هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#تجربههای_روشنگری
بسم الله..
به پارکینگ یه ساختمون🏢 پنج طبقه، پنج واحدی خوش آمدید😁
جمعیت:۲۵خانواده😃
و حدودا ۱۵ نفری از خانوما نشستن مشغول پاک کردن سبزی به مقدار زیاد🌿☘🍀🌱
خیلی نامحسوس وارد جمع میشم و یه احوال پرسی گرم و گیرا، اغلب شون به واسطه ی مادر، میشناسن حقیر را😁
منم میرم میشینم تا مثلا سبزی پاک کنم🤪
باد شدیدی هم همراه باران در حال وزیدنه💨💨💨
و پارکینگ ساختمان هم در نداره! و هر از چند گاهی که باد می وزه و بارون میپاشه رو یکی از خانوما، صدا بلند میشه که خدا نگذره از اونی ک پول گرفت از ما و یه در واسه این پارکینگ نذاشت🤭
اون یکی همسایه گفت: ما زار و زندگی مونو فروختیم، اومدیم ازین خونه ها خریدیم هنوز که هنوز هر روز یه جاش خراب میشه، پول گرفتن فقط و کار درست تحویل ندادن و...
خلاصه هر همسایه یه شکایتی در دل داره😥
آروم میپرم وسط بحث و میگم خب چرا این جوری شد، چرا مثلا اون ساختمون رو به رویی در داره پارکینگشون؟!؟!؟
_ میگن اون ساختمون مهندسش خوب بوده، هم مصالح خوب استفاده کرده، هم به همه ی تعهداتش عمل کرده، ولی مهندس ساختمون ما، یکی از موتورهای آسانسور رو دزدید و برد و حالا پنج طبقه ساختمون فقط یه آسانسور داره، پول پارکینگم گرفت و یه در نذاشت و فرار کرد و رفت😡😡😡
چه جالب🤔
پس فرق داره کی مهندس و مسئول باشه، آدم خوب نتیجه اش میشه این ساختمون( اشاره میکنم به ساختمون رو به رویی) مهندس کار نابلد و خرابکار هم نتیجه اش میشه این ساختمون!!!
پس ینی به نظرتون چند روز دیگه که میخایم بریم پای صندوق خیلی فرق داره به کی رای بدیم🤔
یکی از خانوما که حسابی عصبانی هست انگار، میگه چه فرقی میکنه همشون مثل همن، مردمو بدخت کردن! هرروز باید تو صف یه چیز وایستیم😡
میگم خب اگر یه آدم خوب انتخاب کنیم، مثل همین مهندس ساختمون روبه رویی شما چی🤔
اون نمی تونه هم مصالح خوب به کار ببره هم یه ساختمون خوب و درست بسازه!؟
یکی از خانوما میگه آره راست میگه هرچی میکشیم از خودمونه...
همین مهندس ساختمون مونم ما نرفتیم انتخاب کنیم، نشستیم تو خونه یکی رو آوردن گذاشتن، نرفتیم بپرسیم اصلا این سابقه اش چی بوده, ولی اون ساختمون رو به رویی جلسه گذاشتن خودشون مهندس رو انتخاب کردن!
ما کم کاری کردیم نتیجه اش شد، این ساختمون بی در و پیکر که هرروز یه جاش آویزونه😑😑😑😑
آفرین پس اگه نریم پای صندوق بقیه برامون تصمیم میگیرن!
اگه انتخاب درست هم نکنیم، هرچی سرمون بیاد تقصیر خودمونه!!!
شما الان دور هم جمع شدید و دارین به هم کمک می کنید تا این سبزیا رو تمیز و درست پاک کنید، همین جوری هم اگ دور هم جمع بشیم و بریم پای صندوق و یه نفر درست و حسابی بیاریم سرکار، مشکلات کشور هم حل میشه، اما با دست رو دست گذاشتن و نرفتن نه این سبزیا پاک میشه نه مشکلی حل میشه، نتیجه اش میشه گندیدن و خراب شدن و متوقف شدن...
یکی از خانوما یه صلوات بلند می فرسته، بقیه هم به دنبالش سیل صلوات راه میندازن...
از جام بلند میشم و ازشون تشکر میکنم که گذاشتن تو جمع شون بشینم🙃🙃🙃
بحث هم چنان بین خانوما ادامه داره و حسابی داغ شده...و خیییییییلی خوشحالم🤩🤩🤩فارغ از نتیجه اش...
هوا آروم تر شده...
إن شاء الله روزهای خوب و نوید بخشی در انتظارمونه به شرط ها و شروط ها....
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#تجربههای_روشنگری
در کنار گروهی از زنان یکی از محلههای حاشیه شهر نشسته بودیم. صدایش کردیم که بیاید و کنارمان بنشیند.
زن جوانی بود. گفت مریضم و حالم خوب نیست.
گفتم بیا کنارمان بنشین تا برایت دعا کنیم که حالت خوب شود.
آنجا نیامد اما کمی که گذشت بالای سرمان سبز شد.
او سرپا بود و ما روی زمین نشسته.
از انتخابات که پرسیدیم، گفت: من اصلا رأی نمیدهم. همه مثل هم هستند. کسی به فکر ما نیست، فقط به فکر جیب خودشان هستند.
میگفت چند وقت پیش تصادف کردم و هفت ماه در کما بودم.
خوب به حرفها و درددلهایش گوش کردیم،
چند جمله بیشتر نگفتیم که آرام شد.
در مسیر همراهمان میآمد. خودش پیشنهاد داد و گفت به این کوچه بروید و همین حرفها را برایشان بگویید. اینها جمعیتشان زیاد است. شروع که بکنید همه دورتان جمع میشوند.
خیلی تشکر کردیم و از هم جدا شدیم.
موقع خداحافظی گفت: مراقب خودتان باشید.
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#تجربههای_روشنگری
جمع زیادی بودند.
اجازه خواستیم که کنارشان بنشینیم.
از زندگی و احوالاتشان پرسیدیم.
به انتخابات که رسیدیم گلایههایشان شروع شد.
خانمی که کنارم نشسته بود میگفت من اصلاً رأی نمیدهم. هم خودم طلاق گرفتهام، هم دخترم. بس که مردم بیپولند همه کارشان به طلاق رسیده.
بقیه هم از مشکلات زندگی و گرانی و
مریضی و فساد میگفتند.
خوب به حرفهایشان گوش میکردیم و جاهایی تایید و همراهیشان میکردیم و از مشکلات خودمان میگفتیم. از بعضیهایشان اسمهایشان را میپرسیدیم تا در حین گفتگو با اسم صدایشان کنیم.
یکیشان گفت دوره قبل از طرف روحانی آمدند و ما را با اتوبوس بردند که رأی بدهیم. گفتند اگر رأی بدهید همه چیز را ارزان میکنیم. ما را گول زدند.
