هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
✅ تجربه روشنگری یکی از مادران میدان انتخابات، در قبل از انتخابات و در کلاس درس.
در همه سال هایی که تدریس داشتم به خاطر ارادتی که به امام خمینی(ره) داشتم و مطمئن بودم اگر دانش آموزان با شخصیت و بیانات نورانی ایشان آشنا بشوند مثل خودم عاشق ایشان خواهند شد، از هر فرصتی برای ایجاد این آشنایی استفاده میکردم. یکی از بهترین فرصت ها سخنان ایشان بود که در اول کتاب های درسی به چاپ رسیده بود. در اولین جلسه و اولین دیدار با دانش آموزان بعد از آشنایی اولیه وقتی سراغ درس می رفتیم می گفتم که خب حالا درس اول را بیاورید. معمولا بچه ها درس اول کتاب را حاضر میکردند اما من می گفتم اشتباهه😊 و چند دقیقه ای کنکاش میکردند تا بالاخره رندی می پرسید خانم سخن امام منظورتون هست؟ و من با لبخندی بر لب پاسخ میدادم بله و اینگونه درس اول کتاب ما با خواندن سخن و صحبت در مورد آن آغاز میشد.
البته برای من که از این فرصت بهره ها میبردم جای تعجب هست که در چاپ جدید کتاب های متوسطه دوم سخن امام خمینی برای همه پایه ها و همه کتاب ها یکی است. اوایل فکر میکردم که فقط کتابهای پایه های مختلف درس خودم سخنان تکراری است. اما با بررسی بیشتر متوجه شدم برای همه پایه ها و همه کتابهای متوسطه دوم اینگونه است.
واقعا برایم جای سوال دارد چرا؟؟؟
وقتی این همه سخنان گهربار از امام خمینی( ره) هست که میتواند روشنگر راه نوجوان های ما باشد و باعث آشنایی بیشتر آن ها با سیره ایشان شود چرا تکرار یک سخن؟
کسی پاسخگو هست؟
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
❓ خدایی چند نفرمون اینطوری برای انتخابات تلاش میکنیم؟
📌 جمعه غروب، این آقا جلوی درب اصلی جمکران ایستاده بود و مردم رو تشویق به شرکت در انتخابات و انتخاب فرد اصلح میکرد. خدایی چند نفرمون اینطوری برای انتخابات تلاش میکنیم؟
🆔 @hvasl_ir
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
وارد مغازه ی عطاری میشم.
همان عطاری همیشگی ..
مغازه دار زیر چشمی به بند و بساطی که طبق معمول دستمه، نگاه می کنه و زیر لب چیزی زمزمه می کنه😁 باز این خانومه اومد😒😒😁
ظرف های آشنا رو ردیف می کنم رو پیش خوان مغازه و اقلام مورد نیاز و مقدارش رو به فروشنده میگم...طبق معمول غر غری میکنه و میگه:
_حاج خانم! خسته نشدی این ظرفا رو دنبال خودت میکشی هربار میاری مغازه، خب حالا شما یه نفر نایلون نگیری، چه تاثیری میخای رو کره ی زمین بذاری، الان دیگه محیط زیست رو نجات دادی؟!؟!
همین طور که به لیست تو برگه ام نگاه می کنم، به فروشنده میگم حاج آقا شما چی؟!
شما خسته نشدی هربار که من میام همین صحبت ها رو تکرار می کنید و همین جواب ها رو می شنوید🤔
فوری برمیگرده میگه، امید دارم اثر بذاره دیگه انقد برای خودتون دردسر درست نکنید هربار...
_ منم امید دارم که اثر بذاره و روزی برسه که شما هم از پاکت های کاغذی برای مشتری هاتون استفاده کنید و اونا رو تشویق به نگرفتن نایلون کنید!!!
لبخندی میزنه که البته در پس آن یک زهی خیال باطل نهفته است😁 هرچند برای من اهمیتی ندارد...
ظرف ها رو برمی دارم و می چینم تو ساک دستی!
