خاطر تو کارهای خونه مو انجام می دم به خاطر تو به همسرم محبت می کنم شاید باورش سخت باشه ولی همین که یک قدم با نیت خالصانه بر می دارم اصلا انگار همه چیز تغییر می کنه ناامیدی م از بین می ره ، انرژی می گیرم و زندگی برام دوباره از نو شروع می شه خواستم بگم وقتی تو زندگی خیلی ناامید شدین و دیگه هیچ امیدی برای هیچ کاری نداشتین همون موقع بهترین موقعیته که خالصانه ترین قدم ها رو برای خدا برداریم. تا بیشترین انرژی رو. دریافت کنیم شایدم خدا می خواد گاهی از همه چیز ناامید بشیم تا با هیچ کسی غیر از خودش تو دنیا معامله نکنیم https://eitaa.com/jalasaaat موفقیت و سلامتی شون #صلوات

غدیر کربلای عوام بود و کربلا غدیر خواص ... آنها که غدیر را فهمیدند کربلایی شدند ... 📚 بخشی از کتاب #دعوا_سر_اولویت_است https://eitaa.com/doosti_ba_ketab

🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) 🍃🍃🍃🍃 اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد https://eitaa.com/sobhehoseini

👆👆 👌 بنا به توصیه مقام معظم رهبری ؛ خواندن #دعای_هفتم_صحیفه سجادیه فراموش نشود

سلام علیکم برای ما بنویسید برنامه هاتون برای بزرگداشت روز #عید_غدیر چیه ؟

سال ۸۵ برای اعتکاف با هم راهی شهریار شدیم. وقتی روبروی مسجد امیرالمؤمنین از ماشین پیاده شدیم یکی از جذاب ترین صحنه های زندگی ام را دیدم. شاید حدود ۴۰ _ ۵۰ تا بچه ی هشت ، نه ساله دور مصطفی را گرفتند . یکی به دستش آویزان بود یکی به پاهایش ، همگی هم با هم حرف می زدند و او هم با دقت به حرف همه گوش می داد . بین آن همه بچه به یکی گفت عزیزم مدارکت رو برای عضویت در بسیج آوردی ؟ پسر بچه با ناراحتی گفت نه بابام اجازه نمی ده. قول داد که خودش برود با پدرش صحبت کند آنقدر درگیر کار بچه ها شده بود که کتاب های تربیتی می خرید و می خواند تا با بچه ها درست رفتار کند . گاهی هم از ما مشورت می گرفت که مثلاً کجا اردو برویم که هم مفید باشد و هم خوش بگذرد. بچه های مصطفی از هیچ کس حتی خانواده شان حرف شنوی نداشتند تنها کسی که می توانست شیطنت آنها را کنترل کند خود مصطفی بود. ما هم مدام آنها را امر و نهی می کردیم اما مصطفی این طور نبود. مثل دوچرخه دنده ای با آنها رفتار می کرد هر وقت لازم بود سرعت شان را کم و زیاد می کرد. همه اینها برای این بود که مصطفی خودش را همبازی آنها می دانست و پا به پای بچه ها شیطنت می کرد. بین همین بازی ها و شیطنت ها به بچه ها احکام یاد می داد. درباره اخلاق ، خدا و خیلی چیزهای دیگر حرف می زد . همه این حرفهایش وسط تفریح و بازی اش با بچه ها بود 🍃🍃🍃 دیگر بچه بسیجی های مصطفی بزرگ شده بودند. نهالی که مصطفی کاشته بود حالا به ثمر نشسته بود. همه به چشم می دیدیم که کار روی بچه های ابتدایی چقدر پایدارتر و قوی تر است . مصطفی همچنان می گفت کار با کوچکترا با من @shabhayebashohada

#عید_غدیر بسته های کوچولوی هدیه برای بچه های ساختمونمون وبچه های فامیل💚 @jalasaaat

#عید_غدیر آماده سازی بسته ها برای پخش بین مردم و در مکان‌های عمومی 😊 @jalasaaat