📷اولین تصویر از تابوت رئیسی و ۷ شهید خدمت پیش از مراسم تشییع در تهران
برای دنبال کردن لحظهای اخبار و پخش زنده، حتما #پیوستن را لمس کنید
https://eitaa.com/joinchat/3647602887C9fbbae6084
⭕️⭕️⭕️🔴 اطلاعیه 🔴⭕️⭕️⭕️
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ #خاموشی برنامه ریزی شده برای تعمیرات شبکه و تاسیسات توزیع برق برخی مناطق در شهرستان شاهرود
⏳زمان: چهارشنبه دوم خرداد ماه سال ۱۴۰۳
/ روابط عمومی شرکت توزیع نیروی برق استان سمنان/
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 آغاز تشییع پیکر شهدا به سمت میدان آزادی
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
#اطلاعیه_فوری
📣همشهریان عزیز شاهرود وحومه جهت اطلاع از#اطلاعیه ها وبرگزاری #مراسمات شهدای دولت درشهرستان شاهرود لینک زیرروبزنید
👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1061552325Cbd94fe5458
📣اطلاعیه 📣
مراسم استغاثه به نیت ظهور
جمعه ۱۴۰۳/۳/۴
ساعت ۱۶:۳۰
ویژه عموم مردم عزیز شاهرودی🇮🇷
🥀🌥🥀
من که تورا ندیدم
صدایت نشنیدم
اما کرامتهایت
به عمق جان خریدم
کمک کن بتوانم
برات یار برسانم
لبخندی از رضایت
روی لبانت نشانم
یاصاحب زمانم 🤲
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
37.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽مراسم یادبود شهدای خدمت در شاهرود
#رئیسی_عزیز #شهید_جمهور
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
▪️ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
▪️مراسم یادبود مجاهدان شهید
▪️مراسم بزرگداشت و عزاداری شهادت خادم الرضا(علیه السلام) حضرت آیت الله دکتر سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور و یاران شهیدش
(ویژه برنامه ادارات شهرستان شاهرود)
📆 پنج شنبه سوم خرداد ۱۴۰۳
⏰ساعت ۱۰ صبح
🕌حسینیه اعظم مدرسه قلعه شاهرود
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨عملیات امدادونجات کارگر ساختمانی در شاهرود
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
📣 اسکان صلواتی برای شرکت کنندگان در مراسم تشییع ریاست جمهوری
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
@jarchy0273
روبیکای جارچی اینجاست 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
!
#حکایت_شب
به گزارش خبرگزاری تسنیم، حاج حسین الله کرم می گوید: در ارتفاعات انار بودیم. هوا کاملا روشن شده بود. امدادگر زخم گردن ابراهیم را بست. مشغول تقسیم نیروها و جواب دادن به بیسیم بودم. یکدفعه یکی از بچه ها دوید و باعجله آمد پیش من و گفت: حاجی، حاجی یه سری عراقی دستاشونو بالا گرفتن و دارن به این طرف میان!
با تعجب گفتم: کجا هستن؟! باهم به یکی از سنگرهای مشرف به تپه رفتیم. حدود بیست نفر از طرف تپه مقابل، پارچه سفید به دست گرفته و به سمت ما می آمدند. فوری گفتم: بچه ها مسلح بایستید، شاید این حقه باشه!
لحظاتی بعد هجده عراقی که یکی از آنها افسر فرمانده بود خودشان را تسلیم کردند. من هم ازاینکه در این محور از عراقی ها اسیر گرفتیم خوشحال بودم. با خود فکر کردم حتما حمله خوب بچه ها و اجرای آتش باعث ترس عراقی ها و اسارت آنها شده. درجه دار عراقی را آوردم داخل سنگر. یکی از بچه را که عربی بلد بود را آوردم.
مثل بازجوها پرسیدم: اسمت چیه، درجه و مسئولیت خودت را هم بگو! خودش را معرفی کرد وگفت: درجه ام سرگرد و فرمانده نیروهایی هستم که روی تپه و اطراف آن مستقر بودند. ما از لشگر احتیاط بصره هستیم که به ایم منطقه اعزام شدیم.
پرسیدم چقدر نیرو روی تپه هستند. گفت: الآن هیچی!!
چشمانم گرد شد. گفتم: هیچی؟!
جواب داد: ما آمدیم و خودمان را اسیر کردیم. بقیه نیروها را هم فرستادم عقب، الان تپه خالیه!
با تعجب نگاهش کردم و گفتم: چرا؟!
گفت: چون نمیخواستند تسلیم شوند. تعجب من بیشتر شد و گفتم: یعنی چی؟!
فرمانده عراقی به جای اینکه جواب من را بدهد پرسید: این الموذن؟!
این جمله احتیاج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم : موذن؟!
اشک در چشمانش حلقه زد. با گلویی بغض گرفته شروع به صحبت کرد و مترجم سریع ترجمه میکرد:
به ما گفته بودن شما مجوس و آتش پرستید. به ما گفته بودند برای اسلام به ایران حمله میکنیم و با ایرانی ها می جنگیم. باور کنید همه ما شیعه هستیم. ما وقتی می دیدیم فرماندهان عراقی مشروب میخورند و اهل نماز نیستند خیلی در جنگیدن با شما تردید کردیم. صبح امروز وقتی صدای اذان رزمنده شمارا شنیدم که باصدای رسا و بلند اذان میگفت، تمام بدنم لرزید. وقتی نام امیرالمومنین (ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت میجنگی. نکند مثل ماجرای کربلا...
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمی داد. دقایقی بعد ادامه داد:
برای همین تصمیم گرفتم تسلیم شوم و بار گناهم را سنگین تر نکنم. لذا دستور دادم کسی شلیک نکند. هوا هم که روشن شد نیروهایم را جمع کردم و گفتم: من میخواهم تسلیم ایرانی ها شوم. هرکس میخواهد، با من بیاید. این افرادی هم که با من آمده ند دوستان و هم عقیده من هستند. البته آن سربازی را که به سمت موذن شلیک کرد را هم آوردم. اگر دستور بدهید اورا میکشم. حالا خواهش میکنم بگو موذن زنده است یا نه؟!
هیچ حرفی نمی توانستم بزنم، بعد از مدتی سکوت گفتم: آره زنده است. باهم از سنگر خارج شدیم. رفتیم پیش ابراهیم که داخل یکی از سنگرها خوابیده بود. تمام هجده اسیر عراقی آمدند و دست ابراهیم را بوسیدند و رفتند. نفر آخر به پای ابراهیم افتاده بود و گریه میکرد. میگفت: مرا ببخش، من شلیک کردم. بغض گلوی من را هم گرفته بود. حال عجیبی داشتم. دیگر حواسم به عملیات و نیروها نبود. میخواستم اسرای عراقی را به عقب بفرستم. فرمانده عراقی من را صدا زدو گفت: آن طرف را نگاه کن، یک گردان کماندویی و چند تانک قصد پیشروی از آنجا را دارند. بعد ادامه داد سریعتر بروید و تپه را بگیرید. من هم سریع چند نفر از بچه های اندرز گو رو فرستادم سمت تپه. با آزاد شدن آن ارتفاع، پاکسازی منطقه انار کامل شد. گردان کماندویی هم حمله کرد. اما چون ما آمادگی لازم را داشتیم بیشتر نیروهای آن از بین رفت و حمله آنها ناموفق بود. روزهای بعد با انجام عملیات محمد رسول الله در مریوان فشار ارتش عراق بر گیلانغرب کم شد.
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 135
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی
ورود بهجارچی شاهرود 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) میخوانیم
🔹با قرائت دعای فرج به این جمع میلیونی بپیوندیم
ورود به ایتای جارچی👇
http://eitaa.com/joinchat/204472353Cbb461f6e3a
ورود به روبیکای جارچی 👇👇
https://rubika.ir/jarchyo273
روبینوی جارچی اینجا هم هست 👇👇
https://rubika.ir/jarchi0273
پیج اینستاگرام جارچی 👇👇
http://instagram.com/jarchi0273