کاغذ هایی ک آماده کردم رو با سلام و صلوات از کیفم بیرون میارم و خودم رو آماده ی شنیدن غرغرهای فروشنده می کنم!
میذارمشون رو میز...
_اینا چیه خانم😒😒😒
_اگر میشه لطف کنید، اینا رو بدید به مشتری هاتون😎😎😎
_به مشتری😧چیه تو این کاغذا😬
_انجام وظیفه حاج آقا...
_برگه ها رو باز می کنه می خونه!
_من به مشتری هام بگم رای بدین😲به من چه ربطی داره؟ خودشون می دونن😬
_ینی هر اتفاقی تو این کشور بیفته برای شما فرقی نداره، ربطی به شما نداره؟!
_نه که نداره؟!
_پس چرا هربار از گرونی اجناس و کمبود مشتری و خوابیدن کسب و کار گله می کنید؟
اگر اتفاقات کشور و تصمیم مسئولین رو شما اثر نمیذاره پس نباید انقد بنالید از شرایط!
_ای بابا خانم تاثیر میذاره ولی با رای دادن هم کار درست نمیشه🙄
_خب با رای ندادن چه کاری درست میشه؟! هرکس اندازه ی خودش وظیفه داره...
من اندازه ی خودم شما اندازه ی خودت، اون مسئول اندازه ی خودش، هرکس کارش رو نادرست انجام بده اون باید پاسخ گو باشه...
_نمیدونم حاج خانوم من که رای بده نیستم تو این اوضاع! ولی باشه این برگه ها رو برات پخش می کنم!
ازش تشکر می کنم و میگم هروقت به این نتیجه رسیدید که میخاین رای بدین، این برگه ها رو پخش کنید....
_از مغازه میام بیرون و زیر لب با خودم زمزمه می کنم، دل ها دست خداست....
ما مامور به وظیفه ایم...
خودش کارها رو درست می کنه...
شب همسر میان خونه، کاغذ رو خریدهاش نظرم رو جلب می کنه...بله درسته🤩🤩🤩
این کاغذای خودمه که دادم به آقای عطاری😇😇😇
از همسر می پرسم اینا رو از کجا آوردی، میگن رفته بودم این ها رو بخرم این آقای عطاری، بهم داد و گفت رای بده و باید به وظیفه مون عمل کنیم کلی تعجب کردم که آقای عطاری داره این حرفا رو میزنه😅😅😅
تمام وجودم شکر خدا میشه🤩🤩🤩
الحمدلله علی کل حال...
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
#به_سبک_حضرت_مادر
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دوشب پیش که همسرم گفت دو روز سبزوار نیستم خیلی ناراحت شدم که من ازکاروان بچه ها عقب میمونم.
چون ماشین ندارم و نمیتونم برم روشنگری. دیروز باخودم گفتم توی خونه هم میشه یه کارهایی کرد. زنگ زدم به خانم ...... و گفتم فردا برای روشنگری بیاین محله ما. به مادران هم بگین که بچه هاشون رو بیارن خونه ما.
از صبحم که بیدار شدم برای مادرای عزیزی که قراره بیان شربت آماده کردم و خونه رو حسابی دسته گل کردم🙈 انشاالله قراره یه دمنوش ملکه هم بار بذارم 😍
خلاصه این شد روزی من توی روزهایی که نمیتونم بین مادران عزیز روشنگر باشم. حداقل میتونم پذیرای بچه های گلشون باشم و حداقل خودشونم چنددقیقه ای به صرف شربت و دمنوش مهمون خونم کنم تا باقدم هاشون برای منو خانوادم برکت بیارن😍😍
#روایت
#تجربه
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دوازده سالش بیشتر نیست.
همش میگفت منم میخوام تو انتخابات کمک کنم، به منم یه کاری بگین.
ولی واقعا وسط مشغلههام یادم میرفت که برادرزادهام صدبار همچین درخواستی از من داشته.
اونم کوتاه نمیاومد و روزی نبود که پیام نده و بهم یادآوری نکنه که می خواد کمکدستمون باشه برای کارهای انتخاباتی.
چند تا فایل صوتی بهش دادم که پیاده کنه
ولی براش سخت بود حقیقتاً.
