eitaa logo
« جــنـگـــِ‌تــرکیـبـی‌ »
785 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
12.9هزار ویدیو
66 فایل
مـا را بـه جــبر هـم کـه شـده سـر بـه راه کـن خـیری ندیـده ایـم از ایـن اخـتیـار هــا ... #درویش‌شدم‌که‌خود‌نمایی‌نکنم🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
از قرآن سوخته؛ نور بلند می‌شود... از تنور خولی بپرس!!
مارا نمیبری به حرم ؟ قهر کرده‌ای؟ بگذر ازاین گدایِ بدِ قدرناشناس ..
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتی از احسان باکری؛ چه کسی کفن حاج قاسم سلیمانی را آورد؟ 🔹یک روایت شنیدنی از احسان باکری، فرزند شهید حمید باکری در برنامه «مثل پدر» که در شبکه نمایش خانگی منتشر شده است. 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
3.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت‌های جالب حاج مهدی رسولی درباره اهمیت روضه‌ها چرا محرم و روضه مهمه؟! 👌🏻 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴من اومدم نوکری ... ❤️ به حق حال خوبِ این کوچولو به ماهم نگاه کن 🌱 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر محفوظ بودن دختر خودمون حریص باشیم اما بر ولنگاری جامعه بی توجه باشیم؟ و کسی جرأت نکند در جامعه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر بکند. یک مسئول خوب یک کشاورز خوب است، وقتی علف های هرز در مزرعه اش سبز می‌شود قبل از اینکه دانه کنند و این دانه بریزد و قابل کنترل نباشد و مزرعه را از بین ببرد او را هرس می‌کند... 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
31.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دست خویش کندم قبر اورا که این قنداقه را مادر نبیند...😔💔 تو خلوتت ببین... 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
ملّا‌ آقا دربندی زمانی که به مقتل ضربت خوردن شاهزاده علی‌اکبر(علیه‌السلام) میرسد، مینویسد: آه انگشتم چرا خشک نمیشود، قلمم چرا نمیسوزد و جگرم چرا نمیگدازد؟ و حال آنکه مینویسم که لشگر دشمن، ...💔 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
🏴وقایع روز هشتم محرم الحرام🏴 از مشهورترین وقایع روز هشتم محرم الحرام سال 61 هجری قمری، دیدار امام حسین (ع) با عمربن سعد و ارشاد او بود. اما طمع حکومت ری وی را فریفته بود در روز هشتم محرم الحرام سال ۶۱ هجری قمری بود که قحط آب در خیمه‌های حسینی موج می‌زد. امام حسین (ع) در این روز با عمر بن سعد ملاقات کرد و بسیار با او سخن گفت و او را ارشاد فرمود اما طمع حکومت ری او را فریفته بود. امام حسین (ع) به او فرمود: بدان که تو از گندم ملک ری نخواهی خورد. تشنگی در خیمه‌ها گویند در این روز تشنگی حسین (ع) و اصحابش را آزار می‌داد. حسین (ع) تیری برگرفت و پشت خیمه زن‌ها آمد و نُه گام به سوی قبله پیمود و آن‌جا را کند و چشمه آب شیرینی جوشید و همه اصحاب نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند و آن چشمه فرو رفت و اثرش نهان گردید. این خبر به ابن زیاد رسید. پس پیکی به سوی عمر بن سعد فرستاد و برای او چنین نوشت: «به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و خود و اصحابش آب می‌نوشند، چون نامه‌ام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آن‌ها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آنها تنگ بگیر.» عمر بن سعد در این جا نهایت سخت گیری را به آن ها کرد. دیدار زید بن حصین همدانی از یاران امام با عمر بن سعد چون تشنگی بر امام و یارانش سخت شد، یکی از اصحاب حسین (ع) به نام زید بن حصین همدانی که مردی زاهد بود به حسین (ع) عرض کرد: یابن رسول الله! اجازه بده نزد ابن سعد بروم و با او درباره آب سخن بگویم؛ شاید از این مخالفت برگردد. همدانی بر عمر وارد شد و سلام نکرد، عمر گفت: ای همدانی! مگر مرا مسلمان ندانی که سلام ندادی؟! همدانی در جواب گفت: اگر چنان که می‌گویی مسلمان بودی، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آن‌ها گرفته‌‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن می‏‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏كنی؟ و گمان بری که خدا و رسولش را می‌شناسی! عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می‌‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته‌‏ام و نمی‌‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش می‌‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه می‏‌دانم كیفر این كار آتش است. ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏‌بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. زید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند. دیدار امام حسین (ع) با عمر بن سعد طبری گوید: حسین (ع) عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد که شبانه میان دو لشکر مرا دیدار کن. عمر بن سعد با بیست سوار آمد و حسین (ع) نیز با بیست سوار آمد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا می‏‌خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: می‏‌ترسم خانه‌‏ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه‌‏ات را می‌‏سازم. ابن سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانو‌اده‌‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌‏گردد از جای برخاست در حالی كه می‌‏فرمود: تو را چه می‌‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من می‏‌دانم كه از گندم ملک ری نخواهی خورد! عمر سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس. 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313
SibsorkhiSibsorkhi - Ali Akbaram.mp3
زمان: حجم: 10.96M
علی اکبرم💔 میری از حرم... برو ولی آهسته شدی تو از این دنیا مثل پدر پیرت خسته...😭😭 🇮🇷 کانال خبری 🆘@jangetarkibi313