✅#سیره_اخلاقی_آقا
4⃣ #قسمت_چهارم
🚨 گمان کردم خانه شما #با_اثاثیه است!
💠بد نیست برایتان بگویم که آقای ربانی املشی -که از دوستان #صمیمی و #هم_مباحثه های من در حوزه علمیه بود- در تابستان یکی از سال ها به مشهد آمد . من در آن هنگام ساکن مشهد بودم و خانه داشتم اما در آن تابستان ، خانه را چند هفته ترک کردم و در یک نقطه ییلاقی نزدیک شهر ( که معمولا طلاب ، در تعطیلات تابستان با هزینه پایین آنجا اقامت میکردند ) اقامت گزیدم .
به آقای ربانی گفتم: شما می توانید در خانه من اقامت کنید که در طی هفته -به جز دو روز - خالی است . این دو روز را به جلساتی برای جوانانی که از نقاط مختلف ایران میآمدند ، اختصاص داده بودم که از صبح تا ظهر ، خانه از آنها پر میشد . کلیدِ خانه را به او سپردم و رفتم .
چند روز بعد که مرا دید ، پس از تشکر گفت: گمان کردم خانه شما با #اثاثیه است ، نمی دانستم اثاث خانه را تخلیه کرده اید و به ییلاق بردید ، اگر این را می دانستم به#هتل می رفتم و با لحنی حاکی از رابطه#صمیمی میان من و او ، مفصلاً از کمبودهای اثاثیه خانه گلایه کرد . مطلب را دریافتم و به او گفتم من از داخل خانه،جز چند #پتو، تعداد کمی #بشقاب و یک #کاسه و چند#قاشق ، چیزی بر نداشتم.
با شگفتی و حیرت به من نگاه کرد و گفت: چه می گویید؟!گفتم: بله اینها چیزهایی است که من دارم و اثاثیه ما هم همین است که اکنون در خانه میبینید، من بیش از این اثاثیه ای ندارم. چهره ایشان در هم رفت،سری تکان داد و از گلایه خویش متأسف شد.
#ادامه_دارد ...
📚 #خون_دلی_که_لعل_شد (با اندکی تغییر)
فصل دهم (فرش پوسیده) ، ص 161 و 162
✅#سیره_اخلاقی_آقا
4⃣ #قسمت_چهارم
🚨 گمان کردم خانه شما #با_اثاثیه است!
💠بد نیست برایتان بگویم که آقای ربانی املشی -که از دوستان #صمیمی و #هم_مباحثه های من در حوزه علمیه بود- در تابستان یکی از سال ها به مشهد آمد . من در آن هنگام ساکن مشهد بودم و خانه داشتم اما در آن تابستان ، خانه را چند هفته ترک کردم و در یک نقطه ییلاقی نزدیک شهر ( که معمولا طلاب ، در تعطیلات تابستان با هزینه پایین آنجا اقامت میکردند ) اقامت گزیدم .
به آقای ربانی گفتم: شما می توانید در خانه من اقامت کنید که در طی هفته -به جز دو روز - خالی است . این دو روز را به جلساتی برای جوانانی که از نقاط مختلف ایران میآمدند ، اختصاص داده بودم که از صبح تا ظهر ، خانه از آنها پر میشد . کلیدِ خانه را به او سپردم و رفتم .
چند روز بعد که مرا دید ، پس از تشکر گفت: گمان کردم خانه شما با #اثاثیه است ، نمی دانستم اثاث خانه را تخلیه کرده اید و به ییلاق بردید ، اگر این را می دانستم به#هتل می رفتم و با لحنی حاکی از رابطه#صمیمی میان من و او ، مفصلاً از کمبودهای اثاثیه خانه گلایه کرد . مطلب را دریافتم و به او گفتم من از داخل خانه،جز چند #پتو، تعداد کمی #بشقاب و یک #کاسه و چند#قاشق ، چیزی بر نداشتم.
با شگفتی و حیرت به من نگاه کرد و گفت: چه می گویید؟!گفتم: بله اینها چیزهایی است که من دارم و اثاثیه ما هم همین است که اکنون در خانه میبینید، من بیش از این اثاثیه ای ندارم. چهره ایشان در هم رفت،سری تکان داد و از گلایه خویش متأسف شد.
#ادامه_دارد ...
📚 #خون_دلی_که_لعل_شد (با اندکی تغییر)
فصل دهم (فرش پوسیده) ، ص 161 و 162
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈
‼️استفاده از اموال جاماندۀ دیگران
🔷س 5452: استفاده از مال به جا مانده از دیگران در امثال #هتل ها یا #خوابگاه دانشگاه و ... که صاحب آن را نمی شناسیم، چه حکمی دارد؟
✅ج: اگر بداند مالک از آن مال #اعراض كرده یا نسبت به استفاده از آن راضی است، استفاده از آن اشکال ندارد، در غیر این صورت برداشتن آن مال جایز نیست، مگر این که به قصد رساندن آن به مالکش بردارد که در این صورت باید مال را حفظ کند و پس از تحقیق و یافتن مالک، مال را به صاحبش بدهد و در صورتی که از یافتن مالک آن مأیوس شود یا دسترسی به او ممکن نباشد، باید آن مال یا قیمت آن را به #فقیر #صدقه بدهد.
#احکام_مجهول_المالک #اموال_جامانده
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🔸️کانال اطلاع رسانی دفتر امام جمعه سنقر
۹۹/۸/۱۳
sapp.ir/jametlklmh سروش🔸️
🔸️ایتا
https://eitaa.com/joinchat/3795845153C9d59ff647d
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•