شاید آخرین #آموزش
بعضی کانالها گزینهای فعال میکنند به نام #امضا.
با فعال بودن این گزینه،
شما میتوانید فرستنده پیام را ببینید.
در گوشه سمت راست، پایین،
نام کاربری فرستنده اثر مشخص میشود.
فرستندهی چند پیام اخیر کانال من نیستم. من یعنی فرستنده این پیام فعلی. رجوع شود به گوشه سمت راست از پایین.
نوشتن موفقیت است.
بنابراین تمامی گروههایی که داستان به مرحله رای گیری رساندند، موفق شدند.
از کلیه گروههای موفق درخواست میشود هرچه سریعتر مراحل موفقیت خود را برای درس گرفتن سایر گروهها، به فرستندهی پیامهای بالا بفرستند.
(ر.ک گوشه سمت راست)
وصیّ.
یاعلی مدد.
یا عشق
سلام و رحمت محمدی✨
به اولین مبحث آموزشی در راستای جشنواره یاس، خوش آمدید.
#آموزش
#مبحث_اول
#کهن_الگوها
چیزی که مبنای فاز بوده و حالا مبنای یاسه، #غیرمستقیم_گوییست. این داستان گفتن غیرمستقیم، روشی داره که مربوط میشه به کهنالگوها.
کهن الگو در اصطلاح این طور تعریف میشه👇🏻
شمایل، کمال مطلوب یا سرمشقی است که الگویی جهانی محسوب می شود. کهن الگوها در اسطوره شناسی، ادبیات و هنرها یافت می شوند، و عمدتا الگوهایی سمبلیک و ناخودآگاه هستند که مرزهای فرهنگی را در می نوردند.
دانشنامه اینکارتا
هر داستانی، در نهایت میرسه به یک کهنالگو. یعنی ما هر داستانی بنویسیم، اگر زوایاش زده بشه و عمیق بشیم، در #مبنایی ترین لایه، میرسیم به کهن الگو.
◀️انگار کنید کل برگها و تنهی یک درخت رو هرس کنیم. ریشه همون کهن الگوست.
◀️اطراف ما خونه زیاده. ولی بچه که بودیم خونه رو به شکل یک مربع با سردر یک مثلث میکشیدیم، اون مربع و مثلث میشه کهن الگوی خانه.
◀️خداوند در طول سالیان، میلیاردها و تریلیاردها انسان با چهره مختلف خلق کرده. ولی ما در کودکی انسان رو اینجور میکشیدیم: چشم چشم دوابرو، دماغ و دهن یه گردو. این تصویر ساده، کهن الگوی انسانه!
پس کهن الگو مبناییترین و اصلیترین مفهوم یک داستانه.
مثال:
📌کهن الگوی هاچ زنبور عسل میشه #جستجو.
📌کهن الگوی بینوایان و کزت میشه #ظالمومظلوم.
📌کهن الگوی یوسف پیامبر میشه #فقدان یا #ازدست_دادن. یعنی اصل ماجرا از فقدان و نبودن یوسف شروع شد... وگرنه اگر یوسف جلوی چشم یعقوب بزرگ میشد، اون همه ماجرا شکل نمیگرفت و ....
📌تعداد زیادی از کهن الگوها در قصه عظیم عاشوراست که #یاسین_حجازی در پادکست #نیوفولدر داره پردازشش میکنه. حتما چند نمونه گوش کنید.
و موارد مشابه...
کهن الگو خودش دو دسته میشه:
1⃣کهن الگوهای پیرنگی
و 2⃣ کهن الگوهای شخصیتی.
🔸با دومی خیلی کار گستردهای نداریم. شخصیتی که باید ازشون الگو برداریم مشخصه:
حضرت خدیجه سلام الله علیها.
چجوری؟
مثال میزنم.
کهن الگوی خیلی از شخصیتهای خلقشدهی ایرانی، #درویش_پهلوانه. این کهن الگو از روی شخصیت معزز مولا علی علیه السلام برداشته شده.
درویش_پهلوان کسیه که امکانات داره، ولی ازش استفاده شخصی نمیکنه. قوت بازو داره اما به ضعفا کمک میکنه، قدرت سیاسی داره اما برای خودش و نزدیکانش بهرهای نمیبره.
مثل #قیدار،
مثل #رستم و #کاوه و ...
یعنی هیچکدوم از این شخصیتها #علی نیستند اما از صفات و ویژگیهای علوی ساخته و الگوگیری شدهاند.
🔸کهن الگوی پیرنگی هم برداشت مبنایی از یک قصه تاریخیه. قصه ما قصه حضرت خدیجه است. پس کهنالگوهایی که میشه از روی زندگی ایشون برداشت، مشابه اینها میشه:
📌زنی که در راه خدمت به همسرش از هیچ تلاشی دریغ نمیکنه. حتی از تمام مال و ثروتش. مثلا همسر فرماندهی جنگی رو تصور کنید که خونهاش رو میفروشه و برای رزمندهها مهمات و تدارکات میخره.
📌زنی که بزرگترین کمکه برای رسیدن همسرش به اهداف بزرگش. مثلا زندگی یک طلبه بلندپرواز و دغدغهمند رو فرض بگیرید.
📌مردی که بعد از رحلت همسرش، بزرگترین حامیش رو #ازدست_میده و اون سال براش میشه #عام_الحزن. حالا این مرد باید با چالشهای بعدی به تنهایی سروکله بزنه.
و ...
پس کاری که باید انجام بدید اینه:
✔️بخونید.
✔️شخصیت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها رو بشناسید. و از روی این الگوی کهن، شخصیت منحصربفرد خودتون رو خلق کنید.
✔️قصه زندگی حضرت رو مطالعه کنید و یکی از کهن الگوهایی این قصه رو برای داستانتون انتخاب کنید. شخصیتتون رو بیارید سال ۱۴۰۰ یا سال ۱۳۵۲ یا ۱۳۶۸ و با قصههای تاریخی دیگه پیوندش بدید و بسم الله.
حالا شما با محوریت یک الگوی بزرگ، قصهای دارید که مال خودتونه. و شخصیتی دارید که میتونه خوبی و بدی داشته باشه و بیمحدودیت سندی و تاریخی، حرف بزنه و عمل کنه.
ما به این میگیم داستان غیرمستقیم.
هرجاش توضیح بیشتر میخواست، توی گروه چهارنفره بفرمایید، درخدمتیم.
موفقیت شما آرزوی ماست.
علی یارتون🍃
یا حق
#آموزش
#مبحث_دوم
#ایده
#سوژه
❓چطور بفهمیم سوژهای که داریم مناسب داستان کوتاه هست یا نه؟
شما در حال شرکت در یک مسابقهاید. کار مسابقهها، به نوعی سفارشی میشه. یعنی یکسری محدودیتها و قواعد رو خود مسابقه تعریف میکنه که قانون کلی و جهانی نیست.
💯مثلا داستان کوتاهی که یاس به رسمیت میشناسه، زیر ۵۰۰۰ کلمه است.
یعنی شما باید دنبال سوژهای بگردید که ظرف پردازشش، بین ۶ تا ۴۹۹۹ کلمه باشه.
یعنی چی؟
⛔️یعنی سوژه شما باید طوری انتخاب بشه که نهایتا تا ۵ هزار کلمه نیازمند پردازش باشه. نه خیلی کم ماجرا و کوتاه باشه و زیادی بهش بپردازید، نه خیلی گسترده و مناسب رمان که مجبور باشید اطلاعات و گزارش بدید و نتیجه اصلا داستان نباشه.
🤔خیلی از سوژههایی که دوستان در حال انتخاب و پردازش هستند، مناسب #رمان و #داستان_بلند شدنه نه داستان کوتاه. اتفاقات و ماجراهای متنوع، آدمهای بسیار، و زمان طولانی.
درحالیکه تعریف داستان کوتاه اینه:
📌 اثری است که در آن نویسنده به یاری یک طرح منظم، شخصیتی اصلی را در یک واقعه اصلی نشان میدهد و این اثر بر روی هم تاثیر واحدی را القا میکند. باید توجه داشت که داستانهای کوتاه اصولا یک شخصیت اصلی بیشتر ندارند و به ندرت اتفاق میافتد که دو شخصیت یک داستان از نظر اهمیت، با هم برابر باشند. (یک شخصیت، در معنای پردازش شده و داستانیش. یعنی کسی که از تیپ بودن، به سمت شخصیت شدن و خاص بودن رفته باشه. یعنی ممکنه در داستان شما پنج تا شش نفر باشند، اما ماجرای اصلی و اتفاقات اصلی، با محوریت یک شخصیت خاص رخ بده)
✍🏻 لبّ کلام اینه:
اقیانوس رو نریزید توی یک پارچ.
همینطور که با یک قطره،
نمیتونید یک پارچ رو پر کنید.
سوژهتون رو بذارید روی ترازو.
ببینید چند شخصیت و چندین ماجرا داره؟ حرف اصلیش در یک کلمه چیه؟ آیا میشه کل ماجرای داستانتون رو توی یک روز تعریف کرد؟ آیا برای اینکه بتونید در زیر ۵ هزار کلمه تعریفش کنید، باید تند تند اطلاعات مستقیم بدید به مخاطب؟
مثال میزنم👇🏻
🔸داستان کوتاه گیله مرد از بزرگ علوی:
قصه مردی که بخاطر اعتراضات به مالیات گرفتن ناحق دستگیر شده و درمسیر رفتن به زندان، تلاش میکنه فرار کنه. کل داستان در یکی دوساعت در شبی بارانی اتفاق میفته.
🔸داستان کوتاه کباب غاز از جمالزاده:
قصه کارمندی که بخاطر ترفیع رتبه، مجبور میشه به همکارهاش ولیمه بده. شرایط جوری میشه که باید با یک غاز، دو بار مهمانی بدن. کارمند با یکی از فامیلها نقشهای میریزند تا این یک غاز به هر دو گروه برسه. کل ماجرا در ظهر دوم فروردین رخ میده.
🔸داستان کوتاه ته خیار از مرادی کرمانی:
ماجرای استادی که نیمه شب خوابش نمیبره و حرفهای دوستش یادش میاد که گفته سر خیار تلخه و مردم اشتباهی ته خیار(نماد زندگی) رو تلخ میدونند. استاد همون نیمه شب میره دم خونه همسایه و سعی میکنه با استدلال و مباحثه، بفهمه بالاخره کدوم سمت خیار تلخه؟ کل این ماجرا حدود یک نیمه شب اتفاق میفته.
و مثالهای مشابه. میتونید هر سه این داستانها رو در یک جستجوی اینترنتی پیدا و مطالعه کنید که دستتون بیاد منظور چیه.
دنبال سوژهای بگردید که #جذابیت داشته باشه و در زمان کوتاه، با یک ماجرای محدود و یک شخصیت رخ بده.
🔶{موفق بودن یک داستان تا حدودِ زیادی بستگی به میزان کاری دارد که نویسندهاش پیش از نوشتن آن انجام میدهد. بسیاری از نویسندگانِ مبتدی انرژی فراوانی را صرف نوشتن میکنند، آنها تکیه میکنند به ایدهی اولیهای که به ذهنشان رسیده است و معمولا غریزی مینویسند و داستانی را هم به اتمام میرسانند؛ اما نتیجهی این شیوهی نوشتن اثری است که میتوان نامِ نسخهی مقدماتی را بر آن نهاد. چرا که ایدهای که به ذهنِ نویسنده میرسد نیازمند پرورش است. نویسنده باید قبل از اینکه شروع به نوشتن کند همهی جوانب کار را در نظر بگیرد، به قدر کافی با ایدهی انتخابی بازی ذهنی داشته باشد، به شخصیتها، ساختار، قصه و صحنهها فکر کند و از استحکام روابط علی و معلولی و پیرنگ مطمئن شود و جهانی باورپذیر و داستانی را بنویسد. هر چه نویسنده در مرحلهی مقدماتی و پرورش ایده دقیقتر عمل کند و وقت بیشتری برای تفکر و ساختن جهان داستان صرف نماید در مرحلهی پرداخت و نوشتن اثر موفقتر خواهد بود و در نهایت میتواند به خوبی داستان را از آب و گل درآورد.}
موفقیت شما آرزوی ماست.
علی یارتون🍃