آکادمی جریان
سلام علیکم لازم شد که بگم این فانتزی سم هایی که فرستادین خنده دار نیستن درواقع دارن به نوعی مذهبی ها
#سخن_شما
سلام
فانتزی پودر شده گفتن دوستان ، منم بگم...
برا بقیه شاید یکم طنز باشه ولی برا من حداقل برای خودم خیلی ناراحت کنندست
من از بچگی فانتزی اینو داشتم ک زود ازدواج کنم(سن کم) و طرف مقابلم هم سنش کم باشه و ایضا تو سن کم بچه دار شم
یعپی زندگی اون خانم دهه هشتادی با چهارتا بچه فانتزی همیشگی من بوده...
شاید بشه گفت عوامل بیرونی هم روی این فانتزی تاثیر داشتن
بُگذریم
ولی هی سن من از اون چیزی ک میخواستم بالاتر میرفت و من با خودم میگفتم ساله دیگه ، چندوقت دیگه ، صبرکن ، ولی حتی خواستگاری هم نبود هه
هی کوچکتر از منم ازدواج کردنو...من موندمو حسرت
تازه من فکر میکردم الان خیلی خانمم ، خیلی عالیم و...
ولی چندوقته ک با خود واقعیم رو برو شدم یک موجود شدیدا افتضاح ک از دین فقط ظواهرشو داره رو دیدم...
بازم بگذریم
الانم سنم اصلا بالا نیست ، هنوز بچه مدرسه ایم ولی برا منی ک خواشتم سن کم بود خیلی سنم زیاده...هه
خواستم بگم از اون فانتزیه من یک روحیه داغون برام مونده ، یک احساس شکست ، یک حس مضخرف خواستن و نرسیدن ، یک حال بد ، یک درسی ک...
میدونین بیشتر از خودم بدم میاد ک ازدواج و گذاشتم تنها خواستم از زندگی
ازدواجی که با چاشنی فانتزی همراه نبود ، همش فانتزی بود و چاشنی ازدواج و زندگی واقعی هم بهش اضافه شده بود
..