eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
717 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شب انتظار احمد به مبارکی سر آمد دل تشنگان منوّر جَلَواتِ کوثر آمد سر و جان فدای زهرا، همه خاکپای زهرا به در سرای زهرا ملکوت چاکر آمد بشری ز جنس حورا، ملکی به شکل زهرا به خدا توان و یارا به دل پیمبر آمد شده مکّه نور باران ز فروغ نور ایمان پی خدمتش شتابان، مه و مهر و اختر آمد به زمین ملک زد امشب علم خوشامد امشب برکات ایزد امشب به رسول اطهر آمد دگر آن عنید کافر به نبی نگوید ابتر خبر ظهور کوثر ز خدای اکبر آمد دل من بخوان ترانه به نوای عاشقانه که به مهدی زمانه شب و روز مادر آمد
دریایی و دل دادی یک روز، به دریایی این شد که پدید آمد، از عشق تو، دنیایی هم سرّ خدایی تو، هم باغ حیایی تو هم نور دل ساقی، هم مادر سقایی شیدای شکوه تو، تنها دل حیدر نیست عالم همه مجنونند، وقتی که تو لیلایی از نور تو یا کوثر! تا کور شود ابتر، دارد دل پیغمبر، چه ام ابیهایی! مرضیه و راضیه، ریحانه و حانیه منصوره و مستوره، گلخانه‌ی أسمائی معصومه‌ای و عصمت از نام تو می‌جوشد هم کوثر و تسنیمی، هم سدره و طوبایی باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت حالا که زمین دارد، انسیه‌ی حَورایی آن روز چرا محشر نامش نشود؟ آخر آن روز تو می‌آیی، ای جلوه‌ی زیبایی! هم دختر طاهایی، هم همسر مولایی قدر تو ولی این نیست، اینست که زهرایی گفتند که پنهانی، اما به خدا دیدم هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر! «ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی»
امشب دل من که جز جنون یادش نیست: صیدی است که غیر عشق صیادش نیست الحق که به یُمن مقدمت بی بی جان: دلشاد تر از علی و اولادش نیست ...... غیر از تو کسی بضعه ی پیغمبر نیست هم رتبه و هم شان تو جز حیدر نیست تو آمدی و زنی حسوده امشب: فهمید که نسل عاشقی ابتر نیست!
تا خیره بر آن ماهِ دل آرا میشد خورشید، میان خانه پیدا میشد هربار نبی فاطمه را می بوسید در عرش، گل یاس شکوفا میشد!
🔹چراغ گل🔹 تو کیستی که ز دستت بهار می‌ریزد بهار در قدمت برگ و بار می‌ریزد ز چشم گرم تو خورشید، نور می‌گیرد چو مِهرِ روی تو بر شام تار می‌ریزد به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین نسیم عشق، گل انتظار می‌ریزد چو عطر آمدنت را به سینه می‌کارند، ز روی آینۀ دل، غبار می‌ریزد به باغ، حضرت گل دست و روی می‌شوید چو طرح یاد تو در جویبار می‌ریزد نگاه عاطفه از بس به انتظار نشست ز دست هر مژه‌اش آبشار می‌ریزد چراغ گل به شبستان باغ می‌تابد چو اشک شوق تو، بر لاله‌زار می‌ریزد تو سر رسیدی و از شوق، گیسوان درخت به روی آینۀ چشمه‌سار می‌ریزد شمیم نام تو وقتی سفر کند با باد گلاب از نفس روزگار می‌ریزد
از بس که نبودی، لقب شاه زیاد است چندی‌ست که بر آینه‌ها آه زیاد است یک راه فقط نیست مگر جاده‌ی موعود؟ گفتند به ما بی‌تو ولی راه زیاد است حرف است فقط... هیچکسی جمعه برایت هم‌آه نشد، گرچه که همراه زیاد است می‌ترسم ازآن‌روز که گویند که این‌کیست! اطراف شما آدم خودخواه زیاد است برگرد و به این شب‌زدگان، ماه نشان دِه در دور و بَرم عالِم گمراه زیاد است هرچند که یوسف‌تری از یوسف کنعان افسوس که در کشور ما چاه زیاد است...!
شکوفایی عشق آمد نسیم عشق از باغ دلبری میلاد فاطمه ، دیدار رهبری رونق گرفته جان از عطر روی یار احیا شده به دل آئین حیدری میلاد فاطمه میلاد مادر است دارد یقین به ما احساس مادری با مهر فاطمه هستیم سر بلند تابیده سوی ما خورشید سروری همچون قلندران دادیم دل به او قدسی مکان شدیم از این قلندری وقتی که چشم او وا شد به روی ما ناگه ز عرش حق بگشوده شد دری درهای آسمان وا شد به روی ما در سایه سار او داریم برتری کوثر شکفته شد در باغ مصطفی باید که خنده زد جای سخنوری از یُمن فاطمه پیچیده در فضا عطر محمدی ، عطر صنوبری هم روز زن بود ، هم روز مادر است عالم منور است از لطف داوری «یاسر» ازو گرفت آداب عشق را هر کس به بزم دل گردیده منبری ** محمود تاری «یاسر» ٢٢ دی ١۴٠١
به نام نور، به نام مطهّر زهرا برای عرض ارادت به ساحت دریا نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا خدا مرا بنویسد به پای نام شما اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی خدا به امر خودش خواست مادرم باشی شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد: پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد قیام کرد زمین، نور منجلی آمد دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد خدا نوشت: بگویید مهربان بانو خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو قیامت است تمنّای این و آن، بانو همیشه منبع الطاف بیکران! بانو! اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم عطای دست تو تفسیر کرده انسان را بخاطر تو خدا وعده داده باران را دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را به باد داده دگر دودمان شیطان را دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن کمی ملائکه را با خودت برابر کن برای نافله، سجاده را معطر کن خدا برای پیمبر نوشت: باور کن، نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است تمام قافله را وقف مرتضی کردی همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی و در جوار خدا، جار را دعا کردی چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده خدا وجود تو را منجی بشر کرده علی کنار شما خستگی بِدَر کرده غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟ برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است
مَنصوره‌ای که سِرِّ نهان‌خانه‌ی خُداست مَستوره کعبه‌ای‌ست که هم‌سنگ مُرتضاست فرمایش امام به دور از مُبالغه‌ ست این زن برای آل علی حُجّتِ خُداست نَفْسِ نَفيسِ حضرت خاتم که حیدر است او روحِ در میان دو پَهـلـوی مُصطفاست نـامیـده‌اند فاطمه او را؛ چرا که خَلق درمانده‌اند از این‌که بُزرگیش تا کجاست؟ تا انتهای عُمرِ جهان حرف ما یکی‌ست او سَـرور زنـان عَـوالِـم از ابـتداست نُـه سال با پیمبر و نُـه سال با علی او فرصتش کم است ولیکن گرانبهاست «صِدّیقه‌ی مُطهّره ؛ حَوراءِ اِنسـیه» جُز فاطمه مگو به‌زنی‌؛چون‌که نارواست پا پس نمی‌کشد پی حفظ امام خویش با خطّ مَشیِ فاطمه آنکس که‌آشناست ناخواسته رضایِ خدا روزی‌اش شده‌ست هرکس‌که‌شخص‌فاطمه‌از دست او رضاست این ریشه‌های چادر او ؛ رمز اتّصال یا رشته‌ی نجات بشر در صف جَزاست؟ روزی که رو به عرصه‌ی مَحشر می‌آورد پُشت سرش سپاهِ عظیمِ فرشته‌هاست اطراف ماست گرچه بلاهای بیـشمـار از فاطمه بُریده‌ شدن بدترین بلاست جُز فاطمه؛ مباد به کس اقتدا کنیم او الـگـوی امام زمان من و شماست «یافـاطرُ بِفـاطمه عَجّل لَنا ظُهور» آری دعا برای فرج بهترین دعاست
میلاد کوثر مبارک شام میلاد گل یاس نبی است این شب میلاد، فرخنده شبی است آن «شب قدر مبارک»۱ امشب است شأن و تفسیر «تبارک»۲ امشب است ماه در رقص آمده در آسمان هر ستاره سوی تو چشمک زنان آسمان غرق تماشایت شده محو رخسار تو بابایت شده روز میلادت مبارک، فاطمه تا ابد یادت مبارک، فاطمه روز میلاد گل پیغمبر است روز تو عشق است، روز مادر است * وحی آمد سوی خیرالانبیا کای ابوالقاسم، محمد، مصطفی «یا نبی ما بر تو کوثر داده ایم ما به تو زهرای اطهر داده ایم پس تو بر پا کن نماز عشق را روی شکر خود به سوی ما نما می سزد اشتر به قربان آوری تا به جا خود، حق رحمان آوری او که خواند ابتر تو را، خود ابتر است نسل تو از دامن این دختر است»۳ نسل فرزندان پاک فاطمه چهره های تابناک فاطمه نسلی از دامان زهرای بتول می شود احیاگر نام رسول * فاطمه؛ تفسیر «ذا القربی»۴ تویی «هل اتی»۵ و شاخه ی «طوبی»۶ تویی «آیه ی تطهیر»۷، نازل از تو شد «سوره ی انسان»۸، کامل از تو شد «آیه ی ایثار»۹، تو، «اعطا»۱۰ تویی ریسمان «عروه الوثقی» ۱۱ تویی مایه ی تحکیمی و«حبل المتین»۱۲ فانی فی اللهی و «حق الیقین»۱۳ آیه ی ایزد نمایی فاطمه معنی روح دعایی فاطمه محوری در جمع اصحاب «کسا»۱۴ ای عمود خیمه ی «آل عبا»۱۵ فاطمه ای بهترین بانوی عشق برترین اسطوره و الگوی عشق عاشقان در پیش تو زانو زده زیر چتر عشق تو گرد آمده مکتب مهر تو عاشق پرور است عاشقی در مکتب تو، دیگر است عاشق این مدرسه جان می دهد جان به پای عشق و ایمان می دهد منشأ عشق تو عشق داور است عاشق تو حضرت پیغمبر است بوسه ی پیغمبر و دستان تو اشک های حیدر و دستان تو دست هایی کز فشار آسیاب پینه بسته پیش چشم بو تراب دست های حیدر و بازوی تو اشک های حیدر و پهلوی تو * کی شود مهدی بیاید از سفر جانب قبر تو بنماید نظر قبر پنهان تو را پیدا کند شادمان هر عاشق شیدا کند * آن «شب قدر مبارک در دخان»۱۶ بی گمان از فاطمه بگرفته جان قدر را در فاطمه کن جستجو «لیله القدر است و ما ادریک او»۱۷ محمدعلی یوسفی ۱- دخان ۳ ۲- مؤمنون ۱۴ ۳- کوثر ۴- اسراء ۲۶ ۵- انسان ۹-۸ ۶- رعد ۲۹ ۷- احزاب ۳۳ ۸- انسان ۹-۸ ۹- حشر ۹ ۱۰- ضحی ۱۵ ۱۱- لقمان ۲۳ ۱۲- آل عمران ۱۰۳ ۱۳- الحاقه ۵۱ ۱۴ و ۱۵- حدیث شریف کسا ۱۶- دخان ۳ ۱۷- قدر ۲
. امشب دل من که جز جنون یادش نیست: صیدی است که غیر عشق صیادش نیست الحق که به یُمن مقدمت بی بی جان: دلشاد تر از علی و اولادش نیست **** غیر از تو کسی بضعه ی پیغمبر نیست هم رتبه و هم شان تو جز حیدر نیست تو آمدی و زنی حسوده امشب: فهمید که نسل عاشقی ابتر نیست!
به نام خدا چرا رهبر اندیشمند امام خامنه ای در یک بیت صائب مفهوم و محتوا را نادرست تلقی کردند. نسازد لَن تَرانی چون کلیم از طور نومیدم نمک پروده ی عشقم زبان ناز می دانم صائب تبریزی شرح بیت ، ١ - حضرت موسی با شنیدن لَن تَرانی هرگز نا امید نشد ، زیرا نا امید از لطف و رحمت حضرت حق ( جَلَ جَلالُه ) گناهی بزرگ و نا بخشودنی است که آن را همپایه ی کفر دانسته اند . ٢ - با تصریح قرآن کریم ، اَللهُ نُورُ السموات وَ الاَرض ، آنجا که پیامبری چون موسی (ع) که انوار الهی را در همه آفاق می بیند ، شاعر در ذهن خود این مقام را نادیده گرفته است و از زبان حضرت موسی که خطایی است بزرگ درخواست دیدار طلعت مادی و شیءای پروردگار را بیان کرده و معرفت الهی را در وجود حضرت موسی نادیده گرفته است . باید دانست پیامبر خدا در این حد درک و معرفت دارد و بر خدا جسمیت متصور نیست و قطعا" به اسما و صفات خداوند واقف است ، زیرا داشتن این سطح از معرفت آن هم بر پیامبری از نوع اولوالعزم از ملزومات نبوت است . ٣ - اگر حضرت موسی نمک پرورده ی عشق پروردگار است چرا از متن معرفتی حضرت حق دور است ، در حالی که در عشق های زمینی و نفسانی ، عاشقان چنین نیستند . به این بیت توجه کنید که شاعر از زبان عاشق بیچاره آورده است ، روزی مجنون را دیدند که با انگشت سبابه روی خاک نام لیلی را نقش می کند ، او را گفتند چه می کنی گفت : چون میسر نیست بر من کام او عشق بازی می کنم با نام او چگونه است که عاشق وامانده ای چون مجنون می داند باید با نام معشوقه اش لیلی عشق بازی کند ، اما پیامبر بزرگی چون موسی نداند چگونه با خدای خویش سخن بگوید . نمک پروده ی عشقم زبان ناز می دانم دو سؤال : اول ، آیا خداوند ناز کرده و موسی زبان ناز می داند ، دوم ، آیا موسی می داند چگونه ناز کند که خداوند نیازش را بر طرف کند.. اگر مورد اول را در نظر بگیریم ، ذات پروردگار از این صفت مبراست ، اگر مورد دوم مراد است ، که خداوند ناز کسی را نمی خرد ، بلکه در موضع بندگی ، عبادت بنده را برای تقرب به خویش گوشزد کرده است و فرموده : اُدعونی اَستَجب لَکُم ، بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . و باز هم ، از باب معرفت الله که اوج آن در انبیاء الهی و ائمه هدی علیهم السلام متجلی است ، شاعر می بایست مقام عصمت را به این الفاظ آلوده نسازد و از زبان معصومین چنین کلام نسنجیده ای بیان نشود ، که این سَبُک سخنی در زبان و بیان انبیاء نگنجد . با توجه به شرح مختصر پیرامون بیت صائب تبریزی که رهبر فرهیخته به لحاظ معنا و محتوا آن را فاقد وجاهت اعتقادی و دینی دانسته اند ، سخنی بجا و درست بوده است . - محمود تاری