بار دوم بهش عکسنوشتهای دادم که متنش رو برامون تایپ کنه.
این بار راضی بود و میگفت من این کار رو میتونم انجام بدم. هر چی از این کارها داشتین، به من بگین تا انجام بدم.
الان هر متنی که نیاز به تایپ داره رو میسپارم به ایشون.
داشتم فکر میکردم «میدان انتخابات» چقدر برای همه رشددهنده است!
و چقدر بستر خوبیه برای انجام کار تشکیلاتی و جمع شدن حول یک «عمل ارزشمند».
«میدان انتخابات» برای بچهها هم میتونه «عرصه رشد و شکوفایی» و دغدغهمندی باشه.
اگر دریابیمش.....
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
امروز قرار بود دوستان بیان خونمون تا بچه ها رو بذارن پیش من و برن برای روشنگری!
بچه های من از ساعت ۵ روی تراس وایستاده بودن واز ذوق کوچه رو تحت نظرداشتن که کی قراره دوستاشون بیان،ساعت ۶وربع شد وماشین خانم....وارد کوچه شد. منو وبچه ها از ذوق پله هارو دوتایکی می کردیم و رفتیم جلوی در استقبالشون شون 😍یکی یکی همه دوستان اومدن بعداز کمی صحبت دوستان تقسیم شدن و اماده رفتن شدن،دخترخانم یکی ازدوستان خونه موندن برای کمک به من در نگهداری بچه ها،این مابین یکی از دوستانم برای درست کردن کارهنری به منزلمون اومد وماهم رفتیم توی اتاق کاربنده ولوازم هارو وسط اتاق پهن کردیم بچه ها تعجب کرده بودن اومدن یه سرکی توی اتاق کشیدن وسایل هارو که دیدن کاملا چشمهاشون برق میزد ازمن اجازه گرفتن که توی اتاق کنار ما بشینن،برام جالب بود که بی سر وصدا نشستن و خیره دستهای من شده بودن،دختر خانمی که برای کمک به من وایستاده بود ویکی از بچه ها که تقریبا۹ساله بود ازکارهای من خیلی خوششون اومد وقرار شد بنده براشون کلاس آموزشی بذارم😊در دقیقه های آخرم بابچه ها همراه شدم وادابازی کردیم وکلی خوش گذروندیم😍😍 این شد برکت قدوم مبارک مادران روشنگر برای منزل وخانواده من!
#تجربه
#روشنگری
#قیام لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
امروز که دوستان اومدن خونمون قرارشد برای روشنگری برن کوچه و محل نزدیک خونه!
دوتا از دوستان داخل کوچه باهمسایه ها صحبت میکردن ازقضا یک گروه همسایه درست جلوی درب خونه ما نشسته بودن ،مادوسالی هست که توی این محل میشینیم ولی متاسفانه تاالان باهمسایه ها برخورد زیادی نداشتم ،منم رفتم پایین به جمعشون پیوستم. صحبتها که تموم شد اومدیم خونه وبعداز نماز دوستان رفتن،برای خداحافظی وبدرقه دوستان که به کوچه رفتم بعداز رفتن دوستان همسایه ها صدام کردن یکمی توی دلم استرس گرفتم ،بهم گفتن میشه چند دقیقه ای کنارمون بشینی منم برای اینکه یکمی باهاشون بیشتر دوست بشم که مبادا به اومدن وصحبت کردن ما اعتراضی نکنن ،گفتم بله اجازه بدین الان میام،اومدم فلاسک دمنوش رو برداشتم وبا چندتا استکان بردم پایین ومهمون دمنوش من شدن،یکی ازخانمها گفت خیلی دوست داشتیم بیایم خونتون وتوی جمع دوستاتون باشیم لذت بردیم که یک گروه مادرمحجبه دورهم جمع شدن وبدون هیچ چشم داشتی باکلی بچه ودردسر دغدغه زندگی آینده مارو دارن ،اون لحظه قند توی دلم آب شد وبه خودم ودوستام افتخار کردم.....
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
میخواستیم بریم روشنگری.