گفتند ما آزادی میآوریم. آزادی و بیحجابی به چه درد ما میخورد؟! ما محتاج نان سفرهمان هستیم.
گفتم آنها دلسوز ما نیستند و از ناآگاهی ما سوء استفاده میکنند.
ادامه دادند؛ فقط کاری کردند که جوانهای مردم با لباسهای بدجور به خیابانها بیایند و مردهای ما هم آنها را ببینند و زندگیمان از هم بپاشد. همهی جوانها به فساد افتادهاند و کریستالی شدهاند.
یکیشان میگفت من خودم به خاطر نداری، دوبار باردار شدم و بچههایم را سقط کردم.
میگفتند اینها هر کدام که به جایی میرسند ما را فراموش میکنند.
گفتم برای اینکه خود ما به آنها رای میدهیم. هنوز هم هستند آدمهای دلسوزی مثل حاج قاسم که به فکر مردم هستند. الآن کسانی که حاج قاسم را شهید کردند میگویند «رأی ندهید» فکر میکنید رأی ندادن ما چه نفعی برای آنها دارد؟ میخواهند که ما رای ندهیم، بعد بگویند خب مردم نظامشان را نمیخواهند، بعد هم مثل بقیه کشورها به کشور ما دستدرازی کنند و ناامنی بیاورند.
اسم حاج قاسم را که آوردم مادر و دختری بودند که آه از نهادشان بلند شد. گفتند از وقتی این خدابیامرز رفت ما بدبخت شدیم. این همه گرانی آمد. کرونا آمد.
نمیدانم چرا در این محله طلاقگرفتهها زیاد بودند! اما مردمش در مقایسه با محلهای که دیروز رفتیم در مقابل حرفهایمان مقاومت زیادی نمیکردند و خیلی زود با ما همراه میشدند. انگار خداوند خودش بحثها را پیش میبرد. به آن همه استدلال و پاسخ شبههای که در ذهنمان انباشته کرده بودیم نیاز نبود. همین که به حرفهایشان گوش میکردیم و از انقلاب مستضعفین برایشان میگفتیم، بسیار خرسند میشدند.
در پایان گفتم امام خمینی که شاه را بیرون و انقلاب کرد، گفت این انقلاب مال محرومین و مستضعفان است. اگر میبینیم امروز کسانی سرکار آمدهاند که به فکر محرومین و مستضعفان نیستند، بدانید که آنها در مسیر انقلاب نیستند. ما باید در انتخابات شرکت کنیم و آنها را از بیرون کنیم.
در آخر گفتند خب ما به چه کسی رأی بدهیم که خوب باشد؟
گفتم ما اگر هم کسی رو معرفی کنیم، خود او مدنظر ما نیست. راهش مورد قبول و تأیید ماست و تا وقتی طرفدارش هستیم که در مسیر انقلاب و دفاع از مردم باشد.
باید به کسی رأی بدهیم که مرفه نباشد. به فکر مردم باشد. چشمش به وعدههای خدا باشد نه وعدههای آمریکا.
مگر نگفتند اگر با آمریکا رفیق شویم همه چیز ارزان میشود و تحربمها از بین میرود و ....
حالا رفتند مذاکره کردند، ارزانی و رفاه و کاسبی آمد؟!
همه گفتند: نه. همه چیز بدتر شد.
خب این هم نتیجه اعتماد به دشمن. رهبر چقدر گفت من به اینها بدبین هستم؟! ولی گوش نکردند و این اوضاع مملکت نتیجهاش.
گفتگوی خیلی خوبی بود. در آخر ما را به خانههایشان دعوت میکردند و اینقدرررر برایمان دعا کردند که شرمنده شدیم😢
میگفتند خدا خیرتان بدهد که ما را آگاه کردید.
واقعا دوست داشتم ساعتها کنارشان بنشینم ولی هوا تاریک شده بود و باید برمیگشتیم.
شماره تماس دادیم و شماره گرفتیم و از هم جدا شدیم.
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
#تجربیات_روشنگری
اندر خم یکی از کوچه های محلات حاشیه شهر، با یه عده خانم کوچه نشین یه کرسی که نه، یه دورهمی انتخاباتی راه انداختیم.
یکی از خانمهای همسایه که کاری داشت و باید تا جایی میرفت به بقیه گفت: خوب گوش بگیرین اومدم برام تعریف کنین بقیه شو😁😂
بحث گرم داشت پیش میرفت که درِ حیاط بغلی باز شد و یه آقای چهارشونهی تنومند توی چارچوب نمایان شد.
یه نگاهی به ما و یه نگاهی به خانوادش که مشغول بحث بودن انداخت.
قلبم گرومپ گرومپ صدا داد.
با خودم میگفتم الانه که بگه
پاشین جمع کنین بساطتتون رو...
اما یه مدت که گذشت دیدیم تو همون چارچوب در نشست و با دقت تا ته بحث رو گوش کرد 😊
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دیروز پنج شنبه،شش خرداد 1400
اولین جلسه از کارگاههای مادر وکودک، که پوششی جلسه انتخاباتست 😜 را با
استقبال خوبی شروع کردیم ،
مامان ها و فضا آماده بود😀
قاعدتاً مامان ها با دیدن پوستر تبلیغاتی آمده بودند،تا یه روز شاد رو بگذرونند💃
بازی های دسته جمعی نشاط رو چند برابر می کرد.
مامان ها با بچه ها
آلیسا آلیسا
ما گلیم ما سنبلیم
کدو کدو
و...
بازی کردند ،صدای جیغ ودست وهورای مامان ها 💃👏😆بیشتر از بچه ها به هوا رفته بود😍
بازی را ادامه دادیم این بار خود مامان هاوبچه ها میاندار بازی های اختراعیشان بودند
.....
حالا زمان پرسش و پاسخ بود!
بچه ها با مربی به گوشه ای برای بازی رفتند.
ماما نها سوالی نداشتند 🧐
ازمن اصرار از اونها انکار 😏
نیاز به جرقه بود!
آینده دوست دارید فرزندتان چه کاره شود؟ با این سوال یخ دهنشان را آب کردم😜
دکتر
مهندس
بسیجی واقعی
و.....
حالا موتور مادرها برای پرسیدن سوال روشن شده بود . سوال خودم را داخل پرانتز نگه داشتم،تا جواب سوال های تربیتی را بدهم.
*طبق برنامه طراحی شده ازقبل جلو میرفتیم☺️ .*
پرسش و پاسخ تربیتی حدود چهل پنجاه دقیقه ای طول کشید.
وقتش بود برگردم جواب پرسش خودم را به صورت تکمیلی بدهم.
