👧🧒 #قصه_های_رمضان
※ اولین روزهای که نگرفتم
.... من بلند بلند کتاب میخواندم، که صدایش را نشنوم.
او هم که دید محلش نمیگذارم ساکت شد. اما عصر وقتی که مشغول بازی بودم آنقدر عصبانی شده بود که صدای کلاغ در می آورد.
من هم شروع کردم به کلاغ بازی ...
دانلود قصه اول رمضان، از سایت کودک منتظر :
👈 قصه اولین روزه ای که نگرفتم
«استدیو "داستان کودک" #انسان_تمام »
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
✳️ @jannatolhosain
👧🧒 #قصه_های_رمضان
※ نذری که قبول شد
دستم را زیر شیر آب گرفتم؛
آب کف دستم قلپ قلپ جمع می شد و از لای انگشتانم پایین می ریخت،
لب های خشک شدهام را به آب، نزدیک کردم. یک نفر از رو به رو داشت نگاهم می کرد.
پسرک ژولیده ای با چشمان سیاهش زل زده بود به دستانم...
یاد حرف مامان افتادم: با زبان روزه نروی فوتبال!
تشنگی امانم را بریده بود! پسر اما هنوز نگاهم می کرد...
دانلود قصه سوم رمضان، از سایت کودک منتظر :
👈 نذری که قبول شد
«استدیو "داستان کودک" #انسان_تمام »
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🌙 @jannatolhosain