نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
شبانه به همراه اهل و عیال
به انجام اعمالِ حجّ وصال
به اشک و به سوز و نوا می رود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود...
رخش همچنان مِهر و مَهپاره است
علی اصغرش بین گهواره است
به همراه او تا مِنا میرود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
رود سوی وعده گهش با خدا
سرش میرود بر روی نیزه ها
به اِحیای امرِ خدا میرود
گمانم سوی کربلا می رود
مدینه امامت کجا میرود
گمانم سوی کربلا میرود
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي
در اوج غربت؛ با سوز سینه
قافله عشق؛ رفت از مدینه
نیمه شب رفت از شهر پیغمبر
آنکه در گودال میشود بی سر
آه و واویلا آه و واویلا...
امشب دلم شد غوغای محشر
آه از وداع حسین و مادر
مرثیه خواند با دو چشم تر
الوداع مادر الوداع مادر
آه و واویلا آه و واویلا...
چه سرنوشتی در انتظار است
راهی به عزم دیدارِ یار است
با لبِ تشنه میدهد او جان
غرق خاک و خون بی سر و عریان
آه و واویلا آه و واویلا...
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي
حسین رود از شهر پیمبر
به عزم دیدار حیّ داور؛ با دیده ی تر
آه؛ رود به ناله؛ با یک سه ساله؛ به کرببلا
آه؛ آه و واویلا...
آخر چرا رفته در دل شب
با اهل بیت و رباب و زینب، در آن دل شب
با عباس و اکبر؛ قاسم و جعفر؛ رود نینوا
آه؛ آه و واویلا...
کرده وداع با یاس شهیده
زهرای دلخونِ قد خمیده؛ آن نور دیده
آه؛ مادر غمخوار؛ خدا نگهدار؛ تا به عاشورا
آه؛ آه و واویلا...
#خروج_قافله_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
.
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
در سینه غمی غریب و جانکاه افتاد
غلطید ستاره بر رخ ماه افتاد
آماده شوید گریه کن های حسین
ارباب به سمت کربلا راه افتاد
#عبدالزهرا✍
.
.
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
گفته بودم، که به هر جا بروی می آیم
گر چه آواره به صحرا بشوی می آیم
گفته بودم، به سفر یا به حضر یار توام
در غم و درد و بلا، مونس و غمخوار توام
زینب آن نیست که تنها بگذارد بروی
ترسم ای یوسفِ من، طعمه گرگان بشوی
مادرم پیرهنی بافته بر قامت تو
بر تنت کن، که عدو نشکند این حرمت تو
آری امنیتِ مظلوم دگر رفته ز دست
کار خونبار شده، پیکر و سر رفته ز دست
دانم ای سرورِ من، وقت قیام است حسین
نوبت ریختنِ خونِ امام است حسین
کاش یک مو ز سرت کم نشود، سرورِ من
کاش جای تنِ تو نیزه خورد پیکر من
خواب دیدی که ترا خوانده شهادت، آری
و مرا خوانده خدا بهرِ اسارت، آری
تو که اَسرارِ دلِ خواهر خود میدانی
مو پریشان شدنِ من به غمت اَرزانی
وقت آن است که بار و بُنه را بربندیم
چندتا معجرِ محکم، همه بر سر بندیم
وقتِ آن است که بر امر تو معطوف شویم
شاهدِ کعب نی و روضه ی مکشوف شویم
دانم آخر ز غمت خونِ جگر میریزم
دست و پا میزنی و خاک به سر میریزم
وقت آن است که در نیمه شب اقدام کنی
با همه اهل حرم یاریِ اسلام کنی
باید از شهر مدینه بروی سوی قتال
یا ز محراب و ز مسجد بروی تا گودال
مقتلِ سرخِ تو پیداست، بیا تا برویم
"کربلا منتظر ماست بیا تا برویم"
من در این نهضتِ خون، بر تو کمک خواهم داد
زیر خنجر بروی، تن به کتک خواهم داد
چون روَد رَاسِ تو بر نیزه، قسم بر حسنم
سرِ خود را به لبِ چوبه ی محمل بزنم
زیر چکمه نروی، دین خدا میمیرد
به اسیری نروم، کرب و بلا میمیرد
همه اصحاب و بنی هاشم اگر کشته شوند
کشته ها روی هم ای یار اگر پشته شوند
ذره ای بعدِ تو از پای نخواهیم نشست
تا نفَس داریم بر جای نخواهیم نشست
#محمود_ژولیده ✍
.
