eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
720 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلامُ علیٰ شمس رخشان عشق سلامَ  علی    ماه    تابان  عشق امام رئوفی و  شمس الشموس حریمت بودخود  گلستان عشق رضا  قبله   هفتم  ای شاه  دین سلامُ علی  ای   خراسان  عشق بهشتِ  زمین  مرقد پاک توست سلامُ علی   باب احسان   عشق پناه   غریبان  رضا   جان   مدد سلامُ علی  جان  و جانان عشق تویی پادشه بارگاهت به طوس امام هُمامی   و  سلطان   عشق براتم    بده    جان   زهرا  رضا بیابم   نشینم   به  ایوان  عشق قرار     دل    (بیقرارم)    تویی سلامُ علی شمس رخشان عشق بیقرار  اصفهانی
بده بر محبان کاظم بشارت که خیر تمام است در این ولادت سلام خداوند بر نجمه خاتون بر آن بانوی طاهر و با فضیلت رسیده امامی که با نوکری اش شدم صاحب عزت و با اصالت علی بن موسی الرضا المرتضی را چنان دوست دارم، ندارد نهایت کم از بچه آهوی وحشی صحراست کسی که نفهمیده اوصاف حضرت عذاب است پایان هر روسیاهی که بر ساحتش کرده باشد اهانت اهانت کننده بر او در سقوط است کم از عنکبوت است و از قوم لوط است گدایم گدای علی بن موسی وجودم فدای علی بن موسی نگین چیست در این جهان و قیامت؟ به سینه ولای علی بن موسی هوای مرا از همان کودکی داشت فدای وفای علی بن موسی شده سالیانی است چون والدینم دلم مبتلای علی بن موسی در ایران به لطف خدا سربلندیم به زیر لوای علی بن موسی فقط از عنایات معصومه بوده شدم خاک پای علی بن موسی هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم از اولاد باب الحوائج گرفتیم صلاة دل بنده، پابوس باشد به صحن امامی که در طوس باشد همان کس که گرمای عشقش به سینه همیشه عیان است و محسوس باشد جهان از قدومش پر از نور گشته جهان بی وجودش چو کابوس باشد در این روزگاری که تاریک و سرد است حریمش چنان نور فانوس باشد هر آنجا که باشد به یاد امام است دلی که به میخانه مأنوس باشد به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد به قول و قرارش عمل می کند او مرا وقت مرگم بغل می کند او الهی که حبش به قلبم بماند به من طعم دیدار خود را چشاند دلم چون کبوتر به صحنش نشسته الهی دلم را ز صحنش نراند نشد قسمتم کربلا چند سال است ولی او بخواهد اگر، می تواند نمی دانم اصلا که امسال آقا به ماه محرم مرا می رساند؟ الهی بخواند خودش روضه ها را مرا مثل ابن شبیبش بداند الهی به آهی به غم های شاهی دلم را دوباره به مقتل کشاند بخواند از ارباب و آتش بگیرم برای لب خشک جدش بمیرم
ولادت ولی نعمت ما مشهدیها حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام شب عید است و دلم شوقِ زیارت دارد در حریمِ تو گدا عرض ارادت دارد یا مُعینُ الضُّعَفا منم گدای کوی تو دست خالی آمدم شرمنده ام ز روی تو امشب از سوی خدا آمده ای بهرِ نجات هم خودم هم پِدر و مادرِ من شوند فدات هرچی که گره به کارِ من باشه وا می کنی همیشه براتِ کربلا مو امضا می کنی تو نزار جایی برم به غیرِ خونه یِ شما تو جواب میدی به سائِلات آقا امام رضا تو خودت گفتی اگه یک دفعه زائرم بشی من سه جا میام که آسوده ز خاطرم بشی من که عمری بر درِ کوی تو سائل شده ام همیشه بر کرم و لطف تو نائل شده ام کاش می دید،که یوسفی،درشبِ میلادشما شده امضا فرجِ منتقمِ خون خدا
دوبیتی های ولادت امام رضا (ع) بر حضرتِ آقایِ خراسان صلوات بر ضامنِ آهویِ بیابان صلوات ایام ولادت رضا تو بِفرست بر روشنیِ کشورِ ایران صلوات ________________________ عید آمد و باز هم دلم غم دارد گویی که دلم دو چیز را کم دارد اول فرجِ حضرت مهدی ، دوم سربازیِ آن غریبِ عالم دارد ________________________ در روزِ ولادتِ مُعینَ الضُعَفا در کلِ جهان جشن به پا شُکرِ خدا هم مستمع و خادم و شاعر ، مداح تبریک بگوییم به علی موسی الرضا ________________________ در کوی رضا هر آنچه خواهم بدهند با عشقِ رضا برگِ براتم بدهند چون زائرِ درگاه و حریمش گشتم پیوسته به لبها صلواتم بدهند ________________________ بر رویِ رضا امامِ هشتم صلوات بر کویِ رضا مشهد و بر قم صلوات بر در گه مولایِ ولی نعمتمان بر شافعِ دلربایِ مردم صلوات
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظه‌ای روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسنم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم
حج فقراست پس به حج می آیند اینجا سرطانی و فلج می آیند عمریست گدا و شاه عالم دارند به محضر ثامن الحجج می آیند
سلام ای ناز آهوها و پرواز کبوتر ها سلام ای رازِ پنهان پشت زینت ها و زیورها سلام ای از ازل در دشتهای تا ابد جاری سلام ای برکتِ فیّاضِ زمزم ها و کوثر ها سلام ای روشنای سادگی اعجازِ چشمانت زلالِ جلوه ی آیینه از نسل پیمبر ها! بگو این پرده ها خورشید را پنهان نخواهد کرد نه این درگاه و این دربار و این دربان و این درها امام اهلِ تقوا دیدمت در دفترِ دعبل نه سلطانی که می گویند مداحانِ منبرها امام مهربانی ها که بارانِ نمازش را تفاوت نیست صحرای مسلمان ها و کافرها علی وارم بنوشان جرعه از جام سفالینت که جامِ زر ندارد نسبتی با ما ابوذر ها
من که با گرد و غبارت هم برابر نیستم از همه کمتر منم، از هیچ کس سَر نیستم زائرانت جای خود...، حتی به کفترهای تو_ غبطه خواهم خورد، حالا که کبوتر نیستم من اگر یک لحظه هم جز خانه‌ات جایی روم مادرم شیرش حرامم باد...، نوکر نیستم من برای استلام کعبه‌ات در نوبتم یک نگاهی به تَهِ صف کن، من آخر نیستم قایق بی بادبانم رویِ موجِ زائران هیچ جایی بهتر از اینجا شناور نیستم از ضریح تو گلابِ ناب می‌جوشد فقط تا که عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم میهمانت هستم آقا جان، "بفرمایی" بگو تا ببینی "داخلم"، دیگر دَمِ در نیستم تا که دیدم یک فلج بر روی پایش ایستاد غبطه خوردم که چرا من مبتلاتر نیستم هر کسی که دید وضعم را به حالم گریه کرد فکر می‌کردم که دیگر گریه‌آور نیستم پنجره فولادی‌ام کن که شفا لازم شدم من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم
خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد مگر خورشید در چاک گریبان تو می چرخد؟ خراسان مُهر دریا می شود با گام های تو به دست ابرها تسبیح باران تو می چرخد اگر شوق وصالت نیست در آیینه ها، درها چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می چرخد طواف عاشقان هم بر مدار چشم های توست سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می چرخد به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه های نور در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می چرخد بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می چرخد در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر! شروع تازه ای در بیت پایان تو می چرخد
عمریست در مدار عنایات ایزدند آنان که در حریم تو در رفت و آمدند شمس الشموس هستی و اینجا ملائکه خدمت گزار عالم آل محمدند
روزی که خدای حی و سرمد از روح خودش  دمید مارا بر دامن  دل به دست قدرت  بنهاد محبت رضا را آن را که بود به سر خیال فردوس برین و باغ رضوان یا آنکه وراست شوق و ذوق خلوتکده حریم جانان گو از سر صدق رو  گذارد بر درگه خسرو خراسان نومید نکرده ز آستانش بالله زکرم شه و گدارا شاهی که شهنشهان عالم سایند جبین بر آستانش ماهی که چراغ عالم افروز قندیل بود در آسمانش راهی که تمام شاهره ها وصلند به راه جاودانش  با غمزه چشم مرتضایی تسخیر نموده ماسوا را جبریل و ملائک مقرب جاروب کش حریم پاکش صد حاتم طی گدای کویش صد یوسف مصریش هلاکش دلباخته جمالش عیسی موسی و خلیل سینه چاکش بخشیده یقین به حضرت خضر یک جرعه زچشمه بقارا ای معنی رافت الهی وی مظهر لطف کبریایی سرمنشا جود و بخشش حق سرمطلع شعر ارتضایی راضی به رضای ذات یکتا معروف به حضرت رضایی جانها به فدای تو که هستی مرآت کرم نما خدارا ای بارگهت مطاف دل ها وی قبله اهل عشق و عرفان در روضه پرمنور تو محسوس صفای خلد رضوان نی نی غلط اوفتاد شاها فردوس کجا و صحن سلطان الحق که غبار آستانت بخشیده به عدن حق صفارا ای پرتو نور حی دادار وی بارقه امید داور امیدتمام ناامیدان آرامش قلب های مضطر آفاق به زیر منت تو ذرات به عشق تو مخمّر  در حضرت تو عیان توان دید آیات جلال کبریا را ای غایت رحمت الهی رحمی بنما که مستجیرم دستی زکرم رسان خدارا مسکین و فتاده و فقیرم سرخم نکنم به پیش هرکس بالله که تویی فقط امیرم دیریست  غلام خانه زادم سلطان سریر ارتضا را عمریست نهاده از عجز سر  بر درت ای همه نیازم گوید  اگر از درت برانی آخر چکنم چه چاره سازم تاسایه نشین کویت هستم بر جمله شهان همی بنازم ای آنکه ز درگهت نکردی مایوس غریب و آشنا را
مرا چشمیست خون افشان ،زِ نام ضامن آهو به زیر آن طلا ایوان ، دمادم ذکر من، هو هو جمالات و کمالات حرم از دور، هم پیداست به پای حضرت سلطان،نشینم من ،به دو زانو چنان حیرانم و مستم ،زِ صوت خوب نقاره که انفاست بود درمان،به درد من شود دارو اگر چه خادمت روی مرا نگرفت، اما من به عشقم میزنم صحن تو را ،با موی خود جارو به سقاخانه و یک جرعه ای از آبِ جان افزا فدای آن لبِ تشنه ،فدای نازنین ابرو رضا جان (ع) خاک بر چشمم ،که نام جَدّ تو بردم که من را این چنین چشم است و ،آن را آنچنان ابرو چنان بر خیمه ها آتش ، زبانه میکشید ای وای شکسته باز هم بازو ،گسسته باز هم پهلو سه ساله میدوید ،عمه به دنبالش در آن صحرا گمانم شعلهٔ آتش ، گرفته مَعجر و گیسو زبانم الکن است اینجا ،امام مهربانی ها مرا چشمی است خون افشان، از آن چشم و از آن ابرو