eitaa logo
جنّات‌
681 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
29.9هزار ویدیو
22 فایل
"جنات"
مشاهده در ایتا
دانلود
🔎 📣 امیرالمومنین(ع) ✍️ هر کس خود را در راه اصلاح نفس خویش، در رنج افکند، به سعادت دست پیدا خواهد کرد. 👈 غررالحکم: ح 8246 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
🕋 سیّد الساجدین و لذّت بردن از شنیدن ماجرای ولادت جدّشان امیر المؤمنین صلوات الله علیهما در کعبه 🔆 امام باقر نقل می‌کنند: با پدرم نشسته بوديم و قبر جدّمان را زيارت مى كرديم و زنان فراوانى هم آن جا بودند كه يكى از آنان به ما رو آورد . من از او پرسيدم: تو كيستى ، خدايت بيامرزاد؟ گفت: من زيده دختر قريبة بن عجلان از قبيله بنى ساعده هستم. به او گفتم: آيا چيزى دارى كه براى ما بازگويى؟ گفت : به خدا سوگند ، آرى! مادرم امّ عُماره ، دختر عباده ، پسر نضله ، پسر مالك ، پسر عجلان ساعدى برايم گفت: روزى در ميان زنان عرب بودم كه ابو طالب ، دل‌تنگ و غمگين ، پيش آمد . به او گفتم: اى ابو طالب! در چه حالى؟ گفت: فاطمه بنت اسد ، در اوج درد زايمان است . سپس دستانش را [از ناراحتى] بر صورتش نهاد . در اين ميان ، محمّد صلى الله عليه و آله آمد و به ابوطالب فرمود : اى عمو! چه شده است؟ گفت: فاطمه بنت اسد ، از درد زايمان ناله مى كند . پس محمّد صلى الله عليه و آله ، دست ابو طالب را گرفت و به همراه فاطمه ، به سوى كعبه آورد و فاطمه را در كعبه نشاند و فرمود : با اتّكا به نام خدا ، بنشين. پس دردش گرفت و پسرى خندان و نظيف و پاكيزه به دنيا آورد كه به زيبايى‌اش نديده بودم. پس ابوطالب او را «على» ناميد و پيامبر صلى الله عليه و آله او را تا خانه فاطمه برد. على بن الحسين عليهما السلام فرمود : به خدا سوگند ، تاكنون چيزى نشنيده‌ام ، مگر آن كه اين سخن از آن، نيكوتر بود. 🔶حدّثنا موسى بن جعفر عن أبيه، عن محمّد بن عليّ، عن أبيه عليّ بن الحسين قال: كنت جالسا مع أبي و نحن زائرون قبر جدّنا عليه السّلام و هناك نسوان كثيرة، إذ أقبلت امرأة منهنّ فقلت لها: من أنت يرحمك اللّه؟ قالت: أنا زيدة بنت قريبة بن العجلان من بني ساعدة، فقلت لها: فهل عندكِ شي‌ء تحدّثينا؟ فقالت: إي و اللّه، حدّثتني أمّي أمّ عمارة بنت عبادة بن نضلة بن مالك بن العجلان الساعديّ أنّها كانت ذات يوم في نساء من العرب، إذ أقبل أبو طالب كئيبا حزينا، فقلت له: ما شأنك يا أبا طالب؟ قال: إنّ فاطمة بنت أسد في شدّة المخاض، ثمّ وضع يديه على وجهه. فبينما هو كذلك، إذ أقبل محمّد صلّى اللّه عليه و سلّم فقال له: ما شأنك يا عمّ؟ فقال: إنّ فاطمة بنت أسد تشتكي المخاض، فأخذ بيده و جاء و هي معه، فجاء بها إلى الكعبة فأجلسها في الكعبة، ثمّ قال: اجلسي على اسم الله قال: فطلقَت طلقة فولدت غلاما مسرورا نظيفا منظّفا، لم أر كحسن وجهه، فسماه أبو طالب عليا، و حمله النبيّ صلّى اللّه عليه و آله وسلّم حتّى أدّاه إلى منزلها. قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام: فو الله ما سمعت بشي‌ء قط إلاّ و هذا أحسن منه. 📜 مناقب ابن المغازلی، ص، ۵۸ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 داستان ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام در کعبه به همراه ذکر فضیلت های حضرت 🌺 در این کلیپ دکتر میرباقری به ماجرای جالب ولادت حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام در خانه کعبه اشاره می کنند و در ادامه به بیان فضیلت هایی از حضرت می پردازند. ✅ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ (عیدتون مبارک باد) ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه گوشه کنار به ما جا بده مارم دم ایوونت راه بده یه نجف امشب به ما بده بعدشم یه کربلا بده... تنگه دلم... 💐صل الله علیک یا امیرالمومنین علی علیه السلام 💐میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک باد 🌹 ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تولدّی نمونه 📌عامّه و خاصّه نوشته‌اند که فاطمه‌بنت‌اسد وقتی درد مخاض1️⃣ گرفت وارد مسجدالحرام شد. چه کسی به او گفته آنجا برود؟ چه شد به سوی مسجدالحرام دوید؟ اگرچه این مکان مقدّس بود. به نظر من این مولودِ در رحم است که او را می‌کشد و وارد خانۀ خدا می‌کند. صحبت خواستۀ او نیست زیرا این باید ظاهرش بر طبق باطنش باشد، عالم ناسوتش بر محور لاهوتش باشد. او همان‌گونه که قبل از خلقت، نورش در دامن الهی تلألو پیدا کرده است در عالم کثرت هم باید در دامن الهی متولّد شود. عامّه و خاصّه به این مطلب اشاره کرده‌اند، خانه کعبه درب دارد امّا صحبت درب نیست، دیوار شکاف برمی‌دارد. خدا اگر بخواهد چنین می‌شود، باید بگوییم آغوش گشود و امام‌علی(ع) و مادرش را برای تولّد امام‌علی(ع) در دامن گرفت. می‌نویسند: این موضوع چند روز طول کشید. لذا اگرچه پیغمبر‌اکرم(ص) با امام‌علی(ع) از نظر نورانیّت واحدند ولی هرکدام یک مختصاتی دارند. 1️⃣درد زایمان ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
🌱اسمش افشین بود. گفت از این اسم خوشم نمی آید،سوسولیه! ترکیب هایی از اسم محمد و دوازده امام نوشت و ریخت داخل یک ظرف و قرعه انداخت. بار اول محمد هادی آمد، بار دوم و سوم هم. از آن روز نامش شد محمد هادی. 🔹و چه زیبا مناجات می کرد: خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در دنیا خسته شده ام. خدا یا می خواهم گناهانم به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو، پاک گردد. خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا شاهد باش به عشق تو در مسیر تو حرکت کردم و اینک فقط پیوستن به تو را انتظار دارم. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
📌 خاطره خواندنی یک قاری قرآن از حاج قاسم ✍عبدالصمد مرزوقی، قاری و از سربازان حاج قاسم در دهه ۷۰: از سال‌های ۷۴ تا ۷۶ در لشکر۴۱ ثارالله کرمان سرباز حاج قاسم سلیمانی بودم. یکی از طرح‌های ابتکاری حاج قاسم حفظ ۲۰ جز قرآن برای سرباز‌ها بود تا مرخصی تشویقی دریافت کنند که مورد استقبال قرار گرفت. رفتار محبت‌آمیز حاج قاسم باعث شده بود من هرگاه به مرخصی بروم با غیبت به لشکر بازگردم،پایان دوره سربازی من بود و هم‌خدمتی‌هایم همه مرخص شدند و من متوجه شدم حاج قاسم هشت ماه برایم اضافه خدمت رد کرده است و وقتی به او گله‌مند شدم دستور دادند همه اضافه خدمت هایم بخاطر فعالیت‌های قرآنی بخشیده شود. خدمت سربازی من در لشکر ثارالله تمام شد و چند سال بعد حاج قاسم برای یک ماموریت به کیش آمده بود و با زحمت ادرس منزل ما را پیدا کرده بود، اما من خانه نبودم و وقتی فهمیدیم او برای دیدن من به منزل مراجعه کرده است حالمان خراب شد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
🌱 نوجوان که بود کلاس زبان می رفت. هم از بقیه بچه ها قوی تر بود و هم شاگرد اول مدرسه... دم درب خانه تابلویی زده بود و روی آن نوشته بود: کلاس تقویتی درس زبان در مسجد امام علی (ع)؛ ساعت دو تا چهار هزینه هر ساعت ۱۰ تا صلوات؛ علی با برگزاری این کلاس خیلی از بچه های محل رو جذب مسجد کرد...♥️ [برشی از کتاب هوری ] ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
مدتےبود حسن مثل همیشه نبود.. بیشتر وقت ها تو خودش بود؛ فهمیده بودم که دلش هوایی شده!! تا اینکه یه روز اومد نشست روبروم؛ گفت: از بـے بـے زینب یه چیزی خواستم اگه حاجتمو بدن، مطمئن میشم راضین به رفتن من! ازش پرسیدم چـے خواستی؟ گفت: یه پسر کاکل زری اگه بدونم یه پسر دارم که میشه مرد خونت، دیگه خیالم از شما راحت میشه.. وقتے رفتم سونوگرافی فهمیدم بچه پسره، قلبم ریخت چون خودمم مطمئن شدم حسن باید بره سوریه. وقتی رسیدم خونه؛ پرسید بچه چیه؟ نگاهش کردم و گفتم: دیدارمون به قیامټ.. همسر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از شوقش زمین خوردم ولی مولا بلندم کرد... همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد... ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ ✳️ @jannatolhosain