eitaa logo
نویسندگان جریان
586 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
127 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱دیگران که تو را می‌بینند سخت احساس ترحم‌شان بر انگیخته می‌شود مدام می‌گویند این چه بلایی است که بر سر تو آورده ام!؟ از تک تک آسیب هایی که ممکن است به تو رسانده باشم گله مندند. باز من در سکوت لبخندی می‌زنم و انان سری از تاسف برایم تکان می‌دهند... 🌱با این حال می‌دانم تو هم آزرده خاطر نیستی. حتی هر روز با دیدن شرایطی که برایت به وجود آورده‌ام خرسندتر می‌شوی ؛ زمانی که روسری را بر تو می‌کشم و تک تک وجود تو را زیر آن پنهان می‌کنم، تو توانسته ای درک کنی که زیبایی چیست... رسیدن به اوج و تعالی حقیقی این جهان بر من و تو چیست!! حال اگر حرف از محدودیت و کشیدن سیاه پاره ای بر سر شود باز هم می‌گویم این محدودیت برای تو عین آزادی است. میراث حضرت زهرا، الگوی دختران، این را پروردگارمان گفته است پس چرا باید در آن تعلل کنیم !؟ مگر دلیل دیگری بر حضور ما در این جهان است!؟» ✍مهرانا کاتب نویسندهٔ نوجوان ✨ @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱نازنینم! هیچ کدام هم را نمی‌شناسیم. در خیابان می‌بینمت. نگاهم نمی‌کنی! باتمام وجود می‌خواهی به من بفهمانی که به حسابم نمی‌آوری و این یعنی تمام حواست به من است! به تو نزدیک می‌شوم. سر می‌چرخانی و موهای لَخت‌ات پیچ‌وتاب می‌خورد. بند شلوار جینت را که روی بلوز انداخته‌ای، مرتب می‌کنی. روبرویت می‌ایستم، لبخند می‌زنم، می‌خواهم بگویم:.... طوری پشتت را به من می‌کنی که انگار دشمن پشت سرت ایستاده. پا تند می‌کنی و دور می‌شوی.. حسرت می‌خورم که حرفم را نشنیدی! گمان کردی می‌خواهم بگویم:« عزیزم حجابت... » من قبل‌از هر چیز می‌خواستم بگویم: «دوستت دارم!» همین!🍀 ✍سعیده تیمورزاده @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜نامه‌ای به پسرم 🌱پسرک نازنینم، می‌خواهم بدانی هرچیزی ارزش خاص خودش را دارد. قبل تر باهم در مورد تو صحبت کرده‌ایم. از توانایی هایت گفته بودم، یادت می‌آید گفتم قنج می‌رود دلم برای مردانگی کردن‌ هایت؟! وقتی هنوز پنج سال هم نداری؟ ساعت ها حرف زدیم نه؟ اجازه بده از این حرف ها بگذرم و اصل موضوعم را بگویم. حالا که خواهرت زبان بازکرده و هرچند غلط تورا صدا می‌کند، می‌خواهم از او برایت بگویم. 🌱بعدها بیشتر این را می‌شنوی که بزرگترین اتفاقات تاریخ را زن ها رقم زده‌اند، جنگ تا صلحش را. حوادث دینی و قومی و هرچیزی که فکرش را کنی. بعدا برایت توضیح میدهم که پایان نگرفتن عاشورا بدست یک زن رخ داده، جنگ جهانی راهم یک زن شروع کرده. این قسمت از نامه را کمی یواش تر بخوان، سری‌ست. از لطافت خواهرت گفته بودم، قبل از اینکه دنیا بیاید. زن ها با همین لطافت‌شان می‌شکنند، آن‌موقع عظمت مردها طلوع می‌کند. 