#حرکت_کاروان_امام_حسین
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و ا کبر بپرس
اگر میرود شب، چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محمل نشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـد عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بـود آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت می شود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
استاد حاج غلامرضا سازگار
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
زینب ، آنکه زمانه تحقیرش شد
مریم شاگرد درس تفسیرش شد
امروز مهار ناقه اش دست حسین
شش ماه نشد شمر عنان گیرش شد
#علی_سلطانی
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
دل از مدینه بریده ، خدانگهدارت
ز سینه آه کشیده ، خدا نگهدارت
برو که مادر تو بهر دیدنت آید
به قتلگاه خمیده ، خدا نگهدارت
#علی_سلطانی
#خروج_از_مدینه
یادعهد عالم قالوا بلا دارد حسین
از مدینه رو بسوی کربلا دارد حسین
بی وفا دید آشنایان دیار خویش را
شوق جمعی آشنای با وفا دارد حسین
کاروانی بار بست ازمرد و زن پیروجوان
هر چه اهل بیت وخویش واقربا دارد حسین
اختیار غربت و ترک دیار و دار خویش
الله الله داغ زین ماجرا دارد حسین
در دل شب خائفاً طیّ مراحل می کند
صحبت صیاد و از مرغ قطا دارد حسین
خوف صیّادان و ظلمات شب و بیراهه راه
رهنما از شوق و تقدیر و قضا دارد حسین
مأمن عالم یکی مأمن بخود جوید ولی
در همه عالم یکی مأمن کجا دارد حسین
بسکه جوشد از زمین و آسمان بارد بلا
هر قدم دریای پر موج از بلا دارد حسین
غرق طوفان حوادث کی شود فُلک نجات
بر چنین کشتی خدایی ناخدا دارد حسین
دوستان با دشمنان هم عهد و با وی در کمین
باز با هر دو سر صلح وصفا دارد حسین
آن شهنشاهی که عالم در ید فرمان اوست
کار و سر با مشتی اعراب گدا دارد حسین
مبتدائی بردو هجرت در دل شب از وطن
بس خبرها در پی این مبتدا دراد حسین
تشنگان خون خود را تشنگان بیند بر آب
آبشان آماده از بهر سقا دارد حسین
بسته احرامی به سوی بیت حق اما بحق
روی دل با کعبۀ مقصود ها دارد حسین
ای خلیل الله چه نازی برمقام کعبه ات
کربلائی کعبۀ اهل ولا دارد حسین
کعبه ای از سنگ و آب وگل بنا داری ولی
در دل صد پاره بشکسته خدا دارد حسین
هفت سعی اندر صفا داری ولی از رزمگه
تا خیم هفتادویک سعی و صفا دارد حسین
نازم آن ذبح عظیمی که بخود هفتاد ویک
بی بدل رشک ذبیح الله فدا دارد حسین
زمزمی داری که هر چه هست غیر از چشمه نیست
چشمه هایی از سرشگ چشمها دارد حسین
هر کسی اندر زمانه یادگاری از کسیست
یادگاری از تمام انبیا دارد حسین
زآدم و نوح و خلیل الله وموسی و مسیح
تا محمد آیتی در خود نما دارد حسین
بهر اثبات حسین است از من ومن ازحسین
در برش جانی چو شبه مصطفی دارد حسین
مصطفی را گر براقی در شب معراج بود
بر عروجش رفرف از نوک جدا دارد حسین
آدم از جنت برون از ترک اولاد شد اگر
دوری از فردوس و یثرب بی خطا دارد حسین
نوح اگر طوفان آب انگیخت از عصیان قوم
در جهان طوفانی از خون دائماً دارد حسین
آتش نمرود اگر گلشن بر ابراهیم شد
بر خیام آتشین زین العبا دارد حسین
پیش فرعون ار کلیم الله عصا را تکیه داد
بر سنانش تکیه بر جای عصا دارد حسین
زنده دارد قتل یحیا را به قتل خویشتن
سر بریده جلوه در دشت طلا دارد حسین
گر علی انگشتری بخشید و آمد انَّما
در سر انگشتری انگشت عطا دارد حسین
گر شهیدان را کفن باید لباس خویشتن
از چه رو یا رب کفن از بوریا دارد حسین
با عروس قتل هم آغوش و دست از خون خضاب
حجله ای از قتلگه بر کدخدا دارد حسین
در فضای اوج همت عالمی در زیر پر
پر زند بی پرچو عباسی هما دارد حسین
غم مخور ذهنی که ذهنت گشته با غم غوطه ور
در خورش بهر صفا نور وجلا دارد حسین
#ذهنی_زاده