#شهید_محسن_حججی
خاطرات شهید محسن حججی
#قسمت7
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش
اصلا نمی فهمیدمش.😳
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت. ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
🌸🌸🌸🌸🌸
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه. من هم همینطور.
دو تایی یک دل سیر گریه کردیم.😭😭
#ادامهدارد...
🔸️کانال اطلاع رسانی دفتر امام جمعه سنقر
۹۹/۲/۱۷
sapp.ir/jametlklmh سروش🔸️
🔸️ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3795845153C9d59ff647dا
✅دوگانه سازی کاذب/علم یا دین
✍ آیا می دانید در بمباران اتمی #هیروشیما و ناکازاکی حدود 220/000 نفر در عرض چند ثانیه به خاکستر تبدیل شدند؟!
شکافت #اتم تنها یک نمونه از پیشرفت های علمی، صنعتی و تخصصی بشر است که قرار بود در خدمت رفاه و آسایش #جامعه انسانی باشد؛ غافل از آنکه علم بدون #معنویت و دینداری ممکن است این چنین به ابزاری برای فنا و نیستی تبدیل شود.
🔹 #صدای_انقلاب
🔹 #آتش_به_اختیار
🔹 #تحلیلگر57
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔸️کانال اطلاع رسانی دفتر امام جمعه سنقر
1399/12/16
🌐:http://kermanshah.ejna.ir
sapp.ir/jametlklmh سروش🔸️
🔸️ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3795845153C9d59ff647d
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
✅ کنش سیاسی و برکت
(امتداد معنویت در امر سیاسی)
🔻اولین باری که آقا تعبیر #تقوای_سیاسی را بهکار بردند برای برخی نشاندن تقوا کنار سیاست تازه بهنظر میرسید. ایشان در سخنرانی اخیر خود نیز جملهای کلیدی داشتند که شاید برجسته نشد:
"افرادی هم که وارد میدان انتخابات شدهاند، از بداخلاقی، بددهنی و توهین و تهمت به دیگران در تبلیغات و فضای مجازی و همچنین از سیاهنمایی و بیان مطالب دروغ و خلاف واقع برای جلب نظر مردم اجتناب کنند چرا که این کارها موجب سلب #برکت و عنایت الهی است."
🔻 انقلاب در سیاستورزی نیز انقلاب کرد تا معنویت در لایههای سیاست نیز امتداد یابد. اما گاهی ما بدون آنکه بدانیم در امر سیاسی دچار #سکولاریسم_پنهان میشویم. گویی مفهوم #معنویت یا مفهوم #برکت در کار سیاسی برای ما تعریفنشده است.
🔻 ما بهجای آنکه سیاست را از منظر #علوم_سیاسی و با رویکرد مدرن ببینیم باید با خوانش اسلامی نگاه کنیم ولی با #فقر_ادبیات مواجهیم. آقا و امام در مسیر رشد انقلابی و ساخت لایههای مفهمومی در حوزههای مختلف اقدام به #تولید_ادبیات کردند و کاربرد مفهوم تقوا و برکت کنار واژه سیاست از این زاویه قابل قرائت است.
🔻 #جبهه_انقلاب باید بداند در پشت صحنه همه تدابیر سیاسی و طراحی لیست و... به جریان یافتن رویکرد دینی در کار سیاسیاش توجه کند.
🔻 حتی اگر تلاش کنیم فلان لیست مقبول جبهه انقلاب رأی بیاورد اما در این مسیر #تقوای_سیاسی را رعايت نکنیم این انتخاب #بیبرکت میشود.
🔻 #برکت در امر سیاسی یعنی:
خدا به نتیجه کار رشد میدهد.
خدا در بنبستها هدایت میکند.
خدا توجه قلوب را بهسمت ما جلب میکند.
خدا در بزنگاهها امداد میکند.
خدا کار سیاسی ما را عبادت حساب میکند.
خدا چنان رشد و هدایتی در امور نصیب میکند و افقهایی میگشاید که شاید با تأملات عادی هیچوقت به آن دست نمییافتیم.
و دهها رشد و رشاد و هدایت و... دیگر
🔻 و اگر #تقوا را لحاظ کردیم به #رانت و #لابی و #فساد و #تهمت و #بداخلاقی و دهها سیئه سیاسی دیگر تن نمیدهیم حتی اگر در انتخابات به ظاهر پیروز نباشیم. بلکه اگر با بداخلاقی پیروز شویم در واقع #شکست خوردیم. امتیاز #کنش_سیاسی در بستر انقلاب اسلامی به جریان یافتن این رویکردهاست.