#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_زمان_فاطمیه
#فاطمیه
#رباعی
درفاطمیه به سینه غوغا باشد
دیده زغم فاطمه دریا باشد
(هرقطره اشک ما زداغ زهرا)
نذر فرج یوسف زهرا باشد
#علی_پاکدامن
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
شوريده دليم و سر سوداى تو داريم
با اين دل سر گشته تمناي تو داريم
با خون جگر ديده بشوئیم که عمرى
اى پرده نشين ميل تماشاى تو داريم
سوگند به يک موى سرت هر چه که داريم
از دولتى خاک کف پاى تو داريم
ما زنده بر آنيم گرفتار تو باشيم
دل بسته به گيسوى چليپاى تو باشيم
اى کاش که بر نامهء اعمال همه عمر
بينيم که خوشنودى و امضای تو داريم
ما روضه گرفتيم که تشريف بيارى
اين گرمى روضه ز نفس هاى تو داريم
دیگر تو بيا روضه بخوان صاحب روضه
ما حسرت آن صوت دل آراى تو داريم
قدرى بگو از غربت جان دادن مادر
ما چشم تر از ماتم عظماى تو داريم
کم کم کفن فاطمه را پهن نمایند
دلشوره ای از شدت غمهای تو داریم
امشب شب غمهاست امان از دل حيدر
ذکر لب زهراست امان از دل حيدر
#قاسم_نعمتی
#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_زمان_فاطمیه
#رباعی
دل از غم فاطمه توان دارد؟ نه
وز تربت او كسی نشان دارد؟ نه
آن تربت گمگشته به بر، زوّاری
جز مهدی صاحب الزّمان دارد؟ نه
#سیدرضا_مؤید
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
#فاطمیه
هر وقت دل بهانه ی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت
ابریست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت
گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت
تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت
تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت
امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانه ی مولا شفا گرفت
راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانه ی علیست که دیگر عزا گرفت
در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضۀ حسین و غم کربلا گرفت
#محمدعلي_بياباني
#امام_زمان_مناجات
#رباعی
ای جان جهان، جهان جان ادرکنی
قیوم زمین و آسمان ادرکنی
احیاگر صد دمَ مسیحا اَلغوث
یا حضرت صاحبالزمان ادرکنی
#امام_زمان_مناجات
کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را
عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را
ایمان شده یک تکه آتش در کف دست
دنیا به قصد دین ما بسته کمر را
حق بی تو باطل گشته و باطل شده حق
دنیای بی صاحب نداند خیر و شر را
ما آمدیم هر وقت ، تو در باز کردی
تو آمدی هر وقت ما بستیم در را
العفو می گویی به جای تک تک ما
جای همه بیدار هستی هر سحر را
آقا به ما مثل گذشته باز گردان
آن حال خوش ، آن عاشقی ، آن چشم تر را
دست تمام اهل روضه می شود پر
امشب اگر گیری تو دست یک نفر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که ندیدم
یک بار هم در روضه ی مادر ، پسر را
بیچاره من ، بیچاره من ، من که نمردم
هر چه شنیدم روضه ی دیوار و در را
#محمدحسین_رحیمیان
آدم همه دم فدایی فاطمه است
محتاج گره گشایی فاطمه است
ایوان نجف اگر صفایی دارد
مدیون هنر نمایی فاطمه است
#فاطمیه
#وحید_عظیم_پور
سبک یافاطمه من عقده دل وانکردم
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
یا فاطمه مرغِ دلم کرده هوایت
شوقِ وصالِ قبرِ بی صحن و سرایت
وا حسرتا از تو نمانده یک نشانی
ای همسرِ مظلومِ خورشید ولایت
🌷مظلومه زهرا۴
دل در تنورِ روضه می سوزد ز داغت
ماندم علی امشب کجا گیرد عزایت
آن جانِ زخمیَش بوَد محتاجِ تسکین
با دیده ی خون روضه می خوانَد برایت
🌷مظلومه زهرا۴
گشته طبیبِ قلبِ غمگینِ تو بانو!
جانش ندارد تابِ آه و ناله هایت
دیوارِ بغضِ او فرو ریزد از این که
از بیت الاحزان می رسد سوزِ صدایت
🌷مظلومه زهرا۴
ابری سیه از غم گرفته آسمانش
گوید مرو زهرای من جانم فدایت
یا فاطمه ای مرهمِ غمهای حیدر
ای یک تنه استاده در پای ولایت
🌷مظلومه زهرا۴
امشب دعا کن تا بگیرم حاجتم را
بی بی قسم دادم به جانِ مجتبایت
در عشقِ تو میمانم و میمیرم ای گل
منظومه ی چشمت مرا شمعِ هدایت
🌷مظلومه زهرا۴
با روضه هایت آمدم سامان بگیرم
می ریزم این قلبِ خرابم را به پایت
عجل وفاتی شد روا مادر ز بس که
کردی تو امشب استغاثه از خدایت!
