eitaa logo
جارچی شاهرود
27.9هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
75 فایل
بزرگترین رسانه شاهروددراستان سمنان @jarchy0273 لینک دعوت 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a 👇رزرو تبلیغات وارسال مطالب👇 @adminjarchy @adminjarchy1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗞 روزنامه های پنجشنبه، 30 دی 1400
هدایت شده از جارچی شاهرود
‍ پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔 🍁 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🍁 🙏 التماس دعا🙏 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🍁پنج شنبه است و دلمان براى آنهایى که دیگر نداريمشان تنگ است💔 پنج شنبه است جاى خالى عزیزان دوباره احساس میشود😔 🍁ارزش داشتن همه عزيزانمان را بدانيم فرصت بيش از آنچه فكرش را ميكنيم كوتاه است 🍂روح تمامى درگذشتگان شاد يادشون گرامى و‌ قرین رحمت الهی🙏 🍁یادشان کنیم با فاتحه و صلواتى🍁🙏 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاندار سمنان : با رفع مشکلات معیشتی پرونده های ورودی به دستگاه قضا کاهش می یابد ورودبه 👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a جارچی استان اینستاگرام هم هست👇 http://instagram.com/jaarchi023
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید ⏰ 60 ثانیه با مهمترین اخبار سی ام دی ماه استان سمنان ورودبه 👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a جارچی استان اینستاگرام هم هست👇 http://instagram.com/jaarchi023
🔴 داستانی عبرت انگیز ⚡️ پسری که می خواست مادرش را بکشد😳 ولی ببینید چی میشه......... ⭕️ مردی عاق و نافرمان، همسری ستمگر داشت که خیری در او نبود. مادرش او را نصیحت می کرد ولی به خاطر تأثیر همسرش به سخنان مادرش گوش نمی کرد. 🔹او زنی ظالم و غریبه بود، از شهر و کشوری دیگر. پس کسی که قصد ازدواج دارد، باید از زنی که خانواده و مردانش را نمی شناسد تا دچار مشکل نشود. 🔹پس از این که اختلاف میان او و مادرش بالا گرفت، خواست او را بکشد و بنا به نصیحت همسرش از شرش خلاص شود. او به مادرش گفت:با من به گردش می آیی؟ 🔹مادر گمان کرد که پسرش می خواهد به او نیکی کند، لذا با شادمانی گفت: بله پسرم، باتو می آیم، خدا از تو راضی باشد و تو را در کار خیر توفیق دهد. 🔹هر دو سوار ماشین شدند و به صحرا رفتند، درحالی که او در دل قصد آسیب رساندن با او داشت. اما مادر از شدت خوش حالی می گریست، چون پسرش به او خوبی کرده بود و او را به گردش می برد. 🔹ماشین در جاده اصلی حرکت می کرد، بعد از طی مسافتی پسر از جاده خارج شد و در صحرا پیش رفت تا اینکه به تپه های ماسه ای که محل زندگی حیوانات وحشی بود، رسیدند. او ماشین را نگه داشت و به مادر گفت: پیاده شو. 🔹مادر مهربان گفت: آیا به خانه ی فلانی که ما را دعوت کرده بود رسیدیم؟ 🗣 گفت: هیچ کس ما را دعوت نکرده است، ولی من میخواهم تو را بکشم، چون تو زندگی من و همسرم را تیره و تار کرده ای. 😭 مادر با گریه گفت: خوب مرا به یک خانه ی مجزا ببر. 🗣 پسر گفت: مردم از این کارم ایراد می گیرند، اما اگر تو را بکشم هیچ کس از این موضوع باخبر نمی شود. 🗣 مادر گفت: خدا که از کارت باخبر است و از تو و همسرت انتقام خواهد گرفت. 🔹او با تمسخر گفت: پس خدا تو را از دست من نجات دهد. 🔹مادر با صدای بلند گفت: حالا که تو مصمم هستی، بدان که من از مرگ نمی ترسم، چون خداوند متعال می فرماید: 🔆 فاِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لَا یستَاَخِرونَ ساعَةً ولَا یسْتَقْدِمونَ [اعراف/۳۴] 📖 (چون اجلشان فرا رسد، نه [می توانند] ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش.) 🔹وقتی می خواست او را بکشد مادر گفت: بگذار دو رکعت نماز بخوانم، وقتی به تشهد رسیدم اگر خواستی مرا بکش، چون نمیخواهم تو را ببینم. همین طور هم شد. او رو به قبله ایستاد و با صدایی آکنده از اعتماد به خدا تکبیر گفت و با خشوع کامل شروع کرد به خواندن نماز. 🔹پسر با سکوتی هولناک منتظر بود، ولی خداوند داننده ی پنهان هاست، از رازها باخبر است و یاری گر مظلوم، اگر چیزی بخواهد فقط می گوید: شو در دم می شود. 🔹به محض اینکه مادر به تشهد رسید، چشمان پسر قرمز شد و پلک هایش لرزید و به چپ و راست نگاه کرد، هیچکس نبود. 🔹او سنگی را که در دست داشت از پشت سر مادرش بالا برد و خواست آن را بر سر مادرش بزند و او را به دو نیم تقسیم کند که ناگهان مادر صدای فریاد بلندی از پسرش شنید. 🔹با وحشت برگشت تا ببیند چه شده است. او پسرش را دید که پاهایش در زمین فرو رفته است و دستی که سنگ را با آن برداشته بود، شل شده است و نمی تواند آن را حرکت دهد. 😭🗣 مادر گریه کنان فریاد زد: پسرم، عزیزم، خدایا من فرزند دیگری غیر او ندارم، چه بر سرت آمد؟سپس با مهربانی و با دستان ضعیف و ناتوانش خاک را کنار می زد و می گفت: 🔹 ای کاش من می مردم و به تو آسیبی نمی رسید پسرم! 🔹خداوند جل جلاله از این پسر عاق و نافرمان انتقام گرفت. 💐چه داستانی که عجب پند و عبرتی در بر داشت ورود به جارچی👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
هدایت شده از جارچی شاهرود
Mehryaarr Ali Hosseini - Nafas @Bir3daFans.mp3
9.43M
❤️در پناه حضرت حق ❤️ ورود به جارچی ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
هدایت شده از جارچی شاهرود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وعده هر همه با هم این دعارو بخوانیم 🌸✨اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج✨🌸 ورودبه 👇 http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a