به نام خدا
تمام شد!
فاز با همهی فراز و نشیبهایش ربان کشیده شدهی انتهای مسیر عاشقی را پاره کرد و به پایان رسید.
✨با خود آورد تمام نوقلمان دغدغهمند را و به آنان آموخت، هر پیروزی انتهای سعادت و هر شکستی منتهیالیه نا امیدی و یاس نیست.
✨یاد داد غرور برای قلم برنده و بازنده سم مهلکیست که به جان او تزریق میشود و او را مسموم میکند و چه بسا به مرگ او بینجامد.
✨گرد از چهرهی کار گروهی زدود تا فراموش نکنیم پیروزی در وحدت است.
✨ما را بر مسند قضاوت نشاند تا با خواندن جوهرهی وجودی قلمان دیگر نقاط قوت آن را بغل بزنیم و از نقطههای خاکستری آن بگذریم و بهخاطر بسپاریم که لبهی پرتگاه قلم کجاست.
✨چگونگی نقد و اصول داستان کوتاه را آنچنانی نهادینه کرد که با چندین کلاس تخصصی هم نمیشد آن را حلاجی کرد.
✨آموخت یک داستان که در لفافه اشاره دارد به کرامت کریم ابن کریم تاثیرش از جملهی امام حسن کریم اهل بیت است، خیلی بیشتر است.
✨وادارمان کرد سرکی در زندگی صاحب جود و کرم بزنیم و کولهبار این سرکشی را فقط در داستان به کار نبریم که اطراف ما پر است از کنیز و غلام و سائل و محتاج زرهای کرامت.
✨یاد داد جان قلم به ایستادن در قلهی پیروزی نیست که در پختگیست و این مهم بدون تکرار میسر نخواهدشد.
✨گوشزد کرد که الماس با تراش از دل سنگ بیرون میآید و میدرخشد.
#000304
#از_فاز_آموختم
#آوینار
#نصری