شغل ها رو دوباره مرور کردیم با مامان ها
پرسیدم :خب چه کارهایی باید بکنید تا بچه ها برسند به این قله ای که در نظر گرفتید؟
جواب:برنامه ریزی برای درس
پرسیدم آیا تنها درس خواندن کافیست؟
مادرها با شوق درحال پاسخ گویی 😊
پرسیدم: بنظرتون شما از همه دکترها ومعلم ها و مدیرای مختلف که باهاشون سر کار داشتید تا الان راضی بودید؟
جواب: نه!
چرا؟ وچه راهکاری دارید ؟
بحث بین مامان ها شکل گرفت 🙃
حالا وقتش بود ضربه نهایی را بزنیم🤓
توضیحاتم را شروع کردم
تنها درس خواندن ملاک کافی نیست،چقدر دکتر،مهندس و...داریم که متخصص در رشته خود،اما هیچ حس انسان دوستی،افتخار به ایرانی بودن،تلاش برای آبادانی وحفظ تمامیت ارضی....ندارند
همچنان در حال فرمایش بودم😂
بحث را برنامه ریزی شده😉رساندیم به اینکه
اصلا هویت ملی دینی یعنی چی ؟ چگونه در بچه هایمان پربارش کنیم؟
واینجا همان جایی بود که باید حرف انتخابات را وسط می کشیدم
کمی تامل نیاز بود هنوز زود بود🧐
از جمله راهکارها در مسیر هویت بخشی
_شناساندن اسطوره والگو ایرانی و دینی به فرزندان
_خواندن قصه با شخصیت های مثبت ایرانی
_رفت و آمد به مکان هایی با هویت دینی
و....
آخرین راهکار شرکت در راهپیمایی و انتخابات بود.(یعنی تئورزیسین های دنیا باید بیان از بچه های مادرانه مشهد درس بگیرند که ما از کجا به کجا ،چیرو به چی ربط دادیم😂🤣😝)
**امنیت و حفظ تمامیت ارضی می تواند عامل مهمی باشد برای حضور حداکثری ما پای صندوق های رای این جمله
سرآغازبحث های انتخاباتی ما😇....
الحمدلله که روز خوب وتجربه پرباری بود🌹🌹🌹
#تجربه
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#قیام_لله
#مادرانه_مشهد
@madaranmeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
روزی که توی جمع دوستان بودم، تو مسجدالغدیر، دوستان داشتن میگفتن که انشاالله از فردا محل به محل بریم برای روشنگری😊
توی دلم خیلی به حالشون غبطه خوردم😔 که همه کسی رو دارن، که بچه هاشونو نگه داره ولی من بخاطر بچه هام نمیتونم برم.😔😔😔
همینجوری که توی دلم داشتم غر میزدم، مابین صحبت ها دوتا ازدوستان گفتن اگه می خواین برین بچه هاروبیارین خونه ی ما! خیلی خوشحال شدم😃😃😃
توی دلم برای اینکه منم به حاجتم رسیدم چندتا صلوات نذرکردم .
فرداشد و من خوشحال از اینکه حداقل میتونم با ماشینم دوستان رو همراهی کنم و تجربه کسب کنم و بچه هامم خوشحال ازاینکه قراره برن یه جای جدید وبا دوستاشون بازی کنن.
اون روز بعد مدتی که توی محلات بودیم من با یکی از دوستان به خانه ی یه دوست رفتیم برای صحبت اونجاهم یکی ازدوستان به من گفتن که بچه هارو بیارین خونه ی ما.
دیگه واقعا اون لحظه بهم، این مثلی که میگن کار رو بنداز کارساز خداست کاملا ثابت شد😍🌹
#تجربه
#متن
#روشنگری
#کار_ساز_خداست
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
وارد مغازه ی عطاری میشم.
همان عطاری همیشگی ..
مغازه دار زیر چشمی به بند و بساطی که طبق معمول دستمه، نگاه می کنه و زیر لب چیزی زمزمه می کنه😁 باز این خانومه اومد😒😒😁
ظرف های آشنا رو ردیف می کنم رو پیش خوان مغازه و اقلام مورد نیاز و مقدارش رو به فروشنده میگم...طبق معمول غر غری میکنه و میگه:
_حاج خانم! خسته نشدی این ظرفا رو دنبال خودت میکشی هربار میاری مغازه، خب حالا شما یه نفر نایلون نگیری، چه تاثیری میخای رو کره ی زمین بذاری، الان دیگه محیط زیست رو نجات دادی؟!؟!
همین طور که به لیست تو برگه ام نگاه می کنم، به فروشنده میگم حاج آقا شما چی؟!
شما خسته نشدی هربار که من میام همین صحبت ها رو تکرار می کنید و همین جواب ها رو می شنوید🤔
فوری برمیگرده میگه، امید دارم اثر بذاره دیگه انقد برای خودتون دردسر درست نکنید هربار...
_ منم امید دارم که اثر بذاره و روزی برسه که شما هم از پاکت های کاغذی برای مشتری هاتون استفاده کنید و اونا رو تشویق به نگرفتن نایلون کنید!!!
لبخندی میزنه که البته در پس آن یک زهی خیال باطل نهفته است😁 هرچند برای من اهمیتی ندارد...
ظرف ها رو برمی دارم و می چینم تو ساک دستی!
کاغذ هایی ک آماده کردم رو با سلام و صلوات از کیفم بیرون میارم و خودم رو آماده ی شنیدن غرغرهای فروشنده می کنم!
میذارمشون رو میز...
_اینا چیه خانم😒😒😒
_اگر میشه لطف کنید، اینا رو بدید به مشتری هاتون😎😎😎
_به مشتری😧چیه تو این کاغذا😬
_انجام وظیفه حاج آقا...
_برگه ها رو باز می کنه می خونه!
_من به مشتری هام بگم رای بدین😲به من چه ربطی داره؟ خودشون می دونن😬
_ینی هر اتفاقی تو این کشور بیفته برای شما فرقی نداره، ربطی به شما نداره؟!
_نه که نداره؟!
_پس چرا هربار از گرونی اجناس و کمبود مشتری و خوابیدن کسب و کار گله می کنید؟
اگر اتفاقات کشور و تصمیم مسئولین رو شما اثر نمیذاره پس نباید انقد بنالید از شرایط!
_ای بابا خانم تاثیر میذاره ولی با رای دادن هم کار درست نمیشه🙄
_خب با رای ندادن چه کاری درست میشه؟! هرکس اندازه ی خودش وظیفه داره...
من اندازه ی خودم شما اندازه ی خودت، اون مسئول اندازه ی خودش، هرکس کارش رو نادرست انجام بده اون باید پاسخ گو باشه...
_نمیدونم حاج خانوم من که رای بده نیستم تو این اوضاع! ولی باشه این برگه ها رو برات پخش می کنم!
ازش تشکر می کنم و میگم هروقت به این نتیجه رسیدید که میخاین رای بدین، این برگه ها رو پخش کنید....
_از مغازه میام بیرون و زیر لب با خودم زمزمه می کنم، دل ها دست خداست....
ما مامور به وظیفه ایم...
خودش کارها رو درست می کنه...
شب همسر میان خونه، کاغذ رو خریدهاش نظرم رو جلب می کنه...بله درسته🤩🤩🤩
این کاغذای خودمه که دادم به آقای عطاری😇😇😇
از همسر می پرسم اینا رو از کجا آوردی، میگن رفته بودم این ها رو بخرم این آقای عطاری، بهم داد و گفت رای بده و باید به وظیفه مون عمل کنیم کلی تعجب کردم که آقای عطاری داره این حرفا رو میزنه😅😅😅
تمام وجودم شکر خدا میشه🤩🤩🤩
الحمدلله علی کل حال...
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
#به_سبک_حضرت_مادر
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دوشب پیش که همسرم گفت دو روز سبزوار نیستم خیلی ناراحت شدم که من ازکاروان بچه ها عقب میمونم.
چون ماشین ندارم و نمیتونم برم روشنگری. دیروز باخودم گفتم توی خونه هم میشه یه کارهایی کرد. زنگ زدم به خانم ...... و گفتم فردا برای روشنگری بیاین محله ما. به مادران هم بگین که بچه هاشون رو بیارن خونه ما.
از صبحم که بیدار شدم برای مادرای عزیزی که قراره بیان شربت آماده کردم و خونه رو حسابی دسته گل کردم🙈 انشاالله قراره یه دمنوش ملکه هم بار بذارم 😍
خلاصه این شد روزی من توی روزهایی که نمیتونم بین مادران عزیز روشنگر باشم. حداقل میتونم پذیرای بچه های گلشون باشم و حداقل خودشونم چنددقیقه ای به صرف شربت و دمنوش مهمون خونم کنم تا باقدم هاشون برای منو خانوادم برکت بیارن😍😍
#روایت
#تجربه
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دوازده سالش بیشتر نیست.
همش میگفت منم میخوام تو انتخابات کمک کنم، به منم یه کاری بگین.
ولی واقعا وسط مشغلههام یادم میرفت که برادرزادهام صدبار همچین درخواستی از من داشته.
اونم کوتاه نمیاومد و روزی نبود که پیام نده و بهم یادآوری نکنه که می خواد کمکدستمون باشه برای کارهای انتخاباتی.
چند تا فایل صوتی بهش دادم که پیاده کنه
ولی براش سخت بود حقیقتاً.
بار دوم بهش عکسنوشتهای دادم که متنش رو برامون تایپ کنه.
این بار راضی بود و میگفت من این کار رو میتونم انجام بدم. هر چی از این کارها داشتین، به من بگین تا انجام بدم.
الان هر متنی که نیاز به تایپ داره رو میسپارم به ایشون.
داشتم فکر میکردم «میدان انتخابات» چقدر برای همه رشددهنده است!
و چقدر بستر خوبیه برای انجام کار تشکیلاتی و جمع شدن حول یک «عمل ارزشمند».
«میدان انتخابات» برای بچهها هم میتونه «عرصه رشد و شکوفایی» و دغدغهمندی باشه.
اگر دریابیمش.....
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
امروز قرار بود دوستان بیان خونمون تا بچه ها رو بذارن پیش من و برن برای روشنگری!
بچه های من از ساعت ۵ روی تراس وایستاده بودن واز ذوق کوچه رو تحت نظرداشتن که کی قراره دوستاشون بیان،ساعت ۶وربع شد وماشین خانم....وارد کوچه شد. منو وبچه ها از ذوق پله هارو دوتایکی می کردیم و رفتیم جلوی در استقبالشون شون 😍یکی یکی همه دوستان اومدن بعداز کمی صحبت دوستان تقسیم شدن و اماده رفتن شدن،دخترخانم یکی ازدوستان خونه موندن برای کمک به من در نگهداری بچه ها،این مابین یکی از دوستانم برای درست کردن کارهنری به منزلمون اومد وماهم رفتیم توی اتاق کاربنده ولوازم هارو وسط اتاق پهن کردیم بچه ها تعجب کرده بودن اومدن یه سرکی توی اتاق کشیدن وسایل هارو که دیدن کاملا چشمهاشون برق میزد ازمن اجازه گرفتن که توی اتاق کنار ما بشینن،برام جالب بود که بی سر وصدا نشستن و خیره دستهای من شده بودن،دختر خانمی که برای کمک به من وایستاده بود ویکی از بچه ها که تقریبا۹ساله بود ازکارهای من خیلی خوششون اومد وقرار شد بنده براشون کلاس آموزشی بذارم😊در دقیقه های آخرم بابچه ها همراه شدم وادابازی کردیم وکلی خوش گذروندیم😍😍 این شد برکت قدوم مبارک مادران روشنگر برای منزل وخانواده من!
#تجربه
#روشنگری
#قیام لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
امروز که دوستان اومدن خونمون قرارشد برای روشنگری برن کوچه و محل نزدیک خونه!
دوتا از دوستان داخل کوچه باهمسایه ها صحبت میکردن ازقضا یک گروه همسایه درست جلوی درب خونه ما نشسته بودن ،مادوسالی هست که توی این محل میشینیم ولی متاسفانه تاالان باهمسایه ها برخورد زیادی نداشتم ،منم رفتم پایین به جمعشون پیوستم. صحبتها که تموم شد اومدیم خونه وبعداز نماز دوستان رفتن،برای خداحافظی وبدرقه دوستان که به کوچه رفتم بعداز رفتن دوستان همسایه ها صدام کردن یکمی توی دلم استرس گرفتم ،بهم گفتن میشه چند دقیقه ای کنارمون بشینی منم برای اینکه یکمی باهاشون بیشتر دوست بشم که مبادا به اومدن وصحبت کردن ما اعتراضی نکنن ،گفتم بله اجازه بدین الان میام،اومدم فلاسک دمنوش رو برداشتم وبا چندتا استکان بردم پایین ومهمون دمنوش من شدن،یکی ازخانمها گفت خیلی دوست داشتیم بیایم خونتون وتوی جمع دوستاتون باشیم لذت بردیم که یک گروه مادرمحجبه دورهم جمع شدن وبدون هیچ چشم داشتی باکلی بچه ودردسر دغدغه زندگی آینده مارو دارن ،اون لحظه قند توی دلم آب شد وبه خودم ودوستام افتخار کردم.....
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
میخواستیم بریم روشنگری.
بچهها رو گذاشتم پیش یکی از مادرایی که تقبل کرده بود بچهها رو نگه داره تا بقیه با خیال راحت برن روشنگری.
خیلی به بچهها خوش گذشته بود.
دخترم میگفت: مامان! اولش هی میخواستم گریه کنم، چون تو نبودی ولی گریه نکردم تا شجاع💪🏻 باشم.
امروز میگفت: مامان!
نمیشه هر روز که میری تبلیغ ما رو ببری خونه دوستاتت پیش بقیه بچهها؟ آخه خیلی خوش میگذره.😁😁
دنیا و حال و هوای بچههامون هم توی ایام انتخابات عوض شده.
اونا هم دارن دغدغهمندی مادرهاشون رو میبینن و یاد میگیرن که آدمهای بیتفاوتی نباشن. بدون هیچ آموزش مستقیمی.
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
وارد کوچه شدیم جمعی از خانم ها نسشته بودند...
بعد از سلام و احوال پرسید اجازه گرفتیم که بشیتیم کنارشون
نظرشون رو درباره ی انتخابات پرسیدم...در مرحله ی اول از شورا ها خیلی گله کردند
گفتن هر سال خیلی ها مثل شما میان برای تبلیغ شورا ها کلی وعده ی وعید میدن ولی هیچ کاری نمیکنن برامون...فقط موقع رای گرفتن یاد ما مردم حاشیه میوفتن😢...
بهشون حق دادم و باهاشون همدردی کردیم و گفتم میخوایم راجه به ریاست جمهوری صحبت کنیم وه خیلی مهم تره
گویی داغ دلشون تازه شد ...از گرونی برنج تا گرونی پوشک از صف روغن تا صف مرغ گفتن و گفتن ....ما هم سعی کردیم دو گوش شنوا باشیم براشون
بعد چندتاییشون گفتن که ما رای نمیدیم یا رای ما فایده نداره...
براشون گفتیم که اگر شما نرید رای بدین دوباره یک ادم غلط میشه رئیس جمهور ما ....پس باید رای بدیم و درست رای بدیم...
یکی از خانوما که خیلی شوخ بود گفت الان شما مثل مایید؟ گفتم بله...گفت نه بابا معلومه شما وضعتون خوبه که پاشدید اومدین اینجا ...گفتم باور کنید شوهر منم مثل شوهرای شما که میگید کارگرن، شوهر منم گارکرن....
گفت پس یا ما دیوونه ایم که به فکر انتخابات نیستیم یا شما😅
گفتم خدا نکنه شما دیوونه باشید ولی ما احساس تکلیف کردیم دیدیم مردممون رو فریب میدن و گفتیم باید قدمی برداریم...گفت شما میگین به کی رای بدیم گفتم به کسی که دردمون رو بفهمه کسی که مردمیه کسی که برنامه داره...کسی که میگه خودم میخوام چه کار کنم نکه بگه الان میگم اون یکی کاندیدا چه گندی زده😏
در اخر ازشون معذرت خواهی کردیم که وقتشون رو گرفتیم و خداحافظی کردیم...اونام گفتن ببخشید ما دلمون پر بود کلی براتون غر زدیم☺️
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
خانمی رو دیدیم که انتهای یک کوچه نشسته بود ...
سلام و احوال پرسی کردیم و اجازه گرفتیم که بشینیم کنارش!
از انتخابات پرسیدم از اینکه می خواد شرکت کنه یا نه گفت من شرکت میکنم دیروز هم توی نانوایی اکثریت مردم میخواستند که شرکت کنند .
گفته شده کسی بهتون بگه در انتخابات شرکت نکنید گفت نه! ولی اگر بگن هم ما گوش نمیدیم ما پشت کشورمون هستیم ولی باید کسی بیاد که درد ما رو بفهمه به فکر مردم باشه و کار کنه گفتم به نظرت چطور باید چنین کسی را انتخاب کنیم؟
گفت: مناظره ها و برنامه هاشون رو دنبال می کنم تا آدم مناسب را پیدا کنم ازش تشکر کردیم و خداحافظی کردیم...
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تعدادی خانوم کنار خیابان نشسته بودند. رفتیم در جمعشان بعد از سلام و احوالپرسی اجازه خواستیم که کنارشان بنشینم...
بحث انتخابات را وسط کشیده ایم یکی گفت با این وضعیت گرونی با این وضعیت اقتصاد چطور و چرا رای بدیم؟! ولی ما همیشه پشت کشور ما بودیم و رای دادیم این بار هم رای می دهیم دوره قبل به آقای رئیسی رای دادیم ولی انتخاب نشد. این بار هم میرویم امیدواریم که فرد مناسبی انتخاب شود...
دیگری گفت نه به هیچ عنوان رای نمی دهیم دوره قبل روحانی رای دادم و هنوز که هنوزه خواهران و برادرانم به من خورده میگیرند و میگویند با انتخاب تو ما بدبخت شدیم و من کاملاً ناامیدم از آینده کشور...
بهش گفتیم ناامیدی بزرگترین گناه است. باید امید داشته باشیم و برای بهتر شدن شرایط تلاش کنیم از شرایط کشور آگاهی خوبی داشت. خودش میگفت در فضای مجازی اخبار را دنبال می کند.
میگفت جرم و جنایت زیاد شده... ما در انتخاب نقشی نداریم. بالایی ها رئیسجمهور را انتخاب میکنند بر ما تحمیل میشود.
به حرف هایش کامل گوش دادیم. تمام درد دل هایش را به جان خریدیم.
بعد سعی کردیم جواب شبهات را بدهیم.
گفت زمان شاه خیلی بهتر بود!! از قحطی های زمان شاه برایش گفتیم..
از درخت هایی که قطع شد..
باغهایی که ویران شد، تا گندم بکارند و نان تهیه کنند.
پیرزنی که آنجا بود، حرف هایمان را تایید کرد. ولی در دلش اضطراب داشت و می گفت از من فاصله بگیرید کروناست!
دختری که فکر کنم نوه اش بود، در گوشش گفت همشون ماسک دارند. ازش فاصله گرفتیم تا آرام شود. با خانمی که گلایه داشت صحبتمان را ادامه دادیم.
در آخر به او شماره دادیم و گفتیم اگر دوست داشتی، به گروه ما به پیوند تا بهتر بتوانید اخبار انتخابات را پیگیر شوی..
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
@madaranemeudan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دیروز اولین جلسه ای بود که برای روشنگری چهره به چهره همراه دوستان شدم. از اول خیلی دوست داشتم شرکت کنم اما یکسری عوامل مانع میشد. این سری وقتی دوست عزیزمان نگهداری از بچه ها را قبول کردند و همبازی دخترم هم جور شد دیگه گفتم وقتشه. بقیه موانع را کنار زدم و راهی شدم. البته ترجیح دادم شنونده و تایید کننده باشم و روال کار را بررسی کنم. وقتی در جمع ۱۰_۱۲ نفره خانم ها نشستیم و دوستم با آیه قرآن شروع کرد من به چهره تک تک خانم ها نگاه میکردم و در حین گفتگو بیشتر نگاهشان کردم . وقتی از مشکلاتشان می گفتند و از بی تدبیری هایی که باعث شده بود جوان های دسته گل تحصیل کرده شان بیکار در خانه باشند و با این هزینه های کمرشکن ازدواج توانایی تشکیل زندگی مشترک نداشته باشند، قلب من هم با نگاه غمگینشان فشرده میشد. شایداندک مشارکتی که کردم این بود که بعد از انتقادهای یکی از مادران پرسیدم حالا ما باید چه کنیم؟ و خودشان به این نتیجه رسیدند باز هم رای دادن و انتخاب درست فعلا تنها کاری هست که میتوانیم انجام دهیم. فقط اینکه دوست داشتم دست تک تک این ولی نعمتان انقلاب را ببوسم و بگویم من از طرف همه مسئولینی که حق شما را و وظیفه خودشان را نشناختند و یا نخواستند که درست عمل کنند معذرت میخواهم .
