ولادت ولی نعمت ما مشهدیها
حضرت علی بن موسی الرضا
علیه السلام
شب عید است و دلم شوقِ زیارت دارد
در حریمِ تو گدا عرض ارادت دارد
یا مُعینُ الضُّعَفا منم گدای کوی تو
دست خالی آمدم شرمنده ام ز روی تو
امشب از سوی خدا آمده ای بهرِ نجات
هم خودم هم پِدر و مادرِ من شوند فدات
هرچی که گره به کارِ من باشه وا می کنی
همیشه براتِ کربلا مو امضا می کنی
تو نزار جایی برم به غیرِ خونه یِ شما
تو جواب میدی به سائِلات آقا امام رضا
تو خودت گفتی اگه یک دفعه زائرم بشی
من سه جا میام که آسوده ز خاطرم بشی
من که عمری بر درِ کوی تو سائل شده ام
همیشه بر کرم و لطف تو نائل شده ام
کاش می دید،که یوسفی،درشبِ میلادشما
شده امضا فرجِ منتقمِ خون خدا
#محمود_یوسفی_مشهد
دوبیتی های ولادت امام رضا (ع)
بر حضرتِ آقایِ خراسان صلوات
بر ضامنِ آهویِ بیابان صلوات
ایام ولادت رضا تو بِفرست
بر روشنیِ کشورِ ایران صلوات
________________________
عید آمد و باز هم دلم غم دارد
گویی که دلم دو چیز را کم دارد
اول فرجِ حضرت مهدی ، دوم
سربازیِ آن غریبِ عالم دارد
________________________
در روزِ ولادتِ مُعینَ الضُعَفا
در کلِ جهان جشن به پا شُکرِ خدا
هم مستمع و خادم و شاعر ، مداح
تبریک بگوییم به علی موسی الرضا
________________________
در کوی رضا هر آنچه خواهم بدهند
با عشقِ رضا برگِ براتم بدهند
چون زائرِ درگاه و حریمش گشتم
پیوسته به لبها صلواتم بدهند
________________________
بر رویِ رضا امامِ هشتم صلوات
بر کویِ رضا مشهد و بر قم صلوات
بر در گه مولایِ ولی نعمتمان
بر شافعِ دلربایِ مردم صلوات
#محمود_یوسفی_مشهد
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم
تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم
گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظهای
روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم
هر چه پیش آید، خوشآید در مسیر مشهدت
درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم
بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است
وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم
اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم
اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم
قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم
من خودم را میشناسنم، سست پیمان نیستم
کاش آغازِ تمامِ صبحهایم با تو بود...
حسرتش را میخورم اهل خراسان نیستم
#احسان_نرگسی
حج فقراست پس به حج می آیند
اینجا سرطانی و فلج می آیند
عمریست گدا و شاه عالم دارند
به محضر ثامن الحجج می آیند
#محمدجواد_منوچهری
سلام ای ناز آهوها و پرواز کبوتر ها
سلام ای رازِ پنهان پشت زینت ها و زیورها
سلام ای از ازل در دشتهای تا ابد جاری
سلام ای برکتِ فیّاضِ زمزم ها و کوثر ها
سلام ای روشنای سادگی اعجازِ چشمانت
زلالِ جلوه ی آیینه از نسل پیمبر ها!
بگو این پرده ها خورشید را پنهان نخواهد کرد
نه این درگاه و این دربار و این دربان و این درها
امام اهلِ تقوا دیدمت در دفترِ دعبل
نه سلطانی که می گویند مداحانِ منبرها
امام مهربانی ها که بارانِ نمازش را
تفاوت نیست صحرای مسلمان ها و کافرها
علی وارم بنوشان جرعه از جام سفالینت
که جامِ زر ندارد نسبتی با ما ابوذر ها
#جواد_جعفری_نسب
من که با گرد و غبارت هم برابر نیستم
از همه کمتر منم، از هیچ کس سَر نیستم
زائرانت جای خود...، حتی به کفترهای تو_
غبطه خواهم خورد، حالا که کبوتر نیستم
من اگر یک لحظه هم جز خانهات جایی روم
مادرم شیرش حرامم باد...، نوکر نیستم
من برای استلام کعبهات در نوبتم
یک نگاهی به تَهِ صف کن، من آخر نیستم
قایق بی بادبانم رویِ موجِ زائران
هیچ جایی بهتر از اینجا شناور نیستم
از ضریح تو گلابِ ناب میجوشد فقط
تا که عطرآگین شوم دنبال قَمصَر نیستم
میهمانت هستم آقا جان، "بفرمایی" بگو
تا ببینی "داخلم"، دیگر دَمِ در نیستم
تا که دیدم یک فلج بر روی پایش ایستاد
غبطه خوردم که چرا من مبتلاتر نیستم
هر کسی که دید وضعم را به حالم گریه کرد
فکر میکردم که دیگر گریهآور نیستم
پنجره فولادیام کن که شفا لازم شدم
من مریضم گرچه اصلا بین بستر نیستم
#رضا_قاسمی
خراسان در خراسان نور در جان تو می چرخد
مگر خورشید در چاک گریبان تو می چرخد؟
خراسان مُهر دریا می شود با گام های تو
به دست ابرها تسبیح باران تو می چرخد
اگر شوق وصالت نیست در آیینه ها، درها
چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می چرخد
طواف عاشقان هم بر مدار چشم های توست
سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می چرخد
به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه های نور
در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می چرخد
بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی
چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می چرخد
در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر!
شروع تازه ای در بیت پایان تو می چرخد
#علیرضا_قزوه
عمریست در مدار عنایات ایزدند
آنان که در حریم تو در رفت و آمدند
شمس الشموس هستی و اینجا ملائکه
خدمت گزار عالم آل محمدند
#محمدجواد_منوچهری
#مدح_امام_رضا
روزی که خدای حی و سرمد
از روح خودش دمید مارا
بر دامن دل به دست قدرت
بنهاد محبت رضا را
آن را که بود به سر خیال
فردوس برین و باغ رضوان
یا آنکه وراست شوق و ذوق
خلوتکده حریم جانان
گو از سر صدق رو گذارد
بر درگه خسرو خراسان
نومید نکرده ز آستانش
بالله زکرم شه و گدارا
شاهی که شهنشهان عالم
سایند جبین بر آستانش
ماهی که چراغ عالم افروز
قندیل بود در آسمانش
راهی که تمام شاهره ها
وصلند به راه جاودانش
با غمزه چشم مرتضایی
تسخیر نموده ماسوا را
جبریل و ملائک مقرب
جاروب کش حریم پاکش
صد حاتم طی گدای کویش
صد یوسف مصریش هلاکش
دلباخته جمالش عیسی
موسی و خلیل سینه چاکش
بخشیده یقین به حضرت خضر
یک جرعه زچشمه بقارا
ای معنی رافت الهی
وی مظهر لطف کبریایی
سرمنشا جود و بخشش حق
سرمطلع شعر ارتضایی
راضی به رضای ذات یکتا
معروف به حضرت رضایی
جانها به فدای تو که هستی
مرآت کرم نما خدارا
ای بارگهت مطاف دل ها
وی قبله اهل عشق و عرفان
در روضه پرمنور تو
محسوس صفای خلد رضوان
نی نی غلط اوفتاد شاها
فردوس کجا و صحن سلطان
الحق که غبار آستانت
بخشیده به عدن حق صفارا
ای پرتو نور حی دادار
وی بارقه امید داور
امیدتمام ناامیدان
آرامش قلب های مضطر
آفاق به زیر منت تو
ذرات به عشق تو مخمّر
در حضرت تو عیان توان دید
آیات جلال کبریا را
ای غایت رحمت الهی
رحمی بنما که مستجیرم
دستی زکرم رسان خدارا
مسکین و فتاده و فقیرم
سرخم نکنم به پیش هرکس
بالله که تویی فقط امیرم
دیریست غلام خانه زادم
سلطان سریر ارتضا را
عمریست نهاده #یاسر از عجز
سر بر درت ای همه نیازم
گوید اگر از درت برانی
آخر چکنم چه چاره سازم
تاسایه نشین کویت هستم
بر جمله شهان همی بنازم
ای آنکه ز درگهت نکردی
مایوس غریب و آشنا را
#یاسر_رستگار
#مدح_امام_رضا
مرا چشمیست خون افشان ،زِ نام ضامن آهو
به زیر آن طلا ایوان ، دمادم ذکر من، هو هو
جمالات و کمالات حرم از دور، هم پیداست
به پای حضرت سلطان،نشینم من ،به دو زانو
چنان حیرانم و مستم ،زِ صوت خوب نقاره
که انفاست بود درمان،به درد من شود دارو
اگر چه خادمت روی مرا نگرفت، اما من
به عشقم میزنم صحن تو را ،با موی خود جارو
به سقاخانه و یک جرعه ای از آبِ جان افزا
فدای آن لبِ تشنه ،فدای نازنین ابرو
رضا جان (ع) خاک بر چشمم ،که نام جَدّ تو بردم
که من را این چنین چشم است و ،آن را آنچنان ابرو
چنان بر خیمه ها آتش ، زبانه میکشید ای وای
شکسته باز هم بازو ،گسسته باز هم پهلو
سه ساله میدوید ،عمه به دنبالش در آن صحرا
گمانم شعلهٔ آتش ، گرفته مَعجر و گیسو
زبانم الکن است اینجا ،امام مهربانی ها
مرا چشمی است خون افشان، از آن چشم و از آن ابرو
#مهدی_خاکی
#مدح_امام_رضا
خواب دیدم که مرده ام ، دیدم
مَلَکی بود و گفت : من ربُّک ؟
گفتم الله
گفت آری
ای مسافر ! چه قبله ای داری ؟
مکث کردم
نگاه سردی کرد
گفت آیا جواب می دانی؟
کافری؟
گبر یا مسلمانی ؟
گفتم آری که من مسلمانم
قبله ام کعبه است می دانم
پنج نوبت نماز می خوانم
البته حج به جا نیاوردم
گفت آیا اسیر تردیدی؟
علتش چیست؟
ترسیدی؟
باز گفتم که قبله ی سنگی
قسمت حج مستطیعان بود
روزی مردمان ثروتمند
کعبه را دیدن از امیران بود
کعبه کِی روزی فقیران بود؟
کعبه ی من ولی در ایران بود
حج من گوشهی خراسان بود
از همان روز اول خلقت
صاحبِ خانه حال من را دید
تا رها باشم از شک و تردید
رحم آورد
مهربانی کرد
جان من داشت می پژمرد
قبله اش را جنوب غربی برد
قبله ای را قرینه با آن ساخت
بار دیگر مرا مسلمان ساخت
رو به سمت شمال شرقی کرد
قبله گاهی برای ایران ساخت
کعبه در مکه بود اما باز
کنج ایران ما خراسان ساخت
تا نگاه رضا به ما افتاد
یک نگاهش هزار سلمان ساخت
منِ در آرزوی حج مانده
تا دم مرگ محترم بودم
با رضا حاجی حرم بودم
با رضا شاد
با رضا خوشحال
با رضا بیخیال غم بودم
ای مَلَک !
دست از سرم بردار
حال من را به حال خود بگذار
در لحد من اگر پر از آهم
علت این است :
دیده بر راهم
ای مَلَک !
بوی یار می آید
دور شو
آن نگار می آید
وعده داده سه بار می آید
هرچه من گفتم از توهُّم نیست
قول او مثل قول مردم نیست
ای مَلَک ! دور شو ، مراد آمد
دلبر من ، ابا الجواد آمد
#محسن_ناصحی
#مدح_امام_رضا
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته
نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته
منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما
که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته
"اَنا مِن شروط" یعنی که ولای توست توحید
حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته
"اَنا مِن شروط" یعنی که به گِرد کعبه حاجی
چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته
"اَنا مِن شروط" یعنی مرو راه دیگر ای دل
به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته
تو ز هیچکس نپرسی : "ز کجایی و که هستی؟"
که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته
نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده
به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته
به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان
به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته
چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش
به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته
شده "فابک للحُسین" تو دلیل گریه هایم
که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
#عاصی_خراسانی