بچهها رو گذاشتم پیش یکی از مادرایی که تقبل کرده بود بچهها رو نگه داره تا بقیه با خیال راحت برن روشنگری.
خیلی به بچهها خوش گذشته بود.
دخترم میگفت: مامان! اولش هی میخواستم گریه کنم، چون تو نبودی ولی گریه نکردم تا شجاع💪🏻 باشم.
امروز میگفت: مامان!
نمیشه هر روز که میری تبلیغ ما رو ببری خونه دوستاتت پیش بقیه بچهها؟ آخه خیلی خوش میگذره.😁😁
دنیا و حال و هوای بچههامون هم توی ایام انتخابات عوض شده.
اونا هم دارن دغدغهمندی مادرهاشون رو میبینن و یاد میگیرن که آدمهای بیتفاوتی نباشن. بدون هیچ آموزش مستقیمی.
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
وارد کوچه شدیم جمعی از خانم ها نسشته بودند...
بعد از سلام و احوال پرسید اجازه گرفتیم که بشیتیم کنارشون
نظرشون رو درباره ی انتخابات پرسیدم...در مرحله ی اول از شورا ها خیلی گله کردند
گفتن هر سال خیلی ها مثل شما میان برای تبلیغ شورا ها کلی وعده ی وعید میدن ولی هیچ کاری نمیکنن برامون...فقط موقع رای گرفتن یاد ما مردم حاشیه میوفتن😢...
بهشون حق دادم و باهاشون همدردی کردیم و گفتم میخوایم راجه به ریاست جمهوری صحبت کنیم وه خیلی مهم تره
گویی داغ دلشون تازه شد ...از گرونی برنج تا گرونی پوشک از صف روغن تا صف مرغ گفتن و گفتن ....ما هم سعی کردیم دو گوش شنوا باشیم براشون
بعد چندتاییشون گفتن که ما رای نمیدیم یا رای ما فایده نداره...
براشون گفتیم که اگر شما نرید رای بدین دوباره یک ادم غلط میشه رئیس جمهور ما ....پس باید رای بدیم و درست رای بدیم...
یکی از خانوما که خیلی شوخ بود گفت الان شما مثل مایید؟ گفتم بله...گفت نه بابا معلومه شما وضعتون خوبه که پاشدید اومدین اینجا ...گفتم باور کنید شوهر منم مثل شوهرای شما که میگید کارگرن، شوهر منم گارکرن....
گفت پس یا ما دیوونه ایم که به فکر انتخابات نیستیم یا شما😅
گفتم خدا نکنه شما دیوونه باشید ولی ما احساس تکلیف کردیم دیدیم مردممون رو فریب میدن و گفتیم باید قدمی برداریم...گفت شما میگین به کی رای بدیم گفتم به کسی که دردمون رو بفهمه کسی که مردمیه کسی که برنامه داره...کسی که میگه خودم میخوام چه کار کنم نکه بگه الان میگم اون یکی کاندیدا چه گندی زده😏
در اخر ازشون معذرت خواهی کردیم که وقتشون رو گرفتیم و خداحافظی کردیم...اونام گفتن ببخشید ما دلمون پر بود کلی براتون غر زدیم☺️
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
خانمی رو دیدیم که انتهای یک کوچه نشسته بود ...
سلام و احوال پرسی کردیم و اجازه گرفتیم که بشینیم کنارش!
از انتخابات پرسیدم از اینکه می خواد شرکت کنه یا نه گفت من شرکت میکنم دیروز هم توی نانوایی اکثریت مردم میخواستند که شرکت کنند .
گفته شده کسی بهتون بگه در انتخابات شرکت نکنید گفت نه! ولی اگر بگن هم ما گوش نمیدیم ما پشت کشورمون هستیم ولی باید کسی بیاد که درد ما رو بفهمه به فکر مردم باشه و کار کنه گفتم به نظرت چطور باید چنین کسی را انتخاب کنیم؟
گفت: مناظره ها و برنامه هاشون رو دنبال می کنم تا آدم مناسب را پیدا کنم ازش تشکر کردیم و خداحافظی کردیم...
