eitaa logo
جامعه فعالان مردمی اربعین
6.5هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
92 فایل
🚩 جامعه فعالان مردمی اربعین آدرس شبکه‌های اجتماعی؛ ▫️ @jarbaein مدیر کانال جهت ارتباط: 📲 @Jfarbaeen گروه هم‌افزایی 🔗 eitaa.com/joinchat/265552363C88db9317b7
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر هیأت
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹امین🔹 تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته‌ست دستش بهار را به تماشا گذاشته‌ست.. می‌بارد از طلوع نگاهش تبار صبح خورشید را به سینۀ خود جا گذاشته‌ست تا مثل کوه ریشه دَواند به عمق خاک یک عمر سر به دامن صحرا گذاشته‌ست دستی لطیف، ساغر سرشار عشق را در هفت‌سین سفرۀ دنیا گذاشته‌ست نوری «امین» نشسته در آغوش «آمنه» دریا قدم به دیدۀ دریا گذاشته‌ست نوری که از تبلور رخسار او دمید مهتاب را به خانۀ دل‌ها گذاشته‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3683@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹تسبیحِ‌ گریه🔹 توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم قناری گنگی‌ست در سرودن او.. چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن ز دیدۀ ما، در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5842@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹ای زخمی محبت عالم!🔹 گهواره نیست کودکی‌ات را فلک؟ که هست فرمانبر تو نیست سما تا سمک؟ که هست وقتی به خواب می‌روی ای کوثر کثیر لالایی خدیجه نباشد، ملک که هست آن روزۀ سه روزه نیازی به نان نداشت ای زخمی محبت عالم! نمک که هست وقتی حضور گریه تو را آب می‌کند اشک علی نشسته برای کمک که هست نقش کبود شانه‌ات از ضربه‌های در بر شانهٔ شبان سیه نیست حک؟ که هست مُردیم از فراق تو، دل با چه خوش کنیم؟ قبری که نیست از تو به جا؟ یا فدک که هست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1192@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹آه آتشین🔹 به خون دیده، تر کن آستین را به یاد آور حدیث راستین را ببار از آسمانِ دیده باران اگر گل‌پوش می‌خواهی زمین را... به دشت سینه چون تن‌پوش خورشید بپوشیم اشک و آه آتشین را بیا روشن کنیم ای دیده با اشک چراغ خاطر امّ‌البنین را همان بانو که حُسنش آفریده‌ست به ذهن آفرینش آفرین را بگیر ای عشق پرواز کلامی که گویم آستانش را سلامی :: چو شمعی در حریم خانه می‌سوخت که از هُرمش پر پروانه می‌سوخت چه داغی داشت در جان کز شرارش دل هر عاقل و دیوانه می‌سوخت ز حسرت از تنور سرخ آهش در و دیوار هر کاشانه می‌سوخت دل و جانش چو بغض سرخ خورشید ز داغ ماتم جانانه می‌سوخت... به یاد آن کبوترها که رفتند دل او در قفس تنها نمی‌سوخت تمام هیئت افلاک از این درد نگاه ابر بود و گریه می‌کرد! :: مگر خورشید، آتش در جگر داشت؟ که در دل، زخم‌هایی شعله‌ور داشت دل سنگ از شرار سینه‌اش سوخت به قلب صخره هم آهش اثر داشت پس از کوچ شهیدان از دل دشت چو دریا دامنی از گریه تر داشت به یاد دست‌های ساقی عشق ز غم دستی به دل، دستی به سر داشت نه تنها روز، چون مرغ شباهنگ سر فریاد هر شب تا سحر داشت چو رنگ کاروان کوچ، صد داغ به دل آن مادر از هجر پسر داشت دلی بود و در آن آلالۀ‌ درد چه می‌رُست از نگاهش؟ نالۀ درد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2031@ShereHeyat