#تجربه
#روشنگری
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#پیروزیدرگروحضورزنان
#بهسبکمادرمانحضرتزهرا
#قیاملله
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
چهار نفر بودند که جلوی یک مغازه نشسته بودند
خانمی که فروشنده مغازه بود میگفت: ما همیشه رای میدیم، وظیفه مون هست به خاطر اسلام و خون شهدا باید شرکت کنیم.
دو نفر دیگه اما،ناامید بودن از اصلاح وضع موجود، میگفتن:
میدیدیم شب انتخابات که با یه قوطی روغن یا رب چطور تو همین محل برای آقای روحانی رای میخریدند😔
چرا باید مردم رو انقدر گرسنه نگه دارن که رای شون رو به یک قوطی روغن بفروشن؟
_: برای اینکه کسی رو فرستادیم بالا که مرفه بود درد قشر محروم رو اصلا نمی فهمید.
_: همشون مثل همن😏
_: همه؟؟🤔
_: خب ۹۹ درصد.
_: خوب شما بگرد و اون یک درصد رو پیدا کن😉
_: چطوری؟ اونم که تو تهرانه، چطوری بشناسمش؟
_: برای شناخت لازم نیست به کسی نزدیک باشیم، شما تلاشت رو بکن، بر اساس دیدگاهها و کارنامه و برنامه های نامزدها و با وجدان و عقل و رضایت خدا انتخاب کن، بقیش با خداست؛ خدا هم بیشتر از این از ما انتظار نداره که😉
وسط صحبت دختر جوونی با یه تیپ امروزی اومد
_: اگه برای تبلیغ کاندیدای شورای شهر اومدین پاشین برین😡😡
_: نه! ما برای شخص خاصی تبلیغ نمیکنیم.
از کاندیدای شورای شهر خیلی شاکی بود،
از وضعیت محله شون که محل اجتماع معتادها بود😔
برا آینده بچه هاش خیلی نگران بود😱
می گفت خدا لعنت کنه مسئولایی که با عملکردشون دین و ایمان مردم رو گرفتند.😭
من همیشه انتخابات شرکت کردم و می کنم☺️
از عملکرد یکی از نامزدهای فعلی ریاست جمهوری خیلی راضی بود و اینکه چطور با دستور دادستان مشکل بزرگ محله شون حل شده بود😍
آخر صحبت ها ،خانمی که از اول مخالف بود گفت ببخشید من فقط دلم پر بود ،خیلی ممنون که آگاهمون کردین، ما که بلد نیستیم ولی شما برین و مردم رو آگاه کنید.
تازه به صرف چای هم دعوتمون کرد😘
دم دمای اذون بود که ازشون جدا شدیم.
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمیدانانتخابات
#مادرانمقاومت
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
دیروز تو یه گروه دوستانه ۲۵ نفره، که حدود ۱۰ نفرشون در حال بحث داغ و ترغیب دیگران برای رای ندادن بودن، تونستم با یه بحث خوب و بدون جدل و دعوا، متقاعدشون کنم که رای بدن، بحث هم خیلی خوب تموم شد، پایان بحث هم همه با هم یه روضه ی خوب گوش دادیم و خوابیدیم...
#تجربه
#پیشنهاد
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
اطلاع میدهند در روستایی جلسه ای برای شهدا برگزار میشه😍 با همراهی یکی از دوستان راهی روستا میشویم مسافت طولانی است اما با مشغله فکری که برای چگونگی صحبت در جلسه را دارم 🤔متوجه طی مسافت نمیشوم وقتی به منزل مورد نظر میرسیم یک حیاط ساده ویلایی اما بزرگ را مشاهده میکنیم که خانم هایی در جنب وجوش نهار برای جلسه هستند از کنار باغچه زیبای حیاط عبور میکنیم وبا خوش آمد گویی میزبان وارد ساختمان میشویم دور تا دور پذیرایی خانمها نشستند مشغول تلاوت قرآن هستند متوجه میشوم که درون کاسه ای جزء قرآن وجود دارد وهر کس یکی را برمیدارد و شروع به خواندن میکنند من هم بر میدارم و برایم جزء ۱۰ قرآن می آید شروع میکنم به تلاوت وبعد از مدت زمانی تمام میکنم و نگاه میکنم میبینم خانم هایی هنوز مشغول خواندن هستند از میزبان اجازه میگیرم شروع به صحبت میکنم
سوال میکنم که ثواب ذکر زیاد است یا فکر?
بعضی با قیافه سوالی منو نگاه میکنن شاید به این خاطر که این سوال چه ربطی به این جلسه دارد ولی بعضی که آگاه تر هستند جواب میدهند: فکر
در جواب میگویم آفرین و روایتی ضمیمه میکنم برای اثبات این حرف و میگویم پس امروز خوب گوش کنید و سپس فکر کنید مطمئن هستم ثواب هزاران برابر از خواندن قرآن بدست خواهید آورد کنجکاو میشوند ومن سوال دوم را میپرسم
چرا باید رای داد وبه چه کسی باید رای داد?
گلایه ها شروع میشود از مسئولین تا مردم, سعی میکنم با صبر و حوصله به حرف هایشان گوش کنم
مبحث را با همراهی جمع پیش میبریم وسعی میکنیم به سوالاتی که در ذهن آنهاست تا حدودی پاسخ بدهیم با پایان بحث سفره پهن میشود وما مهمان سفره شهدا میشویم ولی این سوال در ذهنم شکل میگیرد که این جلسه در این زمان به چه مناسبتی برای شهدا گرفته شده🤔میزبان که می آید تعریف میکند که سال ۸۶ سفری به مناطق جنگی داشته و آنجا نذر کرده که هر سال برای شهدای دفاع مقدس سفره بیندازد و او در کرونا هم با رعایت پروتکل ها این نذر را ادا کرده بود و برای من جالب بود چون کمتر دیده بودم که مردم عامی برای شهدا جلسه این چنین برگزار کنند ودر دلم از شهدای دفاع مقدس مدد خواستم همانگونه که منو توفیق دادند در مجلسشون حضور داشته باشم توفیق یاری وامداد در این راه رو هم به بنده عنایت کنند.
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
با ۵ نفر از خانم ها راهی منطقهای از شهر ما نشدیم...
تصمیم گرفتیم با گروه های دونفره سراغ مردم بریم و باهاشون صحبت کنیم.
دوتا از خانمها که به تازگی به جمع ما پیوسته بودند, گفتند اولین گروه را چهار نفری برویم.
سراغ تعدادی از خانم ها بعد از احوالپرسی ازشون اجازه گرفتیم که کنارشان بنشینی درباره انتخابات نظرشان را پرسیدم یکی گفت رای نمیدهم دیگری گفت ما همیشه پشت کشورمان هستیم. مثل همیشه رای میدم بحث گرم شده و مشغول صحبت شدیم درباره چگونگی انتخاب و سایر مسائل پیرامون انتخابات، دختر جوانی که آنجا بود، نظرم را جلب کرد.
میگفت از کجا تشخیص بدیم این آدم خوبی را که شما می گویید؟!؟!
رفتم کنارش بهش گفتم فرد مهم نیست! آدم ها تغییر می کنند هر آدمی ممکنه روزی تغییر کنه و اون آدم قبلی نباشه.پس ما باید به تفکر آدمها توجه کنیم. کسی رو که انتخاب میکنیم تا وقتی که تفکر درستی داره میتونیم ازش حمایت کنیم. و باید ازش حمایت کنیم.
ولی هر فردی ممکن منحرف بشه! بس دیگه قابل حمایت کردن نیست. بهترین افکار و برنامه های افراد توجه کنیم.
مثلاً چطوری گفتم فکر و خط دولت قبلی چطور بود تمام نگاهشون به غربی ها بود به خاطر رضایت خاطر اونها کار خانه هامون را بستند.
انرژی هستهای مون را متوقف کردن.
اشرافی بودن برای هر سفری یا برنامهای کلی هزینه به بیت المال تحمیل کردن.
ما نیاز به تفکر ی داریم که چشمش به مردمش باشه دنبال کار برای جوانان باشه به کارخانه هامون رونق بده باید کسی با تفکری رئیسجمهور ما بشه که نخواد با هر قیمتی با غرب توافق کنه.
کسی که مردمی باشه و درد ما رو بفهمه در آخر شمارمو بهش دادم و گفتم بهم پیام بده اگر سوالی داشتی بهم بگو.
بعدم مسئولیت کوچه را به او سپردیم و گفتیم که همسایه ها رو روشن کن و بهشون بگو خوب رای بدن تا ان شاءالله شاهد اتفافات خوبی برای کشورمون و مردممون باشیم.
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
عصر بود ساعت حدود ۱۵/۳۰
دوستم اومد خونمون با دو دختر گل گلاب 😍😍
تا با هم برا تهیه یه بروشور با موضوع حضور حداکثری در انتخابات همفکری کنیم.
تا موقعی که دیگر دوستان میرن روشنگری بدن به مردم تا هم شور انتخاباتی در اجتماع بیشتر بشه و هم این بروشور افراد بیشتری رو اگاه کنه.
بچه ها با هم شروع کردن به خاله بازی و نقاشی کشیدن ، ما هم سرگرم مطلب نوشتن
کاری که میشد تو نیم ساعت بدون بچه انجام بشه ، حدود ۲ ساعت طول کشید. ☺️☺️
بچه ها گاه و بیگاه سر تاب بازی ، اسباب بازی با هم دعوا میکردن که نیاز به وساطت بود ، گاهی تشنه میشدن و گاهی گرسنه 🍉🍪🍬🥤
اینها رو گفتم که بدونید ما قبول داریم کار با بچه سخت ، ولی نشد نداره و خداوند به اندازه وسع ما از ما انتطار داره 🙂
خلاصه ما تونستیم با حضور بچه ها حدود ۲ تا از مطالب رو اماده کنیم.
ساعت حدود ۶ شد که دوستم اماده شد جهت رفتن برا روشنگری در محلات شهر ، و قرار شد دوتا دخترشون خونه ما بمونن و با بچه های من و دختر همسایه همبازی بشن 😍😍
کمی که خودشون با هم بازی کردن و خسته شدن خوراکی خوردیم، بعد رفتیم با هم قایم موشک و آسیا بچرخ بازی کردیم ، واقعا من هم شاد شدم از بودن در کنار بچه ها و هیجانی که داشتند😃😃😍
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
چند روزی بود با بچههای محلمون تصمیم گرفتیم دلمونو بزنیم به دریا و از یه جایی شروع کنیم.
بالاخره تهران بود و کلکسیونی از آدمهای مختلف.
یه دلهره ی درونی داشتیم از اینکه چطوری با یه سری آدم ناراحت از شرایط موجود شروع به صحبت از انتخابات کنیم!
دنبال راهی برای ارتباط اولیه می گشتیم، به طراحی یه پرسشنامه رسیدیم که این پرسشنامه بشه پوشش کار انتخاباتی ما😉
سوالا رو با یه بالا پایینی در آوردیم، دوستان پیشنهاد دادن سوالا چهارگزینه ای باشه تا ملت حوصله داشته باشن جواب بدن ولی واقعا مغزمون برای گزینه ها کار نمی کرد، همونم برای پرینت آماده کردیم.
رفتم مغازه برای پرینت پرسشنامه و تراکت، کلی با خودم کلنجار رفتم که بحث انتخابات چطور با مغازه دار پیش بکشم، مدام به عکس بالای سر مغازه دار که عکس سردار بود نگاه میکردم.
وقتی او داشت پرینت می گرفت یه نیمچه نگاهی هم به محتوای کاغذا انداخته بود، و یه مشکلی هم برای پرینت پیش اومد تا درست بشه فرصت خوبی بود برای شروع😅
یه نفس عمیقی کشیدم!
گفتم انشاءالله این انتخابات هم به خیر بگذره خیال همه راحت بشه.
گفتم من و دوستام وقتی از چند نفر شنیدیم که بعضی خانوما سرشونو می کنن تو مغازه و میگن رای که نمیدید، خیلی ناراحت شدیم از اینکه عده ای اینطوری برای زمین زدن کشورمون تلاش می کنن و ما با خیال راحت نشستیم تا ببینیم چه اتفاقی میفته.
اون بنده خدا گفت آره خب عده ای اونوریا پول میگیرن، عده ای هم اینوری!
منظور از اینوریش ما بودیم🤪
گفتم نه ما وقتی اینا رو دیدیم گفتیم ما ام باید یه کاری کنیم تا اون دنیا پیش حضرت زهرا سرمون پایین نباشه😔
مگه حضرت برای احقاق حق، دونه به دونه نرفتن در خونه ی مردم!
اونم شروع کرد و از مشکلات مردم گفت، از اینکه مسیولین به فکر خودشونن، انتخاب ما فرقی نمی کنه، مسیولیت ها بین چند نفر فقط می چرخه، فقط به فکر جیب خودشونن نه فکر مردم، فقط موقع انتخابات و راهپیمایی یادشون نیفته مردم هم هستن، از جاهای کوچیک گرفته تا جاهای بزرگ اگه بخوای اعتراضی بکنی به جای اینکه نقد پذیر باشن، توبیخت می کنن و کلی حرفهای دیگه.
تو همین بین من هم صحبت های کوتاهی می کردم، سعی کردم بیشتر ابراز همدردی کنم، چشمم به عکس حاج قاسم بود و گفتم اگه حاج قاسم برای کشور جونشو داد ما وظیفه داریم رای بدیم ، تا جای دیگه برامون تصمیم نگیره!
اون گفت الآنم بصورت زیرآبی دارن برامون تصمیم میگیرن
گفتم اگه ما نمی خواستیم مذاکره کنیم اینطوری میشد؟!
کی خیر اونا به ما رسیده، که این دومیش باشه!
اونا تا دیدن ما اینجا از خودمون ضعف نشون دادیم اونا هم تمام تلاششونو کردن تا فشارهاشونو بیشتر کنن و ملت ۸سال معطل برجامی کردن که آورده ای برای ما نداشت.
اگه اونوریا بهمراه عده ای تو کشور خودمون می خوان ما رو ناامید کنن تا حفظ کشور برامون بی اهمیت بشه، ما در قبال خون حاج قاسم و مدافع های حرم مسیولیم.
اون دنیا همونطور که از مسیولا سوال میشه چه بلایی سر ملت آوردن از ما هم سوال میشه برای حفظ کشورت یه رای رو چرا دریغ کردی.
خلاصه اون بنده خدا گفت و من هم تا اونجا که می تونستم حرفامو زدم.
تهش گفت من به کار شما مطمین شدم که خودتون دارید اینکار رو می کنید و وقتی موقع حساب کردن شد از هر برگه ۵۰۰تومن کم کرد و گفت منم تو کار شما شریک 😊
منم گفتم اگه این تراکتا رو بیارم شما پخش می کنید؟
گفت بیارید اینجا هم یه تریبون برای شما😅
#تجربه
#روشنگری
#قیام_لله
#مادران_میدان_انتخابات
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
💠 مادر، بچهها، انتخابات....
از روشنگری برگشته بودم و مشغول مکتوب کردن روایت اون روز، با «تایپ صوتی» بودم.
هر چه من میگفتم که تایپ بشه، بچهها سهتایی باهم، پشت سر من تکرار میکردند و کلللی میخندیدند. براشون شده بود یه بازی و سرگرمی.
یه بازی با طعم انتخابات، با طعم روشنگری.....😁😁
یه جا میگفتم؛ «... این با حکمت خدا جور درنمیآید....»
تایپ متوقف شد و باید چندبار تکرار میکردم.
این شد که، همین یه جمله توی ذهنشون مونده بود و توی خونه مدام تکرار میکردن:
«...جور در نمیآید....»
«...جور در نمیآید....»
«...جور در نمیآید....»
بعد هم قاهقاهمیخندیدن....😅😅😅😅
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#بازیدربسترانتخابات
#بچههاوانتخابات
#مادرخانوادهجامعه
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
سه تا خانم گوشهی پارک نشسته بودن.
سر صحبت رو باز کردیم و کنارشون نشستیم.
گلایهها و درددلها شروع شد...
دختر خانم ۱۵ سالهای که همراهشون بود، گفت؛ مشکلات ما در صورتی حل میشه که یکی مثل امام خمینی بیاد.
دلم میخواست بغلش کنم و بگم آخه تو نسل چندم انقلابی بازم مرید امامی؟!😍
بعدم گفت رهبرمون همیشه درست میگه ولی مسئولامون گوش نمیدن.
براش از مسئولیتهای رئیس جمهور گفتم تا اگر کسی در جواب این حرفش گفت پس چرا رهبر کاری نمیکنه، دستش پر باشه.
بهش گفتم فضای مجازی داری گفت نه. بعد از شکر و حمد خدای متعال که یکی از جوونامون ازین فضا در امانه 😅 بهش گروهی رو معرفی کردم که کتاب امانت میدن و گفتم کلی کتاب خوب میتونی امانت بگیری و بخونی.
دوستم هم اون طرف با مامان این دختر خانوم و همسایه شون صحبت کرد و جواب سوالاشون رو داد.
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
#بازیدربسترانتخابات
#بچههاوانتخابات
#مادرخانوادهجامعه
@madaranemeidan
هدایت شده از 🇮🇷مادران میدان🇮🇷
جمعشون جمع بود.
اجازه گرفتیم و کنارشون نشستیم.
گفتم نظرتون راجع به انتخابات امسال چیه؟
خانم عزیزی که اونجا بود، خیلی عصبانی شدن و گفتن: هر کسی رای بده احمقه!!😳
یه خانم دیگه گفت: با این همه سختی رای بدیم آخه؟
اون یکی گفت برنج کیسهای ۳۰۰ تومنه برای چی رأی بدیم مثلا؟!
ولی یکی اون وسط گفت: «چرا رای ندیم؟ حقمونه.»
اون یکی گفت؛ ما مستأجریم بچهی کوچک داریم، کلی پول پوشکشه. من صاحب خونم آدم خوبیه اجاره رو زیاد نکرده همه که اینطوری نیستن و......
کلی صحبت کردند دلشون پُر بود،
از گرونی
از بی حجابی
از بی در و پیکری فضای مجازی
از اینکه خانواده ها سست شدن
و میگفتن زمان شاه همه چی بهتر بوده🤯
مثل همیشه گوش کردیم و گوش کردیم و.....
در نهایت گفتیم با رأی ندادن شما چه دردی ازتون دوا میشه؟
گفتن دلمون خنک میشه! 😳
گفتم دلتون باید خنک بشه یا معیشتتون درست بشه؟!!
پس رأی بدیم و درست رأی بدیم.
سوالات و شبهههاشون رو جواب دادیم. از زمان شاه براشون گفتیم. از ظلمی که به مردم ضعیف میشده. از نونی که سر سفره ها نبوده چه برسه برنج!
البته کم و کاستیها رو هم پذیرفتیم ولی گفتیم که برای حل این مشکلات باید تلاش کنیم. با قهر کردن چیزی درست نمیشه.
صحبتمون خیلی طولانی شد. دل همشهریامون پر درد بود😔 ولی در آخر امید رو تو چشماشون دیدم.....
#تجربه
#روشنگری
#قیاملله
#مادرانهمیشهآگاهانقلاب
#مادرانمقاومت
#مادرانمیدانانتخابات
@madaranemeidan