🌷مظلومه زهرا۴
#ایام_فاطمیه
زهرا جان...
تو رفتی خاطرات در فراموشم نخواهد شد
میان شعله ها معجر فراموشم نخواهد شد
هرآنکس که تورا آزرد مرا آزرده خاطر کرد
حدیث نفس پیغمبر فراموشم نخواهد شد
میان هجمه ی دشمن که می شد گم صدای ما
صدای هق هق دختر فراموشم نخواهد شد
نگفتی راز سیلی را گرفتی روسه ماه از من
من این غم تا دم آخر فراموشم نخواهد شد
ز برق چشم من دشمن فراری بود از میدان
طناب و گردن حیدر فراموشم نخواهد شد
چه زجری میکشدی تو ازاین پهلو به آن پهلو
گل خون بر روی بستر فراموشم نخواهد شد
دگر بعد تو زهرا جان خضابی نه گلابی نه
که بوی دود و خاکستر فراموشم نخواهد شد
وزینب گفت مادرجان به وقت ظهر عاشورا
من و بوسیدن حنجر فراموشم نخواهد شد
ابوذر رئیس میرزایی
#فاطمیه 🥀
بیقرارِ هم... 💔
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم
در این دیار اگر خشکسالی آمده است
خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم
نگفتیام ز چه خون گریه میکند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتیام ز چه رو، رو گرفتهای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم
به دست خستۀ تو دست بستهام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم
شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکستهایم که آیینهدار هم باشیم
#محمدمهدی_سیار
#حضرت_زهرا_واحد
#حضرت_اباالفضل_واحد
به جز چادر تو / ندارم پناهی
نگام می کنی باز / با این روسیاهی
رسیدم دوباره / به شوقِ نگاهی
نگاهی کن دوباره
به این دلهای شیدا
الا ام ابیها - یا زهرا
خدا مهرت رو مادر
گذاشته توو دل ما
الا ام ابیها - یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا ۲
توو سینم یه عمره / حرم داری مادر
بازم مادری کن / برام جون حیدر
خوشم من تا وقتی / بهم میگی نوکر
خودت ما رو سوا کن
توی غوغای محشر
الا ای قدر و کوثر - یا زهرا
تموم زندگیمو
دارم از لطف مادر
الا ای قدر و کوثر - یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا ۲
سه ماهه که بازوت / ورم داره زهرا
سه ماهه که چشمات / همه ش تاره زهرا
سه ماهه که دستات / رو دیواره زهرا
حلالم کن که دستات
دیگه بالا نمیره
علی از دنیا سیره - می میرم
حلالم کن که زهرا
یه روز خوش ندیدی
پیش چشمام خمیدی - می میرم
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا ۲
چهل مردِ جنگی / تو رو می کشوندن
جونِ زینبت رو / به لب می رسوندن
در خونه رو با / چه حالی سوزوندن
جلو چشمام توو کوچه
زمین خوردی دوباره
دلم آروم نداره - عزیزم
جلو چشمام غلافش
میومد روی بازوت
میگیری دست به پهلوت - عزیزم
یا زهرا یا زهرا یا زهرا یا زهرا ۲
امیری اباالفضل / و نعم الامیری
علمدار خیمه / چه ماه منیری
مگه میشه دستِ / گداتو نگیری
من هر چی هم که باشم
تو اشکامو می بینی
یل ام البنینی - اباالفضل
همه می دونن اینو
پناه عالمینی
علمدار حسینی - اباالفضل
اباالفضل اباالفضل اباالفضل اباالفضل ۲
#احسان_نرگسی
به نام خدا
اَلسَّلام ای مهربان ، ای مادر عالَم سلام
ای به روی لاله ها زیباتر از شبنم سلام
اَلسَّلام ای سایبان آفتاب روز حشر
ای پناه راستین عالَم و آدم سلام
اَلسَّلام ای مادر آب ای شکوه بی بدیل
ای تبلور یافته در چشمه ی زمزم سلام
اَلسَّلام ای جان شیرین علیِّ مرتضی
وی تمامِ هستی پیغمبر اکرم سلام
چشمه ی جاری ز قلب کوهساران فاطمه
ای جهان از بودنت همچون جنان خُرَّم سلام
ای مطهّر بانوی بیت امیرالمؤمنین
ای گرامی دختر پیغمبر اعظم سلام
ای تجلّای وجودت فوق مهر و فوق ماه
ای مقامت برتر و بالاتر از مریم سلام
می درخشی برتر از خورشید در دامان وحی
ای نگینِ چشمگیر حضرت خاتم سلام
هم پیمبر هم علی هر دو گُواهی می کنند
علم تو مافوق هر عالِم ، تویی اَعْلَم ، سلام
بر بلندای مقامت خیره چشم آسمان
بر وجود نازنینت هم درود و هم سلام
ابر رحمت از نفس های تو می آید پدید
ای طراوت بخش مثل بارش نم نم سلام
همچو «یاسر» در دو عالَم با قدی افراخته
من گرفتم رشته مهر تو را محکم ، سلام
**
محمود تاری «یاسر»
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹زهرا امان ندارد!🔹
بیمارت ای علیجان، جز نیمهجان ندارد
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد
غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریخت
این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد...
خواهم که اشک غربت از چهرهات بگیرم
شرمندهام که دیگر دستم توان ندارد
بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت
من لب نمیگشایم، محسن زبان ندارد
هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا
قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد
شهری که در اماناند حتی یهود در آن
در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد!...
#غلامرضا_سازگار
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹غمگسار من🔹
ای باخبر ز درد و غم بیشمار من!
برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمیروی
حس میکنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسول!
تلخ است با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگی و، من،
گِریَم از اینکه طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیک
افتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن
اما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر
کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من
#سیدرضا_مؤید
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹چه کنم؟🔹
بیتو یافاطمه با محنت دنیا چه کنم؟
وای، با اینهمه غم، بیکس و تنها چه کنم...
بی تو دنیاست مرا، همچو کویری سوزان
دور، از سایهات ای شاخۀ طوبی چه کنم؟
آتش فتنه ز خاموشی تو روشن شد
در چنین مهلکه، ای بضعۀ طاها چه کنم؟
من به دریای غمت کشتی طوفانزدهام
پای بندم به تو و، غرق به دریا؛ چه کنم؟
ای که در رحلت احمد بگرفتی دستم
حال کز داغ تو افتادهام از پا، چه کنم؟
در دل شب، ز یتیمان تو پنهان گریم
گر صدایم شنود زینب کبری، چه کنم؟...
#حبیب_چایچیان
ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
«یَابنَ الشُّهُبِ الثاقِبَه» کی میتابی؟
«یَابنَ النَّبَإِ العَظیم» کی میآیی؟
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
جلوه هفت فلك از اثر فاطمه است
گوهر زهد و حيا تاج سر فاطمه است
هركجا بگذرى از ملك فنا تا ملكوت
سخن فاطمه است و خبر فاطمه است
سایه ی چادر او بر سر ما گسترده است
هرچه داريم ز فيض نظر فاطمه است
كوثر عشق على خير كثير است ببين
زمزم آئينه اى از چشم تر فاطمه است
كهنه پيراهنِ در شام زفاف او را بس
جامه ی بخشش و تقوى به بر فاطمه است
مسجد شهر مدينه به تماشا بنشست
كه جهان بسته به آه جگر فاطمه است
قامت چرخ فلك پيش بزرگيش خم است
گرچه از بار ستم ، خم كمر فاطمه است
گرچه درياى صبورى است ولى غصه و آه
مونس زندگى مختصر فاطمه است
خون پهلوش به ديوار و در خانه نوشت
مرگ در راه ولايت هنر فاطمه است
پيشمرگ على خانه نشين شد هرچند
پشت در محسن پرپر سپر فاطمه است
آنشب از طرز نگاهش دل مولا فهميد
لحظه ی سخت وداع و سفر فاطمه است
آتش درد نه تنها دل در را سوزاند
سينه ی اهل ولا شعله ور فاطمه است
گرچه از كوچه بر او خاطره خوبى نيست
كوچه كوچه دل ما رهگذر فاطمه است
#کمیل_کاشانی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#قصیده
علی که بی گل رویش، جهان قوام نداشت
بدون پرتو او، روشنی دوام نداشت
اگر به حرمت این خانهزاد کعبه نبود
سحاب رحمت حق، بارش مدام نداشت
سوادِ چشم علی را، اگر نمیبوسید
به راستی حَجَرُالاَسوَد استلام نداشت
قسم به عشق و محبّت، پس از رسول خدا
وجود هیچکس اینقدر فیض عام نداشت
علی، مقیم حرمخانۀ صبوری بود
که داشت منزلت و دَعوِی مقام نداشت
اگرچه دست کریمش پناه مردم بود
و هیچ روز نشد شب، که بار عام نداشت
چشیده بود علی، طعم تنگدستی را
که غیر نان و نمک سفرهاش طعام نداشت
اگرچه بود زره، بر تن علی بیپشت
اگرچه تیغۀ شمشیر او، نیام نداشت
به بردباری این بتشکن، مدینه گریست
که داشت قدرت و تصمیم انتقام نداشت
اگرچه باز نکردند لب به پاسخ او
علی، مضایقه از گفتن سلام نداشت
علی، عدالتِ مظلوم بود و تنها ماند
دریغ، امّت او شرم از آن امام نداشت
به باغ وحی جسارت نمود گلچینی
که از مروّت و مردی نشان و نام نداشت
شکست حرمت و گم شد قِداسَتِ حَرَمی
که قدر و قُرب کم از مسجدالحرام نداشت
شدند آتش و پروانه آشنا، روزی
که شمع سوخت ولی فرصت تمام نداشت
کسی وصیّت او را نخواند یا نشنید
که آفرین به بلندای آن پیام نداشت
::
تو آرزوی علی بودی ای گل یاسین!
دریغ و درد که این آرزو دوام نداشت
حضور فصل خزان را به چشم خود دیدی
که با تو فاصله بیش از سه چار گام نداشت
در آن فضای غمانگیز فضّه شاهد بود
که غنچه طاقت غوغا و ازدحام نداشت
چرا کنار تو، نشکفته پرپرش کردند
مگر شکوفۀ آن باغ احترام نداشت؟
«شفق» نشست به خون تا همیشه وقتی دید
«نماز نافله خواندی ولی قیام نداشت»
#محمد_جواد_غفورزاده
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
یاری ز که جوید؟ دل من یار ندارد
یک مِحرم و یک راز نگهدار ندارد
با دیدن سوز دل من در چمن و باغ
با داغِ دلِ لاله کسی کار ندارد
باید سر و کارش طرف چاه بیافتد
یوسف که در این شهر، خریدار ندارد
از گریۀ پنهان علی در دل شبها
پیداست که دل دارد و دلدار ندارد
در گلشن آتش زدۀ عصمت و ایثار
پرپر شدنِ غنچه که انکار ندارد
بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
گل، تاب فشار در و دیوار ندارد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگی ست در سرودن او
کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او
چه دختری، که پدر پشت بوسهها میدید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسهی کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیامی میچکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدهی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
غلامرضا شکوهی
#حضرت_زهرا_نوحه
از نهاد علی خیزد این زمزمه
کشته شد بی گناه همسرم فاطمه
فاطمه فاطمه
...
نخل گلزار وحی فضه را زد صدا
میوه اش با لگد شد ز شاخه جدا
....
یا محمد ز خاک سر بر آرُ ببین
پاره ی پیکرت گشته نقش زمین
....
جای یاری من یاورم را زدند
دست من بسته بود همسرم را زدند
.....
همسرم را در این آستانه زدند
باچه جرمی به او تازیانه زدند
......
تربتت به اشک شستشو میکنم
بی تو مرگ از خدا آرزو میکنم
.....
شمعم و بین جمع بی صدا مانده ام
تو چرا رفتی و من وچرا مانده ام
فاطمه فاطمه
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
با اینکه نا ندارد و قامتکمان شده
چون کوه، پشت حیدر کرّار مانده است
هرشب برای غربت و مظلومی علی
تا صبح گریه کرده و بیدار مانده است
از نحوهی قدمزدنش، حدس میزنم
چشمان ضربدیدهی او تار مانده است
کمتر شده تورّم پلکش ولی هنوز
بر پیکرش، جراحت بسیار مانده است
حتّی نفس که میکشد، آزار میکشد
بدجور بین آن در و دیوار، مانده است
از پارگی پیرهنش، چند رشته نخ
با رنگ سرخ بر نوک مسمار مانده است
زخمش عمیق مانده و خونریزی شدید
زینب برای بستن آن، زار مانده است
ای فضّه! لااقل تو جواب مرا بده
این جای پای کیست به دیوار مانده است؟
#علی_صالحی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
درون سینه ی شان کینه در تلاطم بود
عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود
کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم
برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود
مدینه آتش خود را به جان من انداخت
دلیل گریه ی من خنده های مردم بود
برای دیدن تاثیر ضربه اش آمد
کجا عیادت ضارب سر ترحم بود؟
محله ی خودمان هم محل به من نگذاشت
سلام کردم و هر بار بی علیکم بود
مراسم شبِ هفتِ زن جوانم آه
درست مثل همان خلوتی سوم بود
سه ماه آخرش از بس ضعیف و لاغر شد
عروس خانه ی من بین بسترش گم بود
اگر چه بغض بدی داشت در گلوی خودش
ولی به روی لبش پیش من تبسم بود
خودش نگفت به من از جراحت پهلوش
لباس تازه ی خونیش در تکلم بود
دلیل گریه ی شبهای آخر زهرا
حسین و چکمه ی شمر و چهل عدد سُم بود
#یامظلوم
.
#فاطمیه
به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان
بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان
مرا خشنود کن با آن تبسمهای شیرینت
غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان
تو ذکر خواب میگفتی برایم در عوض من هم
کنار تربتت بنشستهام بیدار مادرجان
از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت
نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان
پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش
تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان
تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی
بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان
به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم
ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان
برایت خانه داری میکنم برخیز و محسن را
به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان
نمیدانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم
خجالت میکشید از احمد مختار مادرجان
ترا میخواستم تا سیر بینم وقت جان دادن
نمیدادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان
از این غم تا ابد خون میچکد از دیده زینب
که گشته سینهات مجروح از مسمار مادرجان
#استاد_سازگار
.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
ولایت مداری
شب آمد وفضای جهان در سکوت شد
دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد
شمع وجود تو چقدر آب گشته است
لبخند درلبان تو نایات گشته است
با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم
تصویری از شکستگی ماه می کشم
با پهلوی شکسته نفس سخت می کشی
با این نفس زدن تو علی را که می کُشی
کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر
بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر
از دردهای جان ودلت با علی بگو
برخیز روی پای خودت یا علی بگو
دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است
درگوش من صدای غریب تو مانده است
در موج حادثات برایم سپر شدی
دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی
وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات
درحیرتم ز شور ولایت مداری ات
بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم
از گریه های بی رمقت گریه می کنم
درگوش من وداع تو زنگ خطر زده
عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده
دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو
ای همسفر بدون علی زین جهان مرو
بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم
خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم
بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن
تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن
#سید_هاشم_وفایی✍
.
امشب پرستوی علی از آشیان پر می کشد
داغ فراق فاطمه آخر علی را می کشد
روح و روانم – هم آشیانم
یا فاطمه یا فاطمه
—
اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
یاسم شده چون ارغوان وای از دلم وای از دلم
یاس کبودم – بود و نبودم
یا فاطمه یا فاطمه
—
مادر خوب و مهربون حرفهام و از نگام بخون
من التماست می کنم یک شب دیگه پیشم بمون
دل بی شکیبه – بابا غریبه
واویلتا وا ویلتا
—
دختر قهرمان من قدر داداشتو بدون
جون تو و جون حسین تا کربلا پیشش بمون
دل بی شکیبه – حسین غریبه
واویلتا وا ویلتا
«««:( یا فاطمة الزهرا ):»»»
••••••••••••••••••••••••••••••••••••
امشب ای بانوی خانه التماست میکنم
نازنینم عاشقانه التماست میکنم
با همین بغضی که دارم در گلو ، یافاطمه
با همین اشک شبانه التماست میکنم
طاقت هجران رویت را ندارم فاطمه
خسته ام از این زمانه التماست میکنم
چند گامی را قدم بردار بانو با حسن
با شکوهی مادرانه ، التماست میکنم
صحبتی کن با حسن شاید رها گردد از این
درد و کابوس شبانه ، التماست میکنم
خواهشی دارم ، بزن یکبار دیگر فاطمه
موی زینب را تو شانه التماست میکنم
یادم آمد از حسین و ظرف آب نیمه شب
باز هم با این بهانه التماست میکنم
التماست میکنم ای همسفر بی من مرو
بی تو سرد است آشیانه التماست میکنم
٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬٫٬
اسماعیل پورجهانی
(جهانی) قم
امشب دل تمامی عالم مکدراست
ارض وسما به ناله وهردیده ای است
شهرمدینه بوی جدایی دهد چرا
زیرا شب شهادت زهرای اطهر است
# فضل الهی