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تعدادی خانوم کنار خیابان نشسته بودند. رفتیم در جمعشان بعد از سلام و احوالپرسی اجازه خواستیم که کنارشان بنشینم...
بحث انتخابات را وسط کشیده ایم یکی گفت با این وضعیت گرونی با این وضعیت اقتصاد چطور و چرا رای بدیم؟! ولی ما همیشه پشت کشور ما بودیم و رای دادیم این بار هم رای می دهیم دوره قبل به آقای رئیسی رای دادیم ولی انتخاب نشد. این بار هم میرویم امیدواریم که فرد مناسبی انتخاب شود...
دیگری گفت نه به هیچ عنوان رای نمی دهیم دوره قبل روحانی رای دادم و هنوز که هنوزه خواهران و برادرانم به من خورده میگیرند و میگویند با انتخاب تو ما بدبخت شدیم و من کاملاً ناامیدم از آینده کشور...
بهش گفتیم ناامیدی بزرگترین گناه است. باید امید داشته باشیم و برای بهتر شدن شرایط تلاش کنیم از شرایط کشور آگاهی خوبی داشت. خودش میگفت در فضای مجازی اخبار را دنبال می کند.
میگفت جرم و جنایت زیاد شده... ما در انتخاب نقشی نداریم. بالایی ها رئیسجمهور را انتخاب میکنند بر ما تحمیل میشود.
به حرف هایش کامل گوش دادیم. تمام درد دل هایش را به جان خریدیم.
بعد سعی کردیم جواب شبهات را بدهیم.
گفت زمان شاه خیلی بهتر بود!! از قحطی های زمان شاه برایش گفتیم..
از درخت هایی که قطع شد..
باغهایی که ویران شد، تا گندم بکارند و نان تهیه کنند.
پیرزنی که آنجا بود، حرف هایمان را تایید کرد. ولی در دلش اضطراب داشت و می گفت از من فاصله بگیرید کروناست!
دختری که فکر کنم نوه اش بود، در گوشش گفت همشون ماسک دارند. ازش فاصله گرفتیم تا آرام شود. با خانمی که گلایه داشت صحبتمان را ادامه دادیم.
در آخر به او شماره دادیم و گفتیم اگر دوست داشتی، به گروه ما به پیوند تا بهتر بتوانید اخبار انتخابات را پیگیر شوی..
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
@madaranemeudan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دیروز اولین جلسه ای بود که برای روشنگری چهره به چهره همراه دوستان شدم. از اول خیلی دوست داشتم شرکت کنم اما یکسری عوامل مانع میشد. این سری وقتی دوست عزیزمان نگهداری از بچه ها را قبول کردند و همبازی دخترم هم جور شد دیگه گفتم وقتشه. بقیه موانع را کنار زدم و راهی شدم. البته ترجیح دادم شنونده و تایید کننده باشم و روال کار را بررسی کنم. وقتی در جمع ۱۰_۱۲ نفره خانم ها نشستیم و دوستم با آیه قرآن شروع کرد من به چهره تک تک خانم ها نگاه میکردم و در حین گفتگو بیشتر نگاهشان کردم . وقتی از مشکلاتشان می گفتند و از بی تدبیری هایی که باعث شده بود جوان های دسته گل تحصیل کرده شان بیکار در خانه باشند و با این هزینه های کمرشکن ازدواج توانایی تشکیل زندگی مشترک نداشته باشند، قلب من هم با نگاه غمگینشان فشرده میشد. شایداندک مشارکتی که کردم این بود که بعد از انتقادهای یکی از مادران پرسیدم حالا ما باید چه کنیم؟ و خودشان به این نتیجه رسیدند باز هم رای دادن و انتخاب درست فعلا تنها کاری هست که میتوانیم انجام دهیم. فقط اینکه دوست داشتم دست تک تک این ولی نعمتان انقلاب را ببوسم و بگویم من از طرف همه مسئولینی که حق شما را و وظیفه خودشان را نشناختند و یا نخواستند که درست عمل کنند معذرت میخواهم .
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan