✨﷽✨
در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود.
پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد.
مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت.
بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن.
مادر با چشمانی اشڪبار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و میگفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪردهام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازهداماد، تو را بہ بزرگیات قسم میدهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانهاش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست.
ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را میبینے؟ با اینڪه جفا دیده ولی وفا میڪند.
بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیرزن نسبت بہ پسرش مهربانترم.
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#داستان
صبح ها که به مسجد ميرفتم مردي جلوتر از من در مسجد حضور داشت روز بعد زودتر رفتم باز هم مرد حضور داشت، روز بعد زودتر و باز هم
روز بعد 15 دقيقه قبل از اذان رفتم ديدم باز هم آن شخص در مسجد حضور دارد کنجکاو شدم بعد از نماز رفتم پيشش و ازش پرسيدم آقاشما خواب و خوراک و کار و زندگي نداري همش در مسجدي
وقتي خودش را معرفي کرد فهميدم بزرگترين تاجر موفق شهر بود، گفت من فقط 15 دقيقه قبل از اذان ميایم مسجد پرسيدم چرا گفت بسیار ميترسم نماز اول وقتم ترک بشود. پرسيدم حالا چرا اينقدر اصرار داريد جواب داد من قول دادم همه نماز هایم را اول وقت بخوانم
پرسیدم:به چه کسی ؟کجا؟چرا؟
آن شخص داستان رو تعريف کرد.
ميگفت نه شغلي داشتم و نه درآمدي. دوست داشتم هم حج برم و هم ازدواج کنم اما نميشد... نزد یک شیخ رفتم و ازشون درخواست نصيحتي کردم فرمودند
اگر ميخواهي شغل خوب و با برکتي داشته باشي، برو نمازت رو اول وقت بخون.
اگر ميخواي ازدواج موفقي کني و همسر خوبي داشته باشي، برو نمازت رو اول وقت بخون.
و اگر طالب حج هستي بازهم، برو نمازت رو اول وقت بخون.
پرسيدم هر کدام از اين قفل هاي زندگيم با يک کليدباز ميشه؟
پاسخ دادند نماز اول وقت شاه کليد است
(فقط حدالامکان به جماعت و در مسجد بخوان)
از آن پس .... به عهدم وفا کردم... الله هم به عهدش وفا کرد.
هم شغل با برکت
هم همسري مهربان
و هم حج رفته ام.
[مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ]
+ کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش میدهیم و بر محصولش میافزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را
بطلبد، کمی از آن به او میدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهای ندارد
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
🆔 @jameQartman
#داستان
زهد شيخ حسن على نخودكى
فرزند شيخ حسن على نخودكى مىگويد: يكى از سادات محترم مشهد براى ايشان سجادهاى و رختخوابى هديه فرستاد. در جواب فرموده بودند سجاده را به جهت سيادت شما كه رعايت حرمتش را بر خود واجب ميدانم ميپذيرم ولى👈😳 به رختخواب نيازى ندارم😳. زيرا كه مدت 25 سال است كه بر بستر استراحت نكردهام. نقل مىكنند وقتى از كوفه به نجف مىرفت در راه جمعى از دزدان ايشان را وادار مىكنند كه لباسهاى خود را تحويل دهد ايشان هم لباسها را جز ساتر بيرون آورد و به دزدان مىدهد و فرمود من لباسها را به شما بخشيدم تا شما گرفتار معصيت خدا نشويد زيرا اگر نبخشم غصب است و مال غصبى حرام است موقعى كه دزدها اين چنين بزرگوارى را از ايشان ديدند لباسها راپس دادند وبه دست ايشان توبه كردند.
📚مردان علم در ميدان عمل ص 173 ج 4.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
:
╔══❖•°🕋°•❖══╗
🆔 @jameQartman
╚══❖•°🕌°•❖══╝
#داستان
مادر و مقامش❤️
❤️مبادا به مادرت بی احترامی کنی
هرچه از'دنیا و آخرت میخواهی از دعای خیر او بگیر.
شخصی به نام مهزم می گوید :
شبی بعد از اینکه از خدمت امام_صادق علیه السلام مرخص شدم ، به سمت منزلی که در مدینه گرفته بودم رفتم .
مادرم نیز همراه من بود .
گفتگویی میان من و او واقع شد .
با عصبانیت با او صحبت کردم .
فردا که شد بعد از نماز صبح خدمت حضرت رسیدم .
بدون هیچ ذهنیت قبلی ، امام صادق علیهالسلام فرمود :
ای مهزم ! چرا دیشب در سخن گفتن با مادرت خالده درشتی کردی ؟!😢
😳مگر نمی دانی شکم او منزلی بود که در آن مسکن داشتی و دامنش گهواره ای بود که همیشه در آنجا بودی ؟! و پستانش ظرفی بود که از آن میخوردی ؟!
عرض کردم : بله .
فرمود : پس دیگر با او درشتی نکن😔 .
📚بصائر الدرجات ، ج ۱ ، ص ۲۴۳
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
╔══❖•°🕋°•❖══╗
🆔 @jameQartman
╚══❖•°🕌°•❖══╝
#داستان
مناسبتی
امام کاظم (ع): عرق کار
امام كاظم در زمینی كه متعلق به شخص خودش بود مشغول كار و اصلاح زمین بود. فعالیت زیاد عرق امام را از تمام بدنش جاری ساخته بود. علی بن ابی حمزه ی بطائنی در این وقت رسید و عرض كرد:
«قربانت گردم، چرا این كار را به عهده ی دیگران نمی گذاری؟»
- چرا به عهده ی دیگران بگذارم؟ افرادِ از من بهتر همواره از این كارها می كرده اند.
- مثلا چه كسانی؟
- رسول خدا و امیرالمؤمنین و همه ی پدران و اجدادم. اساسا كار و فعالیت در زمین از سنن پیغمبران و اوصیای پیغمبران و بندگان شایسته ی خداوند است [1]
[1] . بحارالانوار ، ج /11ص 266، و وسائل ، ج /2ص 531.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول.
#شهادت_امام_کاظم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
╔══❖•°🕋°•❖══╗
🆔 @jameQartman
╚══❖•°🕌°•❖══╝
#داستان
مادر و مقامش❤️
❤️مبادا به مادرت بی احترامی کنی
هرچه از'دنیا و آخرت میخواهی از دعای خیر او بگیر.
شخصی به نام مهزم می گوید :
شبی بعد از اینکه از خدمت امام_صادق علیه السلام مرخص شدم ، به سمت منزلی که در مدینه گرفته بودم رفتم .
مادرم نیز همراه من بود .
گفتگویی میان من و او واقع شد .
با عصبانیت با او صحبت کردم .
فردا که شد بعد از نماز صبح خدمت حضرت رسیدم .
بدون هیچ ذهنیت قبلی ، امام صادق علیهالسلام فرمود :
ای مهزم ! چرا دیشب در سخن گفتن با مادرت خالده درشتی کردی ؟!😢
😳مگر نمی دانی شکم او منزلی بود که در آن مسکن داشتی و دامنش گهواره ای بود که همیشه در آنجا بودی ؟! و پستانش ظرفی بود که از آن میخوردی ؟!
عرض کردم : بله .
فرمود : پس دیگر با او درشتی نکن😔 .
📚بصائر الدرجات ، ج ۱ ، ص ۲۴۳
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
╔══❖•°🕋°•❖══╗
🆔 @jameQartman
╚══❖•°🕌°•❖══╝