🌱می‌دانم واژه ها برای سنت زیادی قلنبه سلنبه است، حتی شاید معنی همین واژه را هم نفهمی. مشکلی نیست با مثال برایت می‌گویم. یادت می‌آید بعدِ اثاث‌کشی کمرم را گرفتم و گفتم خسته شدم؛ وقتی گفتی یک چای برایت بریزم آنقدر روحم تازه شد که می‌توانستم دوباره اثاث کشی کنم، البته اگر بدانی مبالغه چیست. 🌱آنروز که توی خیابان یک نفر با موتور پیچید جلومان چطور؟ یادت می‌آید بابا جوابش را داد؟! می‌دانی گاهی ما در اعتقادمان وابسته به شما مرد هاییم. اگر غیرت شما پشت بند ایمانمان نباشد بقول معروف حیا و حجابی نمی‌ماند برامان. می‌فهمی منظورم چیست؟! غیرت! شاید به چشم هایت منفی بیاید منظورم همین نوع محبت های پسرانه است، که آدم به مادر و خواهرش دارد. توگاهی خیلی باذوق این حست را بروز می‌دهی، من کیف می‌کنم که بدون ریش و سبیل انقدر مرد شدی. 🌱اگر ارزش انسان های اطرافت را حفظ کنی، این تویی که ارزشمند تر می‌شوی. خوب می‌دانم که کلماتم برای تو که هنوز پنج ساله نشده‌ای، نامفهوم است اما از حالا اینها را بخوان که... هرچند اینها در ذات توست.» ✍سیده فاطمه قلمشاهی نویسندهٔ نوجوان ✨ @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک جریانی 😍 روز عفاف و حجاب «روز عفاف و حجاب را به پدرم و تمامی پدرانی که حامی حجاب دخترانشان بودند و هستند تبریک می‌گویم. وقتی برای اولین بار چادر به سر انداختم و در کوچه می‌دویدم تا چادرم را باز بگیرم و باد چادرم را بالا ببرد و مرا مثل پرنده ای سبکبال در رویاهایم به پرواز درآورد. خنده پدرم یادم هست. وقتی چادرم را نمی‌توانستم درست جم کنم و همه میگفتن هنوز واست زوده چادر بپوشی یا حتی مادرم ناراحت می‌شد که چرا چادرت راکثیف کردی! پدرم یادم هست که میگفت هیچ اشکالی نداره اصل اینه که دختر بابا فرشته شده و چادر پوشیده فدای سرش که کثیف شده تازه حتی اگه خرابم بشه باباش براش دوباره می‌خره وقتی توی ماشین در هوای گرم پدرم کولر ماشین را کمی می‌چرخاند و می‌گفت دختر بابا گرمش نشه با چادر قشنگی که پوشیده، یا وقتی با دلخوری به پدرم گفتم دوستم‌ مسخرم کرده که چادر پوشیدم پدرم گفت شاید چون مثل تو چادر قشنگ‌ نداشته ناراحت بوده اینجوری کرده بعدم عصرش باهم رفتیم و برای دوستم چادر گرفتیم و وقتی فردا به دوستم چادری زیبا هدیه دادم. اون شد بهترین دوست من و همیشه باهم چادر می‌پوشیدیم و می‌رفتیم مسجد برای نماز» 🍀روز عفاف و حجاب بر همه حامیان حجاب مبارک🍀 «مهماندوست» @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱«دوست خوبم سلام... نمی‌دانم چه شد که گاهی من و تو احساس می‌کنیم با هم فرق داریم. گاهی من به خاطر حجابم فکر می‌کنم از تو برترم و گاهی تو فکر می کنی نسبت به من روشنفکرتری. اینطور شد که فاصله‌ی من و تو از هم زیاد شد. دشمن هم که در این میان بیکار ننشسته است و از هر فرصتی استفاده می‌کند تا من و تو را از هم دور کند. او خوب می‌داند، اینکه دست من و تو از هم جدا شود چه قدر می‌تواند قدرت ما را کم کند!!! حجاب من و تو، نقشه های دشمن را خراب می‌کند چراکه دشمن در پی تضعیف نقش بانوی ایرانیست.» ✍ مرضیه پوستچیان